اطلاعیه

بستن

راهنمای فروم - حتما بخوانید

با سلام

قابل توجه کاربران محترم تالار گفتگو

قبل از ارسال پست یا ایجاد موضوع جدید، تاپیک قوانین و راهنمای فروم را مطالعه نمائید.

کاربران و مخصوصا تازه واردین لطفا دقت باشید که هرگونه پیشنهاد مدیریت سرمایه یا فروش تحلیل و یا برگزاری کلاس و ... که خارج از محیط عمومی فروم باشد را به هیچ عنوان بدون تحقیق و کسب اطلاعات کامل و کافی دنبال نکنید در غیر این صورت مسئولیت و عواقب آن بر عهده خود شخص می باشد.

همچنین لازم به ذکر است مسئولیت ارتباطات خارج از پست های عمومی فروم اعم از پیام خصوصی یا چت یا دیداری یا شنیداری با سایر اعضای فروم کاملا با خود اعضا هست و وارد کردن آن به صورت عمومی در فروم ممنوع است. برای امنیت بیشتر جهت گرفتن پاسخ سوالات خود از انجمنها استفاده نمایید.

دوستان توجه داشته باشند که تمامی بخش های اختصاصی و عمومی فروم کاملا رایگان بوده و به هیچ عنوان نیاز به پرداخت وجه به هیچ کس برای باز شدن دسترسی نیست.

منتها به این دلیل که در این بخش ها معمولا کار تیم ورک و گروهی انجام میشود، مناسب ورود افراد با شرایط خاصی است که مدیر آن بخش تعیین میکند و برای همه افراد کارایی ندارد چون مستلزم بر عهده گرفتن مسئولیت یا دانش کافی در آن حوزه می باشد.

لذا ضمن پوزش از کاربرانی که تقاضای دسترسی آن ها به بخش های اختصاصی توسط مدیران بخش رد میشود، توصیه میکنیم که پس از فراگیری موضوعات عمومی و تخصصی فراوانی که در روی فروم قرار دارد چنانچه برنامه ویژه ای برای کار در بخش های اختصاصی و کار گروهی دارند آن را مکتوب برای مدیران هر بخش بنویسند و سپس اقدام به درخواست دسترسی بکنند.


با احترام
مشاهده بیشتر
مشاهده کمتر

زنگ تفریح

بستن
X
 
  • فیلتر کردن
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
پست های جدید

  • نامه تاثیر گذار چارلی چاپلین به دخترش! زیباست تا آخرش بخونید!




    ژرالدين دخترم:

    اينجا شب است٬ يک شب نوئل. در قلعه کوچک من همه سپاهيان بی سلاح خفته اند.

    نه برادر و نه خواهر تو و حتی مادرت ، بزحمت توانستم بی اينکه اين پرندگان خفته را بيدار کنم ، خودم را به اين اتاق کوچک نيمه روشن٬ به اين اتاق انتظار پيش از مرگ برسانم . من از توليسدورم، خيلی دور...... اما چشمانم کور باد ،اگر يک لحظه تصوير تو را از چشمان من دور کنند.
    تصوير تو آنجا روی ميز هست . تصوير تو اينجا روی قلب من نيز هست. اما تو کجايی؟ آنجا در پاريس افسونگر بر روی آن صحنه پر شکوه "شانزليزه" ميرقصی . اين را ميدانم و چنانست که گويی در اين سکوت شبانگاهی ٬ آهنگ قدمهايت را می شنوم و در اين ظلمات زمستانی٬ برق ستارگان چشمانت را می بينم.
    شنيده ام نقش تو در نمايش پر نور و پر شکوه نقش آن شاهدخت ايرانی است که اسير خان تاتار شده است. شاهزاده خانم باش و برقص. ستاره باش و بدرخش .اما اگر قهقهه تحسين آميز تماشاگران و عطر مستی گلهايی که برايت فرستاده اند تو را فرصت هشياری داد٬ در گوشه ای بنشين ٬ نامه ام را بخوان و به صدای پدرت گوش فرا دار . من پدر تو هستم٬ ژرالدين من چارلی چاپلين هستم . وقتی بچه بودی٬ شبهای دراز به بالينت نشستم و برايت قصه ها گفتم . قصه زيبای خفته در جنگل ٬قصه اژدهای بيدار در صحرا٬ خواب که به چشمان پيرم می آمد٬ طعنه اش می زدم و می گفتمش برو .
    من در رويای دختر خفته ام . رويا می ديدم ژرالدين٬ رويا.......

