اطلاعیه

بستن

راهنمای فروم - حتما بخوانید

با سلام

قابل توجه کاربران محترم تالار گفتگو

قبل از ارسال پست یا ایجاد موضوع جدید، تاپیک قوانین و راهنمای فروم را مطالعه نمائید.

کاربران و مخصوصا تازه واردین لطفا دقت باشید که هرگونه پیشنهاد مدیریت سرمایه یا فروش تحلیل و یا برگزاری کلاس و ... که خارج از محیط عمومی فروم باشد را به هیچ عنوان بدون تحقیق و کسب اطلاعات کامل و کافی دنبال نکنید در غیر این صورت مسئولیت و عواقب آن بر عهده خود شخص می باشد.

همچنین لازم به ذکر است مسئولیت ارتباطات خارج از پست های عمومی فروم اعم از پیام خصوصی یا چت یا دیداری یا شنیداری با سایر اعضای فروم کاملا با خود اعضا هست و وارد کردن آن به صورت عمومی در فروم ممنوع است. برای امنیت بیشتر جهت گرفتن پاسخ سوالات خود از انجمنها استفاده نمایید.

دوستان توجه داشته باشند که تمامی بخش های اختصاصی و عمومی فروم کاملا رایگان بوده و به هیچ عنوان نیاز به پرداخت وجه به هیچ کس برای باز شدن دسترسی نیست.

منتها به این دلیل که در این بخش ها معمولا کار تیم ورک و گروهی انجام میشود، مناسب ورود افراد با شرایط خاصی است که مدیر آن بخش تعیین میکند و برای همه افراد کارایی ندارد چون مستلزم بر عهده گرفتن مسئولیت یا دانش کافی در آن حوزه می باشد.

لذا ضمن پوزش از کاربرانی که تقاضای دسترسی آن ها به بخش های اختصاصی توسط مدیران بخش رد میشود، توصیه میکنیم که پس از فراگیری موضوعات عمومی و تخصصی فراوانی که در روی فروم قرار دارد چنانچه برنامه ویژه ای برای کار در بخش های اختصاصی و کار گروهی دارند آن را مکتوب برای مدیران هر بخش بنویسند و سپس اقدام به درخواست دسترسی بکنند.


با احترام
مشاهده بیشتر
مشاهده کمتر

زنگ تفریح

بستن
X
 
  • فیلتر کردن
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
پست های جدید

  • گفتگو با
    خدا



    این مطلب اولین
    بار در سال ۲۰۰۱ توسط زنی به نام ریتا در وب سایت یک کلیسا قرار گرفت، این مطلب
    کوتاه به اندازه ای تاثیر گذار و ساده بود که طی مدت ۴ روز بیش از پانصد هزار نفر
    به سایت کلیسا ی توسکالوسای ایالت آلاباما سر زدند این مطلب کوتاه به زبان های
    مختلف ترجمه شد و در سراسر دنیا انتشار پیدا کرد




    Interview with god

    گفتگو با خدا


    I
    dreamed I had an Interview with god

    خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم


    So you would like to Interview me? “God asked”

    خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟


    If you have the time “I said”

    گفتم : اگر وقت داشته باشید


    God smiled

    خدا لبخند زد


    My time is eternity

    وقت من ابدی است


    What questions do you have in mind for me?

    چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی ؟


    What surprises you most about humankind?

    چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟


    Go answered …

    خدا پاسخ داد …


    That they get bored with childhood

    این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند


    They rush to grow up and then long to be children again

    عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند


    That they lose their health to make money

    این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند


    And then lose their money to restore their health

    و
    بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند


    By thinking anxiously about the future That

    این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند


    They forget the present

    زمان حال فراموش شان می شود


    Such that they live in neither the present nor the future

    آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال


    That they live as if they will never die

    این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد


    And die as if they had never lived

    و
    آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند


    God’s hand took mine and we were silent for a while

    خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم


    And then I asked …

    بعد پرسیدم …


    As the creator of people what are some of life’s lessons you want them
    to learn?

    به عنوان خالق انسان ها ، میخواهید آنها چه درس هایی اززندگی را یاد بگیرند
    ؟


    God replied with a smile

    خدا دوباره با لبخند پاسخ داد


    To learn they cannot make anyone love them

    یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد


    What they can do is let themselves be loved

    اما می توان محبوب دیگران شد


    learn that it is not good to compare themselves to others

    یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند


    To learn that a rich person is not one who has the most

    یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد


    But is one who needs the least

    بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد


    To learn that it takes only a few seconds to open profound wounds in
    persons we love

    یاد بگیرن که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان
    داریم ایجاد کنیم


    And it takes many years to heal them

    و
    سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد


    To learn to forgive by practicing forgiveness

    با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرن


    To learn that there are persons who love them dearly

    یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند


    But simply do not know how to express or show their feelings

    اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند


    To learn that two people can look at the same thing and see it
    differently

    یاد بگیرن که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت
    ببینند


    To learn that it is not always enough that they are forgiven by
    others

    یاد بگیرن که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند


    They must forgive themselves

    بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند


    And to learn that I am here

    و
    یاد بگیرن که من اینجا هستم


    Always

    همیشه

    نظر


    • این سایت رو حتما ببینید خیلی جالبه


      http://www.worldometers.info/fa/

      نظر


      • ) مدرسه رفتن بی
        فایده است چون اگه باهوش باشی معلم وقت تو رو تلف میکنه، اگه خنگ باشی تو وقت
        معلمو.

