اطلاعیه

بستن

راهنمای فروم - حتما بخوانید

با سلام

قابل توجه کاربران محترم تالار گفتگو

قبل از ارسال پست یا ایجاد موضوع جدید، تاپیک قوانین و راهنمای فروم را مطالعه نمائید.

کاربران و مخصوصا تازه واردین لطفا دقت باشید که هرگونه پیشنهاد مدیریت سرمایه یا فروش تحلیل و یا برگزاری کلاس و ... که خارج از محیط عمومی فروم باشد را به هیچ عنوان بدون تحقیق و کسب اطلاعات کامل و کافی دنبال نکنید در غیر این صورت مسئولیت و عواقب آن بر عهده خود شخص می باشد.

همچنین لازم به ذکر است مسئولیت ارتباطات خارج از پست های عمومی فروم اعم از پیام خصوصی یا چت یا دیداری یا شنیداری با سایر اعضای فروم کاملا با خود اعضا هست و وارد کردن آن به صورت عمومی در فروم ممنوع است. برای امنیت بیشتر جهت گرفتن پاسخ سوالات خود از انجمنها استفاده نمایید.

دوستان توجه داشته باشند که تمامی بخش های اختصاصی و عمومی فروم کاملا رایگان بوده و به هیچ عنوان نیاز به پرداخت وجه به هیچ کس برای باز شدن دسترسی نیست.

منتها به این دلیل که در این بخش ها معمولا کار تیم ورک و گروهی انجام میشود، مناسب ورود افراد با شرایط خاصی است که مدیر آن بخش تعیین میکند و برای همه افراد کارایی ندارد چون مستلزم بر عهده گرفتن مسئولیت یا دانش کافی در آن حوزه می باشد.

لذا ضمن پوزش از کاربرانی که تقاضای دسترسی آن ها به بخش های اختصاصی توسط مدیران بخش رد میشود، توصیه میکنیم که پس از فراگیری موضوعات عمومی و تخصصی فراوانی که در روی فروم قرار دارد چنانچه برنامه ویژه ای برای کار در بخش های اختصاصی و کار گروهی دارند آن را مکتوب برای مدیران هر بخش بنویسند و سپس اقدام به درخواست دسترسی بکنند.


با احترام
مشاهده بیشتر
مشاهده کمتر

پنج مرحله تکامل یک تریدر...

بستن
X
 
  • فیلتر کردن
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
پست های جدید

  • #16
    پیام عزیز


    شاید بهترین نمونه عینی که بشه مثال زد احتیاجات و در واقع تنگناهای مالی هست که برایمان بوجود میاید.

    یا این شغل تنها شغل ماست یا هم شغل دوم. که در هر دوصورت ما بدلیل وابستگی های مالی نمیتوانیم تصمیم درست را اجرایی کنیم!!

    کسی که تنها شغلش همین است نیاز مالی روزمره دارد و خودتان میدانید که این نیاز روزمره چه تاثیر بزرگی بر تصمیمات دارد ...

    و یا شغل دومش هست و بدلیل احتیاجی که به درآمد مستمر شغل اصلی دارد نمیتواند شغلش را ترک کند و تاثیرش در این کار عدم تمرکز است و...



    مورد دیگری که میتوان مثال عینی آورد

    فشار روانی هست که از اطراف و اطرافیان وارد میشود که هر روز خوره ای هست به روان تریدر .

    فشارهایی که ممکن است از یک سوال ساده بوجود بیاید،

    بالاخره کی میخوای این کار را ول کنی؟

    بالاخره کی قراره از این کار پولی در بیاد؟

    اگر رفته بودی دنبال فلان کار تا حالا حداقل فلان و بهمان کرده بودی!!!



    نمونه دیگر همین اتفاقات سال گذشته در مورد ممنوعیت این کار ...