    رويای فردای تو ، رويای امروز تو، دختری می ديدم به روی صحنه٬ فرشته ای می ديدم به روی آسمان٬ که می رقصيد و می شنيدم تماشاگران را که می گفتند: " دختره را می بينی؟ اين دختر همان دلقک پيره .


    اسمش يادته؟ چارلی " . آره من چارلی هستم . من دلقک پيری بيش نيستم. امروز نوبت تو است. برقص من با آن شلوار گشاد پاره پاره رقصیدم ٬ و تو در جامه حریر شاهزادگان می رقصی . این رقص ها ٬ و بیشتر از آن ٬ صدای کف زدنهای تماشاگران ٬ گاه تو را به آسمان ها خواهد برد. برو . آنجا برو اما گاهی نیز بروی زمین بیا ٬ و زندگی مردمان را تماشا کن.

    زندگی آن رقاصگان دوره گرد کوچه های تاریک را ٬ که با شکم گرسنه میرقصند و با پاهایی که از بینوایی می لرزد . من یکی ازاینان بودم ژرالدین ٬ و در آن شبها ٬ در آن شبهای افسانه ای کودکی های تو ، که تو با لالایی قصه های من ٬ به خواب میرفتی٬ و من باز بیدار می ماندم در چهره تو می نگریستم، ضربانقلبت را می شمردم، و از خود می پرسیدم: چارلی آیا این بچه گربه، هرگز تو را خواهد شناخت؟



    ............. تو مرا نمی شناسی ژرالدين . در آن شبهایدور٬ بس

    قصه ها با تو گفتم ٬ اما قصه خود را هرگز نگفتم . اين داستانی

    شنيدنی است*:

    داستان آن دلقک گرسنه ای که در پست ترين محلات لندن آواز می خواند و می رقصيد و صدقه جمع می کرد .اين داستان من است . من طعم گرسنگی را چشيده ام . من درد بی خانمانی را چشيده ام . و از اينها بيشتر ٬ من رنج آن دلقک دوره گرد را که اقيانوسی از غرور در دلش موج می زند ٬ اما سکه صدقه رهگذر خودخواهی آن را می خشکاند ٬ احساس کرده ام.
    با اينهمه من زنده ام و از زندگان پيش از آنکه بميرند نبايد حرفی زد . داستان من به کار تو نمی آيد ٬ از تو حرف بزنيم . به دنبال تو نام من است:چاپلين . با همين نام چهل سال بيشتر مردم روی زمين را خنداندم و بيشتر از آنچه آنان خنديدند ٬ خود گريستم .



    ژرالدين در دنيايی که تو زندگی می کنی ٬ تنها رقص و موسيقی نيست .
    نيمه شب هنگامی که از سالن پر شکوه تأتر بيرون ميايی ٬ آنتحسين کنندگان ثروتمند را يکسره فراموش کن ٬ اما حال آن راننده تاکسی را که ترا به منزل می رساند ٬ بپرس ٬ حال زنش را هم بپرس.... و اگر آبستن بود و پولی برای خريدن لباس بچه اش نداشت ٬ چک بکش و پنهانی توی جيب شوهرش بگذار . به نماينده خودم در بانک پاريس دستور داده ام ٬ فقط اين نوع خرجهای تو را٬ بی چون و چرا قبول کند . اما برای خرجهای ديگرت بايد صورتحساب بفرستی .
    گاه به گاه ٬ با اتوبوس ٬ با مترو شهر را بگرد . مردم را نگاه کن٬ و دست کم روزی يکبار با خود بگو :" من هم یکی از آنانهستم ." تو یکی از آنها هستی - دخترم ، نه بیشتر ،هنر پیش از آنکه دو بال دور پرواز به آدم بدهد ، اغلب دو پای او را نیز می شکند .
    و وقتی به آنجا رسیدی که یک لحظه ، خود را بر تر از تماشاگرانرقص خویش بدانی ، همان لحظه صحنه را ترک کن ، و با اولین تاکسی خود را به حومه پاریس برسان . من آنجا را خوبمی شناسم ، از قرنها پیش آنجا ، گهواره بهاری کولیان بوده است . در آنجا ، رقاصه هایی مثل خودت را خواهی دید . زیبا تر از تو ، چالاک تر از تو و مغرور تر از تو . آنجا از نور کور کننده ی نورافکن های تآتر " شانزلیزه " خبری نیست .
    نور افکن رقاصگان کولی ، تنها نور ماه است نگاه کن ، خوب نگاه کن . آیا بهتر از تو نمی رقصند؟
    [


    اعتراف کن دخترم . همیشه کسی هست که بهتر از تو می رقصد .