        ۲)
        دنبال پول دویدن
        بی فایده است، چون اگه بهش نرسی از بقیه بدت میاد اگه بهش برسی بقیه از تو.


        ۳)
        عاشق شدن بی
        فایده است، چون یا تو دل اونو میشکنی یا اون دل تورو یا دنیا دل هردوتونو.


        ۴)
        ازدواج کردن بی
        فایده است، چون قبل از 30 سالگی زوده بعد از 30 سالگی دیر.

        ۵) بچه دار شدن بی فایده است، چون
        یا خوب از آب در میاد که از دست بقیه به عذابه یا بد از آب در میاد که بقیه از دستش
        به عذابن.

        ۶) پیک
        نیک رفتن بی فایده است، چون یا بد میگذره که از همون اول حرص میخوری یا خوش میگذره
        که موقع برگشتن غصه میخوری.

        ۷) رفاقت با دیگران بی فایده است،
        چون یا از تو بهترن که نمیخوان دنبالشون باشی یا ازشون بهتری که نمیخوای دنبالت
        باشن.

        ۸)
        دنبال شهرت رفتن
        بیفایده است، چون تا مشهور نشدی باید زیر پای بقیه رو خالی کنی ولی وقتی شدی بقیه
        زیر پای تو رو خالی میکنن.

        ۹) انقلاب کردن بی فایده است، چون
        یا شکست میخوری و دشمن اعدامت میکنه یا پیروز میشی و برای حفظ قدرت مجبوری دوستانت
        را اعدام کنی.

        ۱۰) ايميل فرستادن بی فایده است، چون یا خوب مینویسی که مطلبتو به اسم
        خودشون میفرستن و حرص میخوری یا بد مینویسی که مطلبتو نمیخونن و حرص
        میخوری

        نظر



        • آیا میدانستید ؟






          آیا
          میدانستید که
          دانشمندان ثابت کرده اند که گل سرخ ترکیبی از بوی
          40 نوع گل مختلف است ؟

          آیا میدانستید
          که
          اگر کلفتی
          تار عنکبوت به اندازه مغز یک مداد به هم تنیده میشد می توانست یک هواپیمای بویینگ
          سنگین وزن را تحمل کند ؟

          آیا میدانستید
          که
          این حقیقت
          دارد که به راستی فیل از موش میترسد ؟

          آیا میدانستید
          که
          شلوغ ترین
          مکان دنیا کندوی زنبور عسل است ؟

          آیا میدانستید که
          در حال حاضر 6 میلیون
          اختراع در جهان وجود دارد که ادیسون با 1094 اختراع رکورد دار است ؟


          آیا میدانستید
          که
          اگر
          تمام کرات منظومه شمسی را با هم جمع کنیم و سپس آن را دو برابر کنیم باز هم به
          اندازه کره مشتری نمی شود ؟

          آیا میدانستید که
          وسعت کره ماه به اندازه
          قاره استرالیاست ؟

          آیا میدانستید که
          ملخ ها فراوان ترین موجودات بر روی زمین هستند و موجوداتی هستند که در روز
          دو برابر وزن خود غذا می خورند ؟

          آیا میدانستید که
          هر چشم مگس از10 هزار عدسی
          تشکیل شده است ؟

          آیا میدانستید
          که

          طبیعت سیاره اورانوس بر خلاف زمین است یعنی دو قطبش گرم و قسمت های استوایی
          آن بسیار سرد است ؟

          آیا میدانستید
          که
          سوسک
          ها مقاوم ترین موجودات در برابر گرسنگی هستند. آنها میتوانند یک ماه بدون غذا و دو
          ماه بدون آب زنده بمانند ؟

          آیا میدانستید که
          نیروی جاذبه ماه میتواند
          باعث زمین لرزه شود ؟

          آیا
          میدانستید که
          شیارهاى کف دست
          کمکی براى بهتر گرفتن اشیاء است ؟

          آیا میدانستید که
          لاشخورها قادر به دیدن یك
          موش كوچك از ارتفاع ۴ كیلومتری میباشند ؟

          آیا میدانستید که
          مردم
          فیلیپین به بیش از ۱۰۰۰ لهجه سخن میگویند ؟

          آیا
          میدانستید که
          مورچه
          ها هم شمردن بلدند و قدم هایشان را برای مسیر یابی میشمارند ؟