    مسائل مربوط به تحریم و بروکرها ... و استرسهای ایجاد شده



    اینطور مسائل منجر به در پیش گرفتن رویه هایی میشود که با طبیعت بازار همخوانی ندارد.

    عجله در سودآوری ، عدم تمرکز ، عدم اعتماد به شرایط کاریت که منجر به عدم اعتماد به نفس میشود ، رفتن به دنبال راههای میانبر و ...

    بازتاب این مسائل در هیستوری ما نمود پیدامیکند

    هیستوری که در بررسی آن به دنبال دلایل مارکتی میگردیم در حالی که هیچ آنالیز مارکتی در آن وجود ندارد . هیستوری معاملات فقط نشان دهنده شرایط روحی و شرایط زندگی ما در آن دوره است.

    ارادتمند

    !Objects in the mirror are further than they appear


    من يک معامله گر موفق هستم ، زيرا:

    1) لبه هاي خود را کاملا بي طرفانه انتخاب ميکنم.
    2)قبل از ورود به هر معامله ريسک خود را تعيين ميکنم.
    3)يا کاملا اين ريسک را ميپذيرم يا وارد معامله نميشوم.
    4)بدون هيچ درنگ يا محافظه کاري بر طبق لبه هاي خود عمل مي کنم.
    5)همانقدر از بازار سود ميگيرم که موقعيتش را براي من فراهم کرده .
    6)به طور مرتب بر خودم نظارت دارم تا خطا نکنم.
    7)کاملا به لزوم رعايت اين اصول براي موفقيت مستمر دربازار باور دارم،در نتيجه هيچ گاه از آنها تخطي نميکنم. (مارک داگلاس)


    نظر


    • #17
      پیام جان

      کاملا موافقم با صحبتهایی که کردید . متاسفانه بیشتر عزیزان همکار هم به این نکات توجه ندارند و چه جالب هست نسبت کسانی که به مساله روانشناسی اهمیت میدهند با نسبت کسانی که به سود میرسند در این بازار .

      ولی با تمام این تفاسیر مرحله 3 میتونه یکی از مهمترین مراحل باشه ولی نمیتونه نقطه عطف باشه و بگوییم هر کسی به این مرحله رسید لزوما به مراحل بعدی میرسه و سود ده میشه و یا کسی که به مراحل بعدی رسید دیگه به این مرحله بازنمیگرده .
      راستش من با این مرحله بندی در بعضی جاها مخالفم . چون مساله روانی و احساسات ( چه بازاری و چه غیر بازاری ) همیشه تریدر را درگیر میکنه و هیچ موقع نیست که از اون رهایی داشته باشیم . حتی اگر خیلی حرفه ای باشیم هم باز درگیر این مسائل میشویم و همینطور که خودتان گفتید استیتمنت دیگه نتیجه استراتژی نیست و کاملا نتیجه احساسات و رفتارهای ما هست . پس همیشه بین مراحل آخر در چرخش هستیم .
      حتی سورس و بافت نیز از این موارد استثنا نبودند و اگر شما نتایج کارشون را بررسی کنید کاملا به این نکته پی خواهید برد .

      نظر


      • #18
        پیام جان

        دو مرحله اول را تقریبا همه ما تجربه میکنیم ولی مرحله سوم مرحله ای نیست که همه بهش برسند.

        میدانید که بازار پیشگویی و غیب گویی در فارکس خریدار زیاد داره!!

        اگر کسی در دوراهی که از مرحله دوم به بعد سر راهش قرار میگیره وارد مسیر سخت و زجر آور غیر قابل پیشبینی بودن بازار بشه

        همانطور که عرض کردم در مسیر موفقیت قرار دارد منوط به کلی اما و اگر ...

        سود آوری نتیجه موفقیت است نه خود موفقیت!! میدانید که خیلی ها سودهای ناگهانی دارند با روشها و اعمالی که نمیتوان بهش لقب موفقیت داد.