    همیشه کسی هست که بهتر از تو می زند .و این را بدان که درخانواده چارلی ، هرگز کسی آنقدر گستاخ نبوده است که به یک کالسکه ران یا یک گدای کنار رود سن ، ناسزایی بدهد .

    من خواهم مرد و تو خواهی زیست . امید من آن است که هرگز در فقر زندگی نکنی ، همراه این نامه یک چک سفید برایت می فرستم .هر مبلغی که می خواهی بنویس و بگیر . اما همیشه وقتی دو فرانک خرج می کنی ، با خود بگو : " دومین سکه مالمن نیست . این مال یک فرد گمنام باشد که امشب یک فرانک نیاز دارد ."

    جستجويی لازم نيست . اين نيازمندان گمنام را ٬ اگر بخواهی ٬ همه جا خواهی يافت .
    اگر از پول و سکه با تو حرف می زنم ٬ برای آن است که ازنیروی فریب و افسون این بچه های شیطان خوب آگاهم٬ من زمانی دراز در سیرک زیسته ام٬ و همیشه و هر لحظه٬ بخاطر بند بازانی که از روی ریسمانی بس نازک راه می روند٬ نگران بوده ام٬ اما این حقیقت را با تو می گویم دخترم : مردمان بر روی زمین استوار٬ بیشتر از بند بازان بر روی ریسمان نا استوار ٬ سقوط می کنند . شاید که شبی درخشش گرانبهاترین الماس این جهان تو را فریب دهد .


    آن شب٬ این الماس ٬ ریسمان نا استوار تو خواهد بود ٬ و سقوط تو حتمی است .
    شاید روزی ٬ چهره زیبای شاهزاده ای تو را گول زند٬ آن روز تو بند بازی ناشی خواهی بود و بند بازان ناشی ٬ همیشه سقوطمی کنند .
    دل به زر و زیور نبند٬ زیرا بزرگترین الماس این جهان آفتاب است و خوشبختانه ٬ این الماس بر گردن همه می درخشد .......

    .......اما اگر روزی دل به آفتاب چهره مردی بستی ، با او یکدل باش ، به مادرت گفته ام در این باره برایت نامه ای بنویسد . او عشق را بهتر از من می شناسد. و او برای تعریف یکدلی ، شایسته تر از من است . کار تو بس دشوار است ، این را می دانم .

    به روی صحنه ، جز تکه ای حریر نازک ، چیزی بدن ترا نمی پوشاند . به خاطر هنر می توان لخت و عریان به روی صحنه رفت و پوشیده تر و باکره تر بازگشت . اما هیچ چیز و هیچکس دیگر در این جهان نیست که شایسته آن باشد که دختری ناخن پایش را به خاطر او عریان کند .
    برهنگی ، بیماری عصر ماست ، و من پیرمردم و شاید که حرفهای خنده دار می زنم .

    اما به گمان من ، تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریانش را دوست می داری .

    بد نیست اگر اندیشه تو در این باره مال ده سال پیش باشد . مال دوران پوشیدگی . نترس ، این ده سال ترا پیر تر
    نخواهد کرد.....
    ]
    ویرایش توسط Azadi : https://www.traderha.com/member/4350-azadi در ساعت 06-14-2012, 09:03 AM
    .::در ترید آرامش حرف اول را می زند::.
    https://telegram.me/Cyclicalwaves
    https://telegram.me/NimaAzaadi




    نظر


    • یه بار طرف نصفه شب مزاحم شده بود....برداشتم میگم بعله؟؟
      میگه خوابیدی؟ میگم نه اینجا هوا تازه داره تاريك ميشه
      میگه: عـــِــه؟ مگه کجایی؟؟
      گفتم من ایتالیام....
      یارو ترسید شارژش تموم بشه، قطع کرد دیگه زنگ نزد !
      .......................