          آیا میدانستید
          که
          مصرف
          زغال اخته از تنگی عروق خون جلوگیری میكند ؟

          آیا میدانستید
          که
          خورشید در
          مدار کهکشان شیری با سرعت ۹۰۰۰۰۰ کیلومتر در ساعت حرکت میکند ؟

          آیا
          میدانستید که
          نام
          قدیم یونان، هلاس برگرفته از هلیوس خدای خورشید بوده است ؟

          آیا میدانستید
          که
          فقط قورباغه های نر قور
          قور می کنند ؟

          آیا میدانستید
          که
          خرس با تمام
          سنگینی خود میتواند با سرعت ۵۰ كیلومتر در ساعت بدود ؟

          آیا میدانستید
          که
          افراد
          باهوش داراى روى و مس بیشترى در موهایشان هستند ؟

          آیا میدانستید
          که
          شكلات بر
          عصب و قلب سگ تاثیر بد دارد، با کمی شكلات میتوان یك سگ را کشت ؟

          آیا میدانستید
          که
          یک قطره
          لیكور عقرب را دیوانه می كند و عقرب خودش را نیش می زند و می كشد ؟


          آیا میدانستید
          که
          مایع
          موجود در نارگیل نارس را می توان بجای پلاسمای خون استفاده كرد ؟

          آیا میدانستید
          که

          درخت بلوط تا قبل از پنجاه سالگی میوه نمی دهد ؟

          آیا میدانستید
          که
          زهره تنها
          سیاره ای است كه در جهت عقربه های ساعت بدور خودش می چرخد ؟

          آیا میدانستید
          که
          برای
          اینكه ۷۰۰ گرم به وزن شما اضافه شود باید ۹ كیلو سیب زمینی بخورید ؟


          آیا میدانستید که
          در بین
          انواع خرس، خرس پاندا بزرگترین جمجمه را دارد ؟

          آیا
          میدانستید
          کهشیرینی تنها مزه
          ای است كه جنین در رحم مادر هم می فهمد ؟

          آیا میدانستید که

          زنبور عسل ۵ چشم دارد كه ۲ تا اصلی در بغل سر و ۳ تا بر روی سر او قرار دارد
          ؟

          آیا
          میدانستید که
          20
          درصد آب شیرین جهان میان آمریكا و كانادا قرار دارد ؟

          آیا میدانستید
          که
          بیماری قند
          اولین عامل كوری در مردم جهان است ؟

          آیا میدانستید
          که
          دانشمندان
          دریافته اند که مورچه همچون انسان صبح ها خمیازه میکشند ؟

          آیا
          میدانستید که
          زنبور
          از بوی عرق بدش میاید و به كسی كه بدنش بو دهد یا عطر زده باشد حمله می*كند ؟


          آیا میدانستید
          که
          رنگ سفید
          برای زنبور عسل آرامش دهنده و رنگ قهوه ای ناراحت كننده است ؟

          آیا میدانستید
          که

          نعناع سكسکه و تنگی نفس را شفا میدهد ؟

          آیا میدانستید
          که
          جرم زمین هشتاد و
          یک برابر ماه است ؟

          آیا میدانستید
          که

          نوزاد بیش از ۳۰۰ استخوان دارد که با رشد بعضی از آنها به یكدیگر جوش می
          خورند ؟

          آیا میدانستید
          که
          تقریباً یك سوم وزن یك زن
          و یك دوم وزن یك مرد را ماهیچه تشكیل می دهد ؟

          آیا
          میدانستید که
          لایه
          بیرونی پوست انسان هر ۲ هفته یکبار با سلولهای جدید تعویض میشود ؟

          آیا میدانستید
          که
          خوردن یک
          سیب اول صبح، بیشتر از قهوه باعث دور شدن خواب آلودگی می*شود ؟

          آیا میدانستید
          که

          موشهای صحرایی سالانه یک سوم ذخایر غذایی جهان را نابود میسازند ؟


          آیا میدانستید
          که
          چین
          بیشتر از هر کشوری همسایه دارد، چین با ۱۳ کشور هم مرز است ؟

          آیا میدانستید
          که
          موریانه ها
          قادرند تا ۲ روز زیر آب زنده بمانند ؟

          آیا میدانستید که
          خوردن کاهو
          مانع ریزش و سفید شدن موها میگردد ؟

          آیا میدانستید
          که
          برای
          جلوگیری از جوانه زدن سیب زمینی باید درون سبد آن یک عدد سیب قرار دهید ؟


          آیا میدانستید
          که
          یک نوع وزغ وجود دارد که
          در بدن خود سم كافی برای كشتن ۲۲۰۰ انسان را دارد ؟

          آیا
          میدانستید که
          مادر و همسر
          گراهام بل مخترع تلفن هر دو ناشنوا بوده اند ؟

          آیا میدانستید
          که
          بیشترین
          سر دردهای معمولی از كم نوشیدن آب می باشد

          نظر


          • تبديل تهديد به فرصت




























































            نظر




























































































            • نظر






              • این تصاویر چشم
                نواز تقدیم به شما















































































                نظر


                • نظر


                  • تا انتها
                    بخونين چيزي از دست نميدين






                    لیلا شهرستانی محقق
                    علوم اسلامی است که در امریکا زندگی می*کند و در رشته میکرو بیولوژی تحصیل کرده
                    است.