        به نظر من موفقیت در این حرفه ،تثبیت شدن شرایط معامله گری است حتی اگر سودی نداشته باشد.


        مسایل روانی تم اصلی داستان معامله گری است که متاسفانه همانطور که گفتید کمترین توجه به همین مسائل است.

        در مورد وارن بافه و جرج سوروس اگر مطلب یا مقاله ای داری خیلی خوشحال میشیم که با ما به اشتراک بگذاری.

        ارادتمند

        !Objects in the mirror are further than they appear


        من يک معامله گر موفق هستم ، زيرا:

        1) لبه هاي خود را کاملا بي طرفانه انتخاب ميکنم.
        2)قبل از ورود به هر معامله ريسک خود را تعيين ميکنم.
        3)يا کاملا اين ريسک را ميپذيرم يا وارد معامله نميشوم.
        4)بدون هيچ درنگ يا محافظه کاري بر طبق لبه هاي خود عمل مي کنم.
        5)همانقدر از بازار سود ميگيرم که موقعيتش را براي من فراهم کرده .
        6)به طور مرتب بر خودم نظارت دارم تا خطا نکنم.
        7)کاملا به لزوم رعايت اين اصول براي موفقيت مستمر دربازار باور دارم،در نتيجه هيچ گاه از آنها تخطي نميکنم. (مارک داگلاس)


        نظر


        • #19
          نوشته اصلی توسط پیام نمایش پست ها
          پیام جان

          دو مرحله اول را تقریبا همه ما تجربه میکنیم ولی مرحله سوم مرحله ای نیست که همه بهش برسند.

          میدانید که بازار پیشگویی و غیب گویی در فارکس خریدار زیاد داره!!

          اگر کسی در دوراهی که از مرحله دوم به بعد سر راهش قرار میگیره وارد مسیر سخت و زجر آور غیر قابل پیشبینی بودن بازار بشه

          همانطور که عرض کردم در مسیر موفقیت قرار دارد منوط به کلی اما و اگر ...

          سود آوری نتیجه موفقیت است نه خود موفقیت!! میدانید که خیلی ها سودهای ناگهانی دارند با روشها و اعمالی که نمیتوان بهش لقب موفقیت داد.

          به نظر من موفقیت در این حرفه ،تثبیت شدن شرایط معامله گری است حتی اگر سودی نداشته باشد.


          مسایل روانی تم اصلی داستان معامله گری است که متاسفانه همانطور که گفتید کمترین توجه به همین مسائل است.

          در مورد وارن بافه و جرج سوروس اگر مطلب یا مقاله ای داری خیلی خوشحال میشیم که با ما به اشتراک بگذاری.

          ارادتمند
          جمله ای که آبی کردم واقعا معرکه بود

          در مورد بافت و سورس میگردم و سعی میکنم دوباره پیداشون کنم و حتما اینجا قرار میدم .
          دلم میخواد بحثهای روانشناسی هم باب بشند و همکارها همینقدر که به تکنیکال و فاندامنتال میپردازند به این مقوله نیز توجه کنند و توی هر انجمنی میرم شروع به بحث و گفتگو در این مورد میکنم . راستش چون خودم از قدرت بیان بالایی برخوردار نیستم سعی میکنم با به چالش کشیدن ذهنها کسانی را که این قدرت را دارند بکار بگیریم تا بتونیم به هموطنان همکارمون بیشتر کمک کنیم و همچنین خودمون هم بیشتر از قبل استفاده کنیم . آقا پیام نظر شما چیست در مورد اینکه بحثها تخصصی در این مورد را شروع کنیم و دیگر دوستان همکار هم به این بحثها بکشانیم ؟؟؟

          نظر


          • #20
            ممنون پیام جان.

            بحث تخصصی در این زمینه یعنی بحث روانشناسی که بنده تخصصش را ندارم.

            شاید بررسی موردی را بتوانیم پیش ببریم آن هم طبق تجربیات شخصی خودمان.