      به غضنفر میگن با پلنگ جمله بساز میگه : تو فوتبال خورده بودم زمین ، میلنگیدم راه میرفتم ، دوستم منو دیده میگه چیزی شده میلنگی ؟ میگم : پـَ نه پـَـ لنگ میزنم که یاد تیمور لنگ رو زنده نگه دارم
      ............................
      به یارو میگن با بابا لنگ دراز جمله بساز ؟میگه بابام لنگش دراز بود
      ....................
      یه بار به یه نفر میگن با نخود جمله بساز ؛ میگه بلد نیستم. خب چیه مگه حتما باید بلد باشه!!!!!!!..
      .................
      به اسمال آقا گفتن با ترکیه یه جمله بساز! میگه: از من خرتر کیه ؟!
      ..............
      یه دختره دَر فلشش رو گم کرده بود بعد آروم از من پرسید : ببخشید اگه فلش در نداشته باشه ویروسی می شه؟؟؟!!!!یعنی از شدت خنده پله ها رو دندون میگرفتم
      ....................

      طبق آخرین آمار، خانوم ها 70٪ عمر خود را در جستجوی یافتن آدرسِ " یه دکترِ خوب " سپری میکنند
      .........................
      یکی از فک و فامیلا میگفت :فیلم عروسیمو برعکس که میبینم خیلی حال میده،زنم حلقشو در میاره میده بهم و میره خونه باباش!
      .............................

      ویرایش توسط bahman7 : https://www.traderha.com/member/3045-bahman7 در ساعت 06-15-2012, 03:19 AM

      نظر


      • سلام

        چند روز پیش سمته میدونه انقلاب بودم و داشتم خ 12 فروردین رو بسمت پایین میرفتم که از انتشارات کتاب جدید آقای آزادی عزیز رو بگیرم که یهو یه چیزی زد به کلم
        گفتم بیام از روز 12 فروردین یک ماه برم جولو یه رووز هم بهش اضافه کنم ببینم چی میشه ....
        شروع کردم به محاسباته پیچیده ریاضی و هندسه ، دیدم که خیلی جالب شدن
        12 فروردین
        13 اردیبهشت
        14 خرداد
        15 تیر
        16 مرداد
        17 شهریور
        18 مهر
        19 آبان
        20 آذر
        21 دی
        22 بهمن
        23 اسفند

        نظر


        • روانشناسی شخصیت

          این تست از کتاب" كوكولوژي" اثر «تاداهياكو ناگاوو» و « ايسامو سايتو» که
          بازي*هاي جذاب و سرگرم*كننده خودشناسي و روان*شناسي را دربردارد، انتخاب
          شده اين كتاب توسط چكاد سرامي و شاهين دهقان ترجمه شده است.
          كوكولوژي (kokology) تركيب دو واژه كوكورو (kokoro) به معناي ذهن، روح و
          احساسات در زبان ژاپني و لوژي (logia) به معناي شناختن و مطالعه به زبان
          يوناني است.
          مطالب و مباحث اين كتاب براي هر فردي در سنين مختلف جذاب خواهد بود و به
          همين دليل يكي از پرفروش*ترين كتاب*ها در دو كشور آمريكا و ژاپن بوده
          است.

          پرنده آبی

          روزی پرنده ای آبی رنگ ناگهان از پنجره وارد اتاق شما میشود و در آنجا به
          دام می افتد.
          چیزی در این پرنده شما را به خود جذب میکند و تصمیم میگیرید آن را نگه دارید.
          اما روز بعد در عین شگفتی متوجه میشید رنگ پرنده از آبی به زرد تغییر کرده است.
          این پرنده استثنایی دوباره تغییر رنگ می دهد و در صبح روز سوم به رنگ
          قرمز روشن در می آید و در روز چهارم سیاه رنگ است.

          سوال؟
          اکنون روز پنجم است، وقتی از خواب برمی خیزید این پرنده چه رنگی است؟

          1. پرنده تغییر رنگ نمی دهد و سیاه باقی می ماند.
          2. پرنده به رنگ آبی که در ابتدا داشت باز میگردد.
          3. پرنده سفید می شود.
          4. پرنده طلایی می شود.

          جواب ها باید در همین 4 جواب بالا جستجو بشه و رنگ های دیگه مثل سبز ،
          بنفش ، زرد و بی رنگ مد نظر نیست.

          خوب فکر کنید، هر وقت به نتیجه رسیدید پایین این ایمیل رو بخونید
          با توجه به توضیحات بالا باید متوجه شده باشید که به هیچ وجه سرکاری نیست.
          پس با احساس خودتون جواب بدید و بعد جواب رو ببینید!
          .
          .
          .
          .
          .
          .
          .
          .
          .
          .
          .
          .
          .
          .
          .
          .
          .