                    وی دوره
                    لیسانس را در دانشگاه کالیفرنیا استیت یونورسیتی فولرتون در رشته بیولوژی و دوره
                    فوق لیسانس را در کالیفرنیا استیت پالی تکنیک یونورسیتی در رشته میکرو بیولوژی سپری
                    کرده است.


                    در جریان
                    تحقیقات دانشگاهی جرقه*ای در مطالعات میان رشته بین علوم اسلامی و میکرو بیولوژی در
                    ذهن وی زده می*شود که باب جدیدی را در فعالیت*های او می*گشاید.



                    وی درباره فعالیت علمی خود می*گوید:


                    رشتهٔ تحقیقاتی من در میکروبیولوژی در مورد لاکتوفرین بود. لاکتوفرین یک
                    مولکول پروتئینی است که در خون ما وجود دارد این ماده در کلستروم (آغوز) شیر مادر
                    به میزان زیادی وجود دارد. این ماده خاصیت ضد میکروبی دارد یا اینکه به مقدار زیادی
                    جلوی میکروب*ها را می*گیرد. کاری که لاکتوفرین می*کند این است که آهن را به خودش
                    جذب می*کند یعنی هر میکروبی که در قسمت لاکتروفرین باشد به خاطر اینکه آهن ندارد
                    نمی*تواند رشد کرده میکروفیلم درست کند.



                    ماجرا این گونه بود که در یکی از رستوران*های
                    آمریکا به نام «جک این د باکسjack in the box
                    » تقریباً حدود
                    ۶
                    یا
                    ۷سال پیش اتفاقی افتاد که
                    عده*ای از اسهال خونی مردند و بعد از تحقیقات مشخص شد که علت، این نوع باکتری*هایی
                    بوده*اند که در دستگاه*های گوارشی مثل روده و...؛ یعنی در بدن همهٔ انسان*ها
                    هستند.


                    ولی وقتی از طریق خوردن وارد بدن شود باعث ابتلابه اسهال خونی خواهد شد که
                    درصد تلفاتش بالا است. در این رستوران هم متوجه شدند که مدفوع زیر ناخن آشپز
                    رستوران به گوشت منتقل شده و تعدادی از مشتریان را کشته است.



                    شرکتی که تامین کننده گوشت در آن ایالت بود به
                    استاد بنده پروژه*ای را داد که بر اساس آن قرار شد لاکتوفرین*ها را در گوشت فعال*تر
                    کنیم که اگر باز هم میکروبی در آن*ها نفوذ کرد امکان رشد نیابد. مبلغ این قرار داد
                    ۱۵
                    میلیون دلار بود و چون
                    پروژه من نیز در مورد لاکتوفرین بود با
                    ۵نفر دیگر کار را شروع
                    کردیم.



                    متاسفانه میزان نفوذ لاکتوفرین در گوشت*ها در حین آزمایش متغیر بود و این
                    امکان وجود نداشت که به ماده ثابتی برسیم که اضافه کردن آن به گوشت میزان محافظت در
                    برابر باکتری*ها را افزایش دهد.



                    ما در لابراتوار لاکتوفرین را فعال می*کردیم.
                    (لاکتوفرین با بافری خاص تحت pH
                    خاصی فعال
                    می*شد) در هنگام تست لاکتوفرین در حالت عادی باکتری*ها را از بین می*برد اما روی
                    گوشت که امتحان می*شد گاهی موفق و گاهی نا*موفق بود.


                    من آزمایش روی نمونه*ها را انجام می*دادم و گوشت می*گرفتم و محلول*های
                    متفاوت را آزمایش می*کردم.



                    روزی تصادفاً دیرم شد و مجبور شدم که گوشت از منزل ببرم که گوشت اسلامی بود.
                    بعد از تست متوجه شدم که جواب*ها با گوشتهای دیگر بسیار متفاوت است. یعنی اولاً
                    وقتی باکتری*ها را می*گذاشتیم درصد نفوذ باکتری*ها خیلی کمتر بود؛ یعنی خود باکتری
                    بدون لاکتوفرین هم نفوذ نمی*کرد وقتی هم که می*شستیم اصلاً باکتری*ای روی گوشت باقی
                    نمانده بود. کنترلر آزمایش ما آب بود. یعنی هر آزمایش با محلولی خاص صورت می*گرفت و
                    کنترل آن با آب بود.


                    من مشاهده کردم که وقتی باکتری به گوشت اسلامی می*رسد نفوذ نمی*کند و اگر هم
                    کمی نفوذ کند با آب کاملا تمیز می*شود. استادم که جواب آزمایش را دید تعجب کرد.
                    گفتم که امروز فرقی ایجاد شده است. من امروز گوشت حلال آوردم.