            حالا به نظرت کسی پیدا میشه بیاد مسائلش رو رک و پوست کنده بیان کنه؟

            اگر چنین کسی پیدا بشه میشه قدم به قدم جلو رفت و سعی کنیم دیدگاه فرد را نسبت به این کار واقعی تر کنیم.

            !Objects in the mirror are further than they appear


            من يک معامله گر موفق هستم ، زيرا:

            1) لبه هاي خود را کاملا بي طرفانه انتخاب ميکنم.
            2)قبل از ورود به هر معامله ريسک خود را تعيين ميکنم.
            3)يا کاملا اين ريسک را ميپذيرم يا وارد معامله نميشوم.
            4)بدون هيچ درنگ يا محافظه کاري بر طبق لبه هاي خود عمل مي کنم.
            5)همانقدر از بازار سود ميگيرم که موقعيتش را براي من فراهم کرده .
            6)به طور مرتب بر خودم نظارت دارم تا خطا نکنم.
            7)کاملا به لزوم رعايت اين اصول براي موفقيت مستمر دربازار باور دارم،در نتيجه هيچ گاه از آنها تخطي نميکنم. (مارک داگلاس)


            نظر


            • #21
              نوشته اصلی توسط پیام نمایش پست ها
              ممنون پیام جان.

              بحث تخصصی در این زمینه یعنی بحث روانشناسی که بنده تخصصش را ندارم.

              شاید بررسی موردی را بتوانیم پیش ببریم آن هم طبق تجربیات شخصی خودمان.

              حالا به نظرت کسی پیدا میشه بیاد مسائلش رو رک و پوست کنده بیان کنه؟

              اگر چنین کسی پیدا بشه میشه قدم به قدم جلو رفت و سعی کنیم دیدگاه فرد را نسبت به این کار واقعی تر کنیم.
              من خودم با این مساله مشکلی ندارم و میام به طور کامل بیان میکنم .

              نظر


              • #22
                پس میتوان تاپیکهایی داشت مثل صندلی داغ ! و برای هر نفر که دوست داره مشکلاتش رو بیان کنه به صورت متمرکز کار کنیم.

                برنامه از پیش تعیین شده تعریف نمیکنیم و اجازه میدیم که بحثها خودش راه خودش رو پیدا کنه.

                تاپیکهایی با چنین عنوانی در تالار مطالب عمومی.

                one trader in discussion zone - payammm

                !Objects in the mirror are further than they appear


                من يک معامله گر موفق هستم ، زيرا:

                1) لبه هاي خود را کاملا بي طرفانه انتخاب ميکنم.
                2)قبل از ورود به هر معامله ريسک خود را تعيين ميکنم.
                3)يا کاملا اين ريسک را ميپذيرم يا وارد معامله نميشوم.
                4)بدون هيچ درنگ يا محافظه کاري بر طبق لبه هاي خود عمل مي کنم.
                5)همانقدر از بازار سود ميگيرم که موقعيتش را براي من فراهم کرده .
                6)به طور مرتب بر خودم نظارت دارم تا خطا نکنم.
                7)کاملا به لزوم رعايت اين اصول براي موفقيت مستمر دربازار باور دارم،در نتيجه هيچ گاه از آنها تخطي نميکنم. (مارک داگلاس)


                نظر


                • #23
                  نوشته اصلی توسط پیام نمایش پست ها
                  پس میتوان تاپیکهایی داشت مثل صندلی داغ ! و برای هر نفر که دوست داره مشکلاتش رو بیان کنه به صورت متمرکز کار کنیم.

                  برنامه از پیش تعیین شده تعریف نمیکنیم و اجازه میدیم که بحثها خودش راه خودش رو پیدا کنه.