          جواب تست شناخت احساسات :

          پرنده ای که در اتاق شما بدام افتاد، نماد خوشبختی است، اما ناگهان تغییر
          رنگ داد و در شما دلهره و اضطرابی نسبت به ناپایداری خوشی و شادمانی
          بوجود آورد.
          عکس العمل شما در این وضعیت نشان دهنده ی پاسخ شما به مشکلات و بلاتکلیفی
          ها در زندگی واقعی است.

          1. کسانی که گفتند پرنده سیاه باقی میماند دیدگاهیی بدبینانه دارند.
          آیا شما باور دارید اوضاع هیچ وقت بهبود نمی یابد؟ به یاد داشته باشید
          همیشه پایان شبه سیه سپید است.

          2. کسانی که گفتند پرنده دوباره آبی میشود خوش بین و عمل گرا هستند.
          شما باور دارید زندگی ترکیبی از خوب و بد است و مقابله کردن و سرسختی
          نشان دادن در برابر این واقعیت سودمند نیست. مشقات و ناملایمات را با
          خونسردی می پذیرید و اجازه می دهید زندگی روال طبیعی خود را طی کند. این
          دیدگاه باعث میشود از تلاطم ناملایمات و سختیها با موفقیت بیرون آیید.

          3. کسانی که گفتند پرنده سفید میشود در برابر فشارهای زندگی مصمم و خونسردند.
          شما در زمان بحران وقت خود را در تردید و دودلی تلف نمی کنید اگر وضعیت
          بغرنج شود ترجیح میدهید جلوی ضرر را بگیرید و به دنبال راه دیگری برای
          رسیدن به هدفتان می گردید و در غم و اندوه گرفتار نمی شوید. این روش
          محتاطانه بدین معنی است که اوضاع بطور طبیعی بر وفق مراد شما پیش خواهد
          رفت.

          4. کسانی که گفتند پرنده طلایی میشود ، بی باک و نترس هستند.
          شما معنی بحران را نمیدانید برای شما هر بحرانی ، یک فرصت است. این جمله
          ناپلئون که گفته است «غیر ممکن ... ، این واژه فرانسوی نیست » درمورد شما
          صدق میکند. اما مواظب باشید این اعتماد به نفس زیاد ، مرز بین شجاعت و
          حماقت را از بین نبرد

          نظر


          • [IMG][/IMG]

            ما خودمون دزدیم......
            در ف ا رک س هر چه کمتر بدانید موفقتر هستید !

            اساس کار در ف ا ر کس مدیریت سرمایه با یک توجیه تکنیکال هست !

            همیشه بیاد داشته باشید انچیزی که در ف.ارکس تمام میشود "فرصتهای معاملاتی" نیست بلکه سرمایه شماست !

            همه نوشتهایم جنبه اموزشی داردو نویسنده هیچ مسئولیتی در قبال خرید و فروش خوانندگان ندارد !




            نظر


            • نوشته اصلی توسط fx1356 نمایش پست ها
              آورده اند روزی میان یک ماده شتر و فرزندش گفت وگویی به شرح زیر صورت گرفت:
              بچه شتر: مادر جون چند تا سوال برام پیش آمده است. آیا می تونم ازت بپرسم؟
              شتر مادر: حتما عزیزم. چیزی ناراحتت کرده است؟
              بچه شتر: چرا ما کوهان داریم؟
              شتر مادر: خوب پسرم. ما حیوانات صحرا هستیم. در کوهان آب و غذا ذخیره می کنیم تا در صحرا که چیزی پیدا نمی شود بتوانیم دوام بیاوریم.
              بچه شتر: چرا پاهای ما دراز و کف و پای ما گرد است؟
              شتر مادر: پسرم. قاعدتا برای راه رفتن در صحرا و تندتر راه رفتن داشتن این نوع دست و پا ضروری است.
              بچه شتر: چرا مژه های بلند و ضخیم داریم؟ بعضی وقت ها مژه ها جلوی دید من را می گیرد.
              شتر مادر: پسرم این مژه های بلند و ضخیم یک نوع پوشش حفاظتی است که چشم ها ما را در مقابل باد و شن های بیابان محافظت می کنند.
              بچه شتر: فهمیدم. پس کوهان برای ذخیره کردن آب است برای زمانی که ما در بیابان هستیم. پاهایمان برای راه رفتن در بیابان است و مژه هایمان هم برای محافظت چشمهایمان در برابر باد و شن های بیابان است... .
              بچه شتر: فقط یک سوال دیگر دارم... ..
              شتر مادر: بپرس عزیزم.
              بچه شتر: پس ما در این باغ وحش چه غلطی می کنیم؟