                    ایشان آقای دکتر نرن نایدی بود که یک هندی هستند و دکترایشان را در سوئد
                    گرفته*اند. دکتر نایدی که به واسطه کشف دلایل میکروبیولوژیک مرگ تعدادی از زنان که
                    از وسایل خاص بهداشتی استفاده می*کردند مشهور شده*اند؛ به من گفتند که خودشان ـ با
                    اینکه مسلمان نیستند ـ از گوشت حلال استفاده می*کنند.



                    در لابراتوار بعضی برایشان سوال شده بود که این چه گوشتی است که این قدر
                    نسبت به نفوذ باکتری*ها مقاوم است. استاد ما در حالی که سالن را ترک می*کرد گفت این
                    گوشتی است که هرگز به شما اسهال خونی نمی*دهد!



                    نکته جالب اینکه سازمان گوشت امریکا برای تمیز نگه
                    داشتن گوشت ۱۵
                    میلیون دلار خرج می*کند
                    تا این آقا اسپریی برایشان بسازد که به گوشت بزنند و مقاوم شود و آن وقت خود او
                    می*داند که اگر گوشت اسلامی باشد دیگر نیازی به آن همه هزینه
                    نیست.



                    بر
                    می*گردم به مبحث لاکتوفرین؛ لاکتوفرین آهن را به خودش می*گیرد و برای همین وقتی آهن
                    نباشد باکتری*ها نمی*توانند رشد کنند.


                    وقتی گوشت را اسلامی سر می*بریم اول شاه رگ زده می*شود بدون اینکه نخاع
                    قطع شود. وقتی شاه رگ قطع می*شود از آنجایی که نخاع قطع نشده قلب هنوز در حال تپیدن
                    است. وقتی قلب می*زند همه خون از بدن خارج می*شود و از آنجا که تمام آهن در گلبول
                    قرمز است هنگامی که همه خون خارج می*شود دیگر گوشت آهن ندارد و به خاطر همین نیازی
                    به لاکتوفرین برای از بین بردن آهن نیست. و باکتری*ها هم به علت نبود اهن در خون
                    جذب نمی*شوند و اگر بشوند با شستشو با آب ساده از بین می*روند.



                    گرچه
                    استاد ما با** همان ایده*ای که از گوشت اسلامی گرفت آن مبلغ را دریافت کرد و اسپری
                    خاصی را هم ساخت و نهایتاً حق را منکر شد اما برای خود من این نکته بسیار مهم بود
                    که حساسیت اسلام به نجاست خون ازین جهت است که در تمام فضای اطراف ما صد*ها بلکه
                    هزاران نوع باکتری وجود دارد که به شدت جذب آهن می*شوند و وقتی دست شما خون می*آید
                    امکان جذب باکتری*ها به وسیله آهن خون بسیار بالا است؛ بنابر این در معرض انواع
                    عفونت*ها هستید اما اگر با دقت (یک بار یا سه بار) دست خونی خود را آب
                    بکشید


                    راه نفوذ
                    باکتری*ها را بسته*اید.



                    من با
                    پروفسور هشام ابراهیم در مورد این تحقیق صحبت کردم که إن شاءالله چاپ بشود اما
                    ایشان پیشنهاد دادند که بهتر است زیر نظر یک استاد غیر مسلمان تحقیقات را ادامه دهم
                    تا در مجامع علمی امریکا پذیرفته شود!


                    که البته
                    در پی آن هستم

                    نظر







































































































                    • نحوه بوجود امدن خودتان را
                      ببینید...


                      لینارت نیلسون (Lennart
                      Nilsson) دوازده سال از عمر خود را صرف تهیه تصاویری از رشد نوزاد درون رحم کرد.
                      این تصاویر باورنکردنی با استفاده از دوربین های معمولی مجهز به لنز ماکرو و همچنین
                      میکروسکوپ الکترونی گرفته شده است. در این تصاویر مراحل رشد نوزاد از ابتدای لقاح
                      تا کامل شدن جنین و تبدیل به یک نوزاد را می بینیم.



                      اسپرم در لوله فالوپ (لوله شیپور رحمی)






                      تخمک






                      یه قرار ملاقات... اما نه معمولی!






                      لوله فالوپ






                      دو اسپرم در تماس با تخمک






                      اسپرم برنده!






                      اسپرم






                      روز پنجم-ششم






                      روز هشتم. جنین به دیوار رحم چسبده است.






                      مغز جنین شکل می گیرد.






                      روز ۲۴ام. بعد از ۱۸ روز قلب شروع به شکل گیری می کند. می دانیم که جنین یک
                      ماه هیچ استخوانی ندارد.






                      4 هفته






                      4-5 هفته






                      هفته پنجم: تقریبا ۹ میلی متر. به وضوح صورت جنین با سوراخ چشم و بینی و دهان
                      مشخص است.