                  تاپیکهایی با چنین عنوانی در تالار مطالب عمومی.

                  one trader in discussion zone - payammm
                  پیام جان با اینکه تاپیکهای اختصاصی ایجاد بشه مخالف هستم . اینگونه تاپیکها باید به گونه ای باشه که احساس نشه مربوط به شخص خاصی هست چون مسائلی مطرح میشه که همه نسبت به آن درگیر هستند ولی باید سعی کنیم افراد بیشتری به اونجا بیان و نظرات و مشکلات و راهکارهای عملیشون را ارائه کنند .
                  اینطوری به نظرم بیشتر جواب میده

                  نظر


                  • #24
                    احساس میکنم تاپیکهایی که مطالب را کلی مطرح میکنند به اندازه کافی موثر نیستند.

                    کمتر پیش میاد که تاپیکهای مدیریت روانی مورد استقبال قرار بگیره. برای همین گفتم کار جدیدی بکنیم.

                    اینگونه تاپیکها معمولا پستهای طولانی دارند و به دلیل آنکه تریدری که امروز دارای مشکل است نمیتونه دقیق برای مشکل امروزش راه چاره ای در آن تاپیک پیدا کنه !!!! استقبال نداره!

                    وقتی موردی صحبت کنیم معمولا مشکلات ما یک زمینه دارند و مطلب را میشه واقعی پیگیری کرد.

                    کلا داستانهایی که در آن فرد حقیقی وجود دارد پر کشش است!!!

                    نهایتا با توجه به فعالیت شما در این زمینه من تابع نظرات شما هستم.

                    !Objects in the mirror are further than they appear


                    من يک معامله گر موفق هستم ، زيرا:

                    1) لبه هاي خود را کاملا بي طرفانه انتخاب ميکنم.
                    2)قبل از ورود به هر معامله ريسک خود را تعيين ميکنم.
                    3)يا کاملا اين ريسک را ميپذيرم يا وارد معامله نميشوم.
                    4)بدون هيچ درنگ يا محافظه کاري بر طبق لبه هاي خود عمل مي کنم.
                    5)همانقدر از بازار سود ميگيرم که موقعيتش را براي من فراهم کرده .
                    6)به طور مرتب بر خودم نظارت دارم تا خطا نکنم.
                    7)کاملا به لزوم رعايت اين اصول براي موفقيت مستمر دربازار باور دارم،در نتيجه هيچ گاه از آنها تخطي نميکنم. (مارک داگلاس)


                    نظر


                    • #25
                      من كاملا موافقم !
                      در ف ا رک س هر چه کمتر بدانید موفقتر هستید !

                      اساس کار در ف ا ر کس مدیریت سرمایه با یک توجیه تکنیکال هست !

                      همیشه بیاد داشته باشید انچیزی که در ف.ارکس تمام میشود "فرصتهای معاملاتی" نیست بلکه سرمایه شماست !

                      همه نوشتهایم جنبه اموزشی داردو نویسنده هیچ مسئولیتی در قبال خرید و فروش خوانندگان ندارد !




                      نظر


                      • #26
                        این کار را در انجمن آریا انجام دادم . ژورنال ترید و روانشناسی خودم را ثبت میکردم ولی باز هم بیشتر از چند نفر خاص کس دیگه ای بازدید نمیکرد .
                        به نظرم باید توی تاپیکهای دیگه به شدت در مورد بعد روانی کار تبلیغ کنیم تا همکاران به اهمیت این موضوع پی ببرند و به تاپیکهای روانشناسی هم سر بزنند .

                        پ.ن : اینها همه نظر شخصی هست و میتونه کاملا اشتباه باشه

                        نظر


                        • #27
                          این پست را که مربوط به ذهن و قدرت اون میشه را از انجمن آریا اینجا کپی میکنم .
                          پست زننده مطلب آقا بهروز هستند .