              نتیجه گیری:
              مهارت ها، علوم، توانایی ها و تجارب فقط زمانی مثمرثمر است که شما در جایگاه واقعی و درست خود باشید... پس همیشه از خود بپرسید الان شما در کجا قرار دارید؟
              توی خود باغ وحش )
              تا پر و بال تو و راه تماشا بسته است
              هر کجا هست، زمین تا به ثریا قفس است

              نظر


              • مردم آزاری یعنی بری سر کلاس بگی با فلانی کار دارم، استاد میگه چیکارش داری ، میگی مامانش واسش لقمه گرفته، گفته بیام بش بدم.
                تا پر و بال تو و راه تماشا بسته است
                هر کجا هست، زمین تا به ثریا قفس است

                نظر


                • یه قوطی پودر لباسشویی تهیه کنید. ته قوطی دوتا مقوا هست که روی هم چسبوندن که محتوای توش بیرون نریزه. تنها کاری که باید بکنید اینه که با چاقو این دو تا مقوا رو از هم جدا کنید جوری که اگه از زمین بلندش کنید، محتوای داخل بسته خالی شه. خوب حالا برید این قوطی رو بذارید بالای یخچال یا یه جای بلند مثل هود و برید منتظر باشید تا یکی بیاد بسته رو برش داره. وقتی همش خالی شد روی سرو کلش و زمین و چند تا فحش به خودشو کارخونه سازندشو و زمین و زمان داد اونوقته که باید بری تو کار فرار!
                  تا پر و بال تو و راه تماشا بسته است
                  هر کجا هست، زمین تا به ثریا قفس است

                  نظر


                  • وقتی یه گدا میادو بهت التماس میکنه که بهش کمک کنی، جلوی چشمش یه اسکناس بنداز تو صندوق صداقات و به طرف بگو برو کمیته بگیر.
                    )
                    تا پر و بال تو و راه تماشا بسته است
                    هر کجا هست، زمین تا به ثریا قفس است

                    نظر


                    • روشنفکره داشته اظهار نظر می*كرده:
                      این جلال آل احمد كه هی ازش تعریف می*كنن، فقط یه كتاب خوب نوشته كه اسمش بوف كوره.
                      یكی گفت: بوف كور كه مال صادق هدایته!
                      یارو گفت: دیگه بدتر، یه كتاب خوب داره، اونم صادق هدایت براش نوشته!
                      تا پر و بال تو و راه تماشا بسته است
                      هر کجا هست، زمین تا به ثریا قفس است

                      نظر


                      • می خواستن غضنفر رو اعدام کنن، ازش می پرسن: آخرین حرفت رو بزن.
                        می گه: .......بوق...کسی که بزنه زیر چهار پایه!
                        تا پر و بال تو و راه تماشا بسته است
                        هر کجا هست، زمین تا به ثریا قفس است

                        نظر


                        • دانشمندان دارن تحقیق می کنن که یک انسان تا چند وقت می تونه بدون مغز زندگی کنه.
                          یه لطفی کنید کامنت بزارید تا کمکی باشه!
                          تا پر و بال تو و راه تماشا بسته است
                          هر کجا هست، زمین تا به ثریا قفس است

                          نظر


                          • هرگز این چهار چیز را در زندگیت نشکن:

                            اعتماد ، قول ، رابطه و قلب

                            زیرا وقتی این ها می شکنند صدا ندارند !

                            ولی درد بسیاری دارند

                            چارلز دیکنز
                            تا پر و بال تو و راه تماشا بسته است
                            هر کجا هست، زمین تا به ثریا قفس است

                            نظر


                            • پروردگارا

                              داده هایت ، نداده هایت و گرفته هایت را شکر می گویم

                              چون داده هایت نعمت ، نداده هایت حکمت و گرفته هایت امتحان است.
                              تا پر و بال تو و راه تماشا بسته است
                              هر کجا هست، زمین تا به ثریا قفس است

                              نظر


                              • آری، چه سخت است موعظه وقتی که هیچکس دردت را نمی فهمد و هیچکس نمی تواند تسکین دهنده دل خرابت باشد...

                                نمی دانم چه باید گفت
                                ولی
                                تا می توانی گریه کن، شاید دنیا شرمش بگیرد.
                                تا پر و بال تو و راه تماشا بسته است
                                هر کجا هست، زمین تا به ثریا قفس است

                                نظر

                                پردازش ...
                                X