                      40 روز بعد.






                      هفته هشتم. جنین به سرعت در کیسه رحمی رشد می کند.






                      هفته دهم. پلک ها نیمه باز هستند. در روزهای آتی کاملا بسته خواهند
                      شد.






                      هفته شانزدهم. جنین از دست هایش برای شناخت محیط پیرامونش استفاده می
                      کند.






                      شبکه ای از رگ های خونی را مشاهده می کنید. در واقع بدن در حال ساخت استخوان
                      است و این رگ ها تغذیه کننده استخوان بدن خواهند بود.






                      هفته هجدهم. ابعاد تقریبا ۱۴ سانتی متر. اکنون می تواند صدا های بیرون را درک
                      کند.






                      هفته نوزدهم.






                      هفته بیستم. تقریبا ۲۰ سانتی متر. موهای پشمالویی بر روی سر و صورت نوزاد
                      ایجاد می شود. این موها را با نام لانوگو (lanugo) می شناسند.






                      هفته بیست و چهارم






                      هفته بیست و ششم






                      6 ماه بعد. جنین کامل شده و نوزاد آماده ترک رحم می شود. در این زمان جنین به
                      سمت پایین می چرخد تا راحت تر بتواند خارج شود






                      هفته
                      ۳۶ ام. نوزاد چهار هفته دیگر دنیا بیرون را خواهد



































































































                      نظر


                      • یک شخص جوان با تحصیلات
                        عالی برای شغل مدیریتی







                        در یک شرکت بزرگ
                        درخواست داد. در اولین مصاحبه پذیرفته













                        شد؛ رئیس شرکت آخرین مصاحبه را انجام داد. رئیس شرکت از
                        شرح













                        سوابق متوجه شد که پیشرفت های تحصیلی جوان از دبیرستان تا
                        پژوهشهای




                        پس از لیسانس تماماً بسیار خوب بوده است، و هرگز سالی نبوده که
                        نمره نگرفته باشد.

                        رئیس پرسید:
                        ((آیا هیچ گونه بورس آموزشی در مدرسه کسب کردید؟))

                        جوان پاسخ داد:
                        ((هیچ.))

                        رئیس پرسید:
                        ((آیا پدرتان بود که شهریه های مدرسه شما را پرداخت کرد؟))

                        جوان پاسخ داد:
                        ((پدرم فوت کرد زمانی که یک سال داشتم، مادرم بود که شهریه های

                        مدرسه ام را
                        پرداخت می کرد.))

                        رئیس پرسید:
                        ((مادرتان کجا کار می کرد؟))

                        جوان پاسخ داد:
                        ((مادرم بعنوان کارگر رختشوی خانه کار می کرد.))

                        رئیس از جوان
                        درخواست کرد تا دستهایش را نشان دهد.


                        جوان دو تا دست
                        خود را که نرم و سالم بود نشان داد.



                        رئیس پرسید:
                        ((آیا قبلاً هیچ وقت در شستن رخت ها به مادرتان کمک کرده اید؟))

                        جوان پاسخ داد:
                        ((هرگز، مادرم همیشه از من خواسته که درس بخوانم و

                        کتابهای بیشتری
                        مطالعه کنم. بعلاوه، مادرم می تواند سریع تر از من رخت بشوید.))

                        رئیس گفت:
                        ((درخواستی دارم. وقتی امروز برگشتید، بروید و دستهای مادرتان را تمیز
                        کنید،

                        و سپس فردا صبح
                        پیش من بیایید.))

                        جوان احساس کرد
                        که شانس او برای بدست آوردن شغل مدیریتی زیاد است.

                        وقتی که برگشت،
                        با خوشحالی از مادرش درخواست کرد تا اجازه دهد دستهای او را تمیز
                        کند.

                        مادرش احساس
                        عجیبی می کرد، شادی اما همراه با احساس خوب و بد، او دستهایش را به مرد
                        جوان

                        نشان داد. جوان
                        دستهای مادرش را به آرامی تمیز کرد. همانطور که آن کار را انجام می داد
                        اشکهایش

                        سرازیر شد. اولین
                        بار بود که او متوجه شد که دستهای مادرش خیلی چروکیده شده،

                        و اینکه کبودی
                        های بسیار زیادی در پوست دستهایش است. بعضی کبودی ها خیلی دردناک

                        بود که مادرش می
                        لرزید وقتی که دستهایش با آب تمیز می شد.


                        این اولین بار
                        بود که جوان فهمید که این دو تا دست هاست که هر روز رخت ها را می شوید
                        تا

                        او بتواند شهریه
                        مدرسه را پرداخت کند. کبودی های دستهای مادرش قیمتی بود که مادر مجبور
                        بود

                        برای پایان
                        تحصیلاتش، تعالی دانشگاهی و آینده اش پرداخت کند.