                          نتيجه آزمايشات بر حيوانات به سادگي به ما نشان مي دهند كه چطور محدوديتهاي ذهني تحميل شده از طرف محيط بر ما تاثير مي گذارد. آزمايشات انجام شده بر كك، فيل و دلفين مثال خوبي هستند:







                          كك-ها حيوانات كوچك جالبي هستند آنها گاز مي گيرند و خيلي خوب مي پرند آنها به نسبت قدشان قهرمان پرش ارتفاع هستند .اگر يك كك را در ظرفي قرار دهيم از آن بيرون مي پرد . پس از مدتي روي ظرف را سرپوش مي گذاريم تا ببينيم چه اتفاقي رخ مي دهد .
                          كك مي پرد و سرش به در ظرف مي خورد و پايين مي افتد . دوباره مي پرد و همان اتفاق مي افتد! اين كار مدتي تكرار ميكند . سر انجام در ظرف را بر مي داريم و كك دوباره مي پرد ولي فقط تا همان ارتفاع! سرپوش برداشته شده درست است و محدوديت فيزيكي رفع شده است ولي كك فكر مي كند اين محدوديت همچنان ادامه دارد!
                          فيل-ها را مي توان با محدوديت ذهني كنترل كرد . پاي فيلهاي سيرك را در مواقعي كه نمايش نمي دهند مي بندند . بچه فيلها را با طنابهاي بلند و فيلهاي بزرگ را با طنابهاي كوتاه به نظر مي آيد كه بايد بر عكس باشد زيرا فيلهاي پرقدرت به سادگي مي توانند ميخ طنابها را از زمين بيرون بكشند ولي اين كار را نمي كنند !
                          علت اين است كه آنها در بچگي طنابهاي بلند را كشيده اند و سعي كرده اند خود را خلاص كنند و سرانجام روزي تسليم شده دست از اين كار كشيده اند!
                          از آن پس آنها تا انتهاي طناب مي روند و مي ايستند آنها اين محدوديت را پذيرفته اند.

                          دكتر ادن رايل يك فيلم آموزشي در مورد محدوديتهاي تحميلي تهيه كرده است . نام اين فيلم "مي-توانيد بر خود غلبه كنيد " است
                          در اين فيلم يك نوع دلفين در تانك بزرگي از آب قرار مي گيرد نوعي ماهي كه غذاي مورد علاقه دلفين است نيز در تانك ريخته مي شود . دلفين به سرعت ماهيها را مي خورد . دلفين كه گرسنه مي شود تعدادي ماهي ديگر داخل تانك قرار ميگيرند ولي اين بار در ظروف شيشه اي دلفين به سمت آنها مي آيد ولي هر بار پس از برخورد با محافظ شيشه اي به عقب رانده مي شود پس از مدتي دلفين از حمله دست مي كشد و وجود ماهيها را نديده مي گيرد . محافظ شيشه اي برداشته مي شود و ماهيها در داخل تانك به حركت در مي آيند آيا مي دانيد چه اتفاقي مي افتد ؟ دلفين از گرسنگي مي ميرد غذاي مورد علاقه او در اطرافش فراوان است ولي محدوديتي كه دلفين پذيرفته است او را از گرسنگي مي كشد .
                          از آنجا كه نحوه ي عملكرد مغز جانوران از اين نظر بسيار شبيه به هم است ما مي توانيم از اين آزمايشات بفهميم كه ما هم محدوديت هايي را مي پذيريم كه واقعي نيستند. به ما مي گويند يا ما به خود مي گوييم نمي توان فلان كار را انجام داد و اين براي ما يك واقعيت مي شود محدوديتهاي ذهني به محدوديتهاي واقعي تبديل مي شوند و به همان محكمي!
                          بايد اين سوال مهم را از خود بپرسيم كه چه مقدار از آنچه ما واقعيت مي پنداريم، واقعيت نيست بلكه پذيرش ماست؟!"

