اطلاعیه

بستن

راهنمای فروم - حتما بخوانید

با سلام

قابل توجه کاربران محترم تالار گفتگو

قبل از ارسال پست یا ایجاد موضوع جدید، تاپیک قوانین و راهنمای فروم را مطالعه نمائید.

کاربران و مخصوصا تازه واردین لطفا دقت باشید که هرگونه پیشنهاد مدیریت سرمایه یا فروش تحلیل و یا برگزاری کلاس و ... که خارج از محیط عمومی فروم باشد را به هیچ عنوان بدون تحقیق و کسب اطلاعات کامل و کافی دنبال نکنید در غیر این صورت مسئولیت و عواقب آن بر عهده خود شخص می باشد.

همچنین لازم به ذکر است مسئولیت ارتباطات خارج از پست های عمومی فروم اعم از پیام خصوصی یا چت یا دیداری یا شنیداری با سایر اعضای فروم کاملا با خود اعضا هست و وارد کردن آن به صورت عمومی در فروم ممنوع است. برای امنیت بیشتر جهت گرفتن پاسخ سوالات خود از انجمنها استفاده نمایید.

دوستان توجه داشته باشند که تمامی بخش های اختصاصی و عمومی فروم کاملا رایگان بوده و به هیچ عنوان نیاز به پرداخت وجه به هیچ کس برای باز شدن دسترسی نیست.

منتها به این دلیل که در این بخش ها معمولا کار تیم ورک و گروهی انجام میشود، مناسب ورود افراد با شرایط خاصی است که مدیر آن بخش تعیین میکند و برای همه افراد کارایی ندارد چون مستلزم بر عهده گرفتن مسئولیت یا دانش کافی در آن حوزه می باشد.

لذا ضمن پوزش از کاربرانی که تقاضای دسترسی آن ها به بخش های اختصاصی توسط مدیران بخش رد میشود، توصیه میکنیم که پس از فراگیری موضوعات عمومی و تخصصی فراوانی که در روی فروم قرار دارد چنانچه برنامه ویژه ای برای کار در بخش های اختصاصی و کار گروهی دارند آن را مکتوب برای مدیران هر بخش بنویسند و سپس اقدام به درخواست دسترسی بکنند.


با احترام
مشاهده بیشتر
مشاهده کمتر

زنگ تفریح

بستن
X
 
  • فیلتر کردن
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
پست های جدید

  • نظر


    • واقعا که حقیقا سخته ولی هست

      نظر



      • در این مقاله قصد داریم نرم*افزار مجانی و جذابی را معرفی کنیم که براساس الگوریتم ناتو کار می*کند و دروغ را از راست تشخیص می*دهد.


        در میان طیف وسیع اپ*های تولید شده برای سیستم*عامل اندروید، نرم*افزار*هایی که جنبه سرگرمی دارند، بسیارند. در این مقاله قصد داریم نرم*افزار مجانی و جذابی را معرفی کنیم که براساس الگوریتم ناتو کار می*کند و دروغ را از راست تشخیص می*دهد. پس اگر تبلت یا تلفن اندرویدی دارید خواندن مقاله را ادامه دهید.

        گوگل پلی بیش از 450 هزار اپلیکیشن دارد و پیدا کردن برنامه*ای که نیازتان را بر طرف کند یا تخیلاتتان را به حقیقت پیونداند از این سیل انبوه کار دشواری است. اخیرا با اپلیکیشنی بسیار جالبی آشنا شدیم که کارایی آن خیره کننده است. این نرم*افزار "Advanced Lie Detector Plus" نام دارد. ابن اپ ادعا می کند که بر اساس الگوریتم NATO و تکنولوژی مبتنی بر استرس صدا می تواند دروغ را تا حد قابل قبولی تشخیص دهد. تکنولوژی*های مذکور همان*هایی هستند که در نرم*افزارهای حرفه*ای دروغ*سنج توسط آژانس*های بازجویی مثل پلیس مورد استفاده قرار می*گیرند.



        الگوریتم، استرس نهفته در کلمات را تشخیص داده و می*گوید که دروغ می*گویید یا می*ترسید دستتان رو شود. اگر شخص استرس نداشته باشد دروغی تشخیص داده نمی*شود. تنها الگوریتم مورد استفاده در این اپلیکیشن TEO-CB-Auto-Env است.

        مشخصات نرم افزار دروغ سنج:

        استفاده از الگوریتم Critical Band based Teager Energy Operator auto correlation envelope area algorithm (TEO-CB-Auto-Env)
        قابلیت تنظیم دستی دقت برای گوشی*های سریع*تر
        نمایش گرافیکی استرس موجود در سیگنال صحبت ثبت شده
        تنظیم سرعت آنالیز از 25 تا 100 درصد

        روش استفاده از Lie Detector در گوشی های اندروید

        ابتدا لازم است این نرم افزار مجانی را از Google Play و یا 1Mobile دانلود کرده و آن را روی گوشی خود نصب کنید. وقتی عملیات نصب به پایان رسید، باید روی گزینه "Mic" که اولین گزینه از سمت چپ است تپ کنید و شروع به صحبت نمایید تا دستگاه صحت یا عدم صحت صحبت شما را تشخیص دهد. وقتی کارتان به پایان رسید، روی "Done" تپ کنید.

        حال از طریق یک رابط گرافیکی تمام