                        بعد از اتمام
                        تمیز کردن دستهای مادرش، جوان همه رخت های باقیمانده را برای مادرش

                        یواشکی
                        شست.

                        آن شب، مادر و
                        پسر مدت زمان طولانی گفتگو کردند.

                        صبح روز بعد،
                        جوان به دفتر رئیس شرکت رفت.

                        رئیس متوجه
                        اشکهای توی چشم های جوان شد، پرسید:


                        ((آیا می توانید به من بگویید دیروز در خانه تان چه کاری انجام داده
                        اید

                        و چه چیزی یاد
                        گرفتید؟))

                        جوان پاسخ داد:
                        ((دستهای مادرم را تمیز کردم، و شستشوی همه باقیمانده رخت ها را نیز تمام
                        کردم.))

                        رئیس پرسید:
                        ((لطفاً احساس تان را به من بگویید.))


                        جوان
                        گفت:

                        1-اکنون می دانم که
                        قدردانی چیست. بدون مادرم، من موفق امروز وجود نداشت.

                        2-از طریق با هم کار کردن و کمک به مادرم، فقط اینک می فهمم که چقدر
                        سخت و دشوار

                        است برای اینکه یک
                        چیزی انجام شود.

                        3-به نتیجه رسیده ام که اهمیت و ارزش روابط خانوادگی را درک
                        کنم.

                        رئیس شرکت گفت:
                        ((این چیزیست که دنبالش می گشتم که مدیرم شود.))


                        می خواهم کسی را به
                        کار بگیرم که بتواند قدر کمک دیگران را بداند، کسی که زحمات دیگران
                        را

                        برای انجام کارها بفهمد، و کسی که پول را بعنوان تنها هدفش در زندگی قرار ندهد. شما استخدام شدید.

                        بعدها، این شخص جوان
                        خیلی سخت کار می کرد، و احترام زیردستانش را بدست آورد.

                        هر کارمندی با کوشش
                        و بصورت گروهی کار می کرد. عملکرد شرکت به طور فوق العاده ای بهبود
                        یافت.


                        یک بچه، که حمایت
                        شده و هر آنچه که خواسته است از روی عادت به او داده اند،

                        ((ذهنیت مقرری)) را پرورش داده و همیشه خودش را مقدم می داند. او از
                        زحمات والدین خود

                        بی خبر است. وقتی که
                        کار را شروع می کند، می پندارد که هر کسی باید حرف او را گوش دهد، زمانی
                        که

                        مدیر می شود، هر گز زحمات کارمندانش را نمی فهمد و همیشه دیگران را
                        سرزنش می کند. برای این جور شخصی،

                        که ممکن است از نظر
                        آموزشی خوب باشد، ممکن است یک مدتی موفق باشد، اما عاقبت احساس کامیابی نمی
                        کند.

                        او غر خواهد زد و
                        آکنده از تنفر می شود و برای بیشتر بدست آوردن می جنگند. اگر این جور والدین حامی
                        هستیم،

                        آیا ما داریم واقعاً
                        عشق را نشان می دهیم یا در عوض داریم بچه هایمان را خراب می کنیم؟


                        شما می توانید
                        بگذارید بچه هایتان در خانه بزرگ زندگی کنند، غذای خوب بخورند، پیانو
                        بیاموزند،

                        تلویزیون صفحه
                        بزرگ تماشا کنند. اما هنگامی که دارید چمن ها را می زنید، لطفاً اجازه دهید آن را
                        تجربه

                        کنند. بعد از غذا،
                        بگذارید بشقاب و کاسه های خود را همراه با خواهر و برادر هایشان
                        بشویند.

                        برای این نیست که
                        شما پول ندارید که مستخدم بگیرید، می خواهید که آنها درک کنند، مهم نیست
                        که

                        والدین شان چقدر
                        ثروتمند هستند، یک روزی موی سرشان به همان اندازه مادر شخص جوان سفید خواهد
                        شد.

                        مهم ترین چیز
                        اینست که بچه های شما یاد بگیرند که چطور از زحمات و تجربه سختی قدردانی کنند
                        و

                        یاد بگیرند که
                        چطور برای انجام کارها با دیگران کار کنند.


                        نظر





                        • لئوناردو داوينچي موقع کشيدن تابلو "شام آخر" دچار مشکل بزرگي شد:
                          مي
                          بايست "نیکی ر"ا به شکل عيسي" و "بدي" را به شکل "يهودا" يکي از ياران
                          عيسي که هنگام
                          شام تصميم گرفت به او خيانت کند، تصوير مي کرد.کار را نيمه
                          تمام رها کرد تا مدل هاي آرماني اش را پيدا کند.