                          نظر


                          • #28
                            نوشته اصلی توسط payammm نمایش پست ها
                            این پست را که مربوط به ذهن و قدرت اون میشه را از انجمن آریا اینجا کپی میکنم .
                            پست زننده مطلب آقا بهروز هستند .


                            نتيجه آزمايشات بر حيوانات به سادگي به ما نشان مي دهند كه چطور محدوديتهاي ذهني تحميل شده از طرف محيط بر ما تاثير مي گذارد. آزمايشات انجام شده بر كك، فيل و دلفين مثال خوبي هستند:







                            كك-ها حيوانات كوچك جالبي هستند آنها گاز مي گيرند و خيلي خوب مي پرند آنها به نسبت قدشان قهرمان پرش ارتفاع هستند .اگر يك كك را در ظرفي قرار دهيم از آن بيرون مي پرد . پس از مدتي روي ظرف را سرپوش مي گذاريم تا ببينيم چه اتفاقي رخ مي دهد .
                            كك مي پرد و سرش به در ظرف مي خورد و پايين مي افتد . دوباره مي پرد و همان اتفاق مي افتد! اين كار مدتي تكرار ميكند . سر انجام در ظرف را بر مي داريم و كك دوباره مي پرد ولي فقط تا همان ارتفاع! سرپوش برداشته شده درست است و محدوديت فيزيكي رفع شده است ولي كك فكر مي كند اين محدوديت همچنان ادامه دارد!
                            فيل-ها را مي توان با محدوديت ذهني كنترل كرد . پاي فيلهاي سيرك را در مواقعي كه نمايش نمي دهند مي بندند . بچه فيلها را با طنابهاي بلند و فيلهاي بزرگ را با طنابهاي كوتاه به نظر مي آيد كه بايد بر عكس باشد زيرا فيلهاي پرقدرت به سادگي مي توانند ميخ طنابها را از زمين بيرون بكشند ولي اين كار را نمي كنند !
                            علت اين است كه آنها در بچگي طنابهاي بلند را كشيده اند و سعي كرده اند خود را خلاص كنند و سرانجام روزي تسليم شده دست از اين كار كشيده اند!
                            از آن پس آنها تا انتهاي طناب مي روند و مي ايستند آنها اين محدوديت را پذيرفته اند.

                            دكتر ادن رايل يك فيلم آموزشي در مورد محدوديتهاي تحميلي تهيه كرده است . نام اين فيلم "مي-توانيد بر خود غلبه كنيد " است
                            در اين فيلم يك نوع دلفين در تانك بزرگي از آب قرار مي گيرد نوعي ماهي كه غذاي مورد علاقه دلفين است نيز در تانك ريخته مي شود . دلفين به سرعت ماهيها را مي خورد . دلفين كه گرسنه مي شود تعدادي ماهي ديگر داخل تانك قرار ميگيرند ولي اين بار در ظروف شيشه اي دلفين به سمت آنها مي آيد ولي هر بار پس از برخورد با محافظ شيشه اي به عقب رانده مي شود پس از مدتي دلفين از حمله دست مي كشد و وجود ماهيها را نديده مي گيرد . محافظ شيشه اي برداشته مي شود و ماهيها در داخل تانك به حركت در مي آيند آيا مي دانيد چه اتفاقي مي افتد ؟ دلفين از گرسنگي مي ميرد غذاي مورد علاقه او در اطرافش فراوان است ولي محدوديتي كه دلفين پذيرفته است او را از گرسنگي مي كشد .
                            از آنجا كه نحوه ي عملكرد مغز جانوران از اين نظر بسيار شبيه به هم است ما مي توانيم از اين آزمايشات بفهميم كه ما هم محدوديت هايي را مي پذيريم كه واقعي نيستند. به ما مي گويند يا ما به خود مي گوييم نمي توان فلان كار را انجام داد و اين براي ما يك واقعيت مي شود محدوديتهاي ذهني به محدوديتهاي واقعي تبديل مي شوند و به همان محكمي!
                            بايد اين سوال مهم را از خود بپرسيم كه چه مقدار از آنچه ما واقعيت مي پنداريم، واقعيت نيست بلكه پذيرش ماست؟!"
                            پیام جان بسیار مطلب جالبی بود و عجیب در فکر فرو رفتم ...

                            نمیدونم چرا یاد فیلم های کریستوفر نولان افتادم !! memento و inception

                            به این موضوع ربط مستقیمی ندارن ولی بی ربط هم نیستن ...

                            سوالی که دارم

                            آیا افراد به تنهایی قادر هستند که این نوع واقعیتهای کاذب نهادینه شده در روانشان را خودشان را پیدا کنند ؟

                            !Objects in the mirror are further than they appear


                            من يک معامله گر موفق هستم ، زيرا:

                            1) لبه هاي خود را کاملا بي طرفانه انتخاب ميکنم.
                            2)قبل از ورود به هر معامله ريسک خود را تعيين ميکنم.
                            3)يا کاملا اين ريسک را ميپذيرم يا وارد معامله نميشوم.
                            4)بدون هيچ درنگ يا محافظه کاري بر طبق لبه هاي خود عمل مي کنم.
                            5)همانقدر از بازار سود ميگيرم که موقعيتش را براي من فراهم کرده .
                            6)به طور مرتب بر خودم نظارت دارم تا خطا نکنم.
                            7)کاملا به لزوم رعايت اين اصول براي موفقيت مستمر دربازار باور دارم،در نتيجه هيچ گاه از آنها تخطي نميکنم. (مارک داگلاس)


                            نظر


                            • #29
                              نوشته اصلی توسط پیام نمایش پست ها
                              پیام جان بسیار مطلب جالبی بود و عجیب در فکر فرو رفتم ...

                              نمیدونم چرا یاد فیلم های کریستوفر نولان افتادم !! memento و inception

                              به این موضوع ربط مستقیمی ندارن ولی بی ربط هم نیستن ...

                              سوالی که دارم

                              آیا افراد به تنهایی قادر هستند که این نوع واقعیتهای کاذب نهادینه شده در روانشان را خودشان را پیدا کنند ؟
                              سلام

                              در بعضی مواقع بله . همین دیشب با یکی از اقوام که بعد 10 سال از انگلستان اومده بود صحبت میکردم دقیقا یاد کک افتادم . ایشون در دو سه سال اول هنوز به تنهایی عادت نکرده بودند و خیلی بهشون سخت میگذشته دقیقا مثل وقتی که کک میپرید و به ظرف برخورد میکرد . ولی الان کاملا به این شرایط عادت کردند و خودشون هم به صراحت این موضوع را عنوان میکردند که زندگیشون شده تک نفره و حوصله هیچ کس را ندارند .
                              ولی همیشه به این راحتی نیست و ما انسانها نیاز به شناسایی از خارج از بعد روانی خودمون داریم .
                              البته بعضیها توی این مورد خیلی زیاده روی میکنند و فکر میکنند اگر ذهن را به سمت مثبت هدایت کنند این کافیه . ولی در کل اینگونه نیست در کنار اینکه باید ذهن را به سمتی هدایت کنیم که از اسارت این نوع محدودیتها رها بشه باید مشکلات و کاستیهای کار خودمون را هم ببینیم تا بتونیم از اونها عبرت بگیریم و به سمت پیشرفت حرکت کنیم .
                              متاسفانه کتابها و سمینارهایی که جدیدا مشاهده میشن که به نوعی معجزه فکر مینامند ( از هر شخصی . شخص خاصی مد نظر نیست ) به قسمت دوم اصلا توجه ندارند و این به نوبه خود موتونه باعث به نتیجه نرسیدن بشه .

                              نظر


                              • #30
                                متن جالبي بود مرسي

                                نظر

                                پردازش ...
                                X