                          روزي دريک مراسم, تصوير کامل مسيح را در چهرة يکي
                          از جوانان يافت. جوان
                          را به کارگاهش دعوت کرد
                          و از چهره اش اتودها و طرح هايي برداشت. سه سال
                          گذشت. تابلو شام آخر تقريباً تمام شده بود ؛ اما داوينچي هنوز براي
                          يهودا
                          مدل مناسبي پيدا نکرده بود…کاردينال
                          مسئول کليسا کم کم به او فشار مي
                          آورد که
                          نقاشي ديواري را زودتر تمام کند. نقاش پس از روزها جست و جو ,
                          جوان شکسته و ژنده پوش مستي را در جوي آبي يافت. به زحمت از
                          دستيارانش
                          خواست او را تا کليسا بياورند , چون
                          ديگر فرصتي بري طرح برداشتن از او
                          نداشت. گدا
                          را که درست نمي فهميد چه خبر است به کليسا آوردند، دستياران
                          سرپا نگه اش داشتند و در همان وضع داوينچي از خطوط بي تقوايي،
                          گناه و
                          خودپرستي که به خوبي بر آن چهره نقش
                          بسته بودند

                          نسخه برداری کرد


                          وقتي کارش تمام شد گدا، که ديگر مستي کمي از سرش
                          پريده بود، چشمهايش را
                          باز کرد و نقاشي پيش
                          رويش را ديد، و با آميزه اي از شگفتي و اندوه گفت:
                          من اين تابلو را قبلاً ديده ام! داوينچي شگفت زده پرسيد: کي؟! گدا
                          گفت:
                          سه سال قبل، پيش از آنکه همه چيزم را از
                          دست بدهم. موقعي که در يک گروه
                          آواز مي خواندم
                          , زندگي پراز رويايي داشتم، هنرمندي از من دعوت کرد تا
                          مدل نقاشي چهره عيسي بشوم!!!!!!!!
                          نيکي و بدي يک چهره دارند ؛ همه چيز به اين بسته است که هر کدام
                          چه
                          زماني سر
                          راه انسان قرار بگيرند

                          نظر


                          • مژده !!!
                            مژده !!!


                            كامل ترین كتاب شناخت زنـان
                            سرانجام پس از قرنها تلاش بی وقفه
                            كامل ترین كتاب
                            شناخت زنــان در مراحل نهایی نگارش است

                            حاصل زحمات هزاران محقق و نویسنده گمنامی
                            که در این راه
                            پر خطر حتی از جان خویش دریغ نکردند !






                            در خبرها آمده است: گرچه این کتاب هنوز
                            مراحل انتشار را نگذرانده ولی از هم اکنون تخمین زده شده که
                            در لیست پرتیراژترین و کمیاب ترین کتب قرار دارد تا جایی که بدلیل ازدحام احتمالی
                            خریداران حتی فروشگاه و مرکز نشری در این رابطه اعلام نشده است!

                            نظر


                            • تفاوت را احساس کنید !!!

                              شاعر اصفهانی : بدنبالت میام هر جا که باشی شاعر شیرازی: سر راهت نشینم تا بیایی .
                              با افتتاح حساب live نزد بروکر pcm از طریق لینک زیر میتوانید تحلیلهای رایگان را در گروه اختصاصی تلگرام دریافت کنیدو همچنین درصدی از کارمزد معاملات.

                              https://pcmgate.co/fa/register?refID=MTE1NDc4Ng==

                              پس از افتتاح حساب لطفا اسم و شماره اکانت خود را در پیغام خصوصی و یا از طریق آیدی زیر اعلام نمایید.

                              https://t.me/Mostafatrader


                              نمونه تحلیل و نتایج را می توانید در تاپیک زیر مشاهده کنید :

                              https://www.traderha.com/forum/مباحث...�ی-مصطفی

                              کانال تلگرام تحلیلی جفت ارزها :

                              https://t.me/signalhha

                              نظر





                              • شوهر مریم چند ماه بود که در بیمارستان بسترى بود. بیشتر وقت*ها در کما بود و گاهى چشمانش را باز مى*کرد و کمى هوشیار مى*شد. امّا در تمام این مدّت، مریم هر روز در کنار بسترش بود. یک روز که او دوباره هوشیاریش را به دست آورد از مریم خواست که نزدیک*تر بیاید. مریم صندلیش را به تخت چسباند و گوشش را نزدیک دهان شوهرش برد تا صداى او را بشنود.
                                شوهر مریم که صدایش بسیار ضعیف بود در حالى که اشک در چشمانش حلقه زده بود به آهستگى گفت: «تو در تمام لحظات بد زندگى در کنارم بوده*اى. وقتى که از کارم اخراج شدم تو کنار من نشسته بودى. وقتى که کسب و کارم را از دست دادم تو در کنارم بودى. وقتى خانه*مان را از دست دادیم، باز هم تو پیشم بودى. الان هم که سلامتیم به خطر افتاده باز تو همیشه در کنارم هستى. و مى*دونى چى می*خوام بگم؟»
                                مریم در حالى که لبخندى بر لب داشت گفت: «چى مى*خواى بگى عزیزم؟»
                                شوهر مریم گفت: «فکر مى*کنم وجود تو براى من بدشانسى میاره!»

                                نظر

                                پردازش ...
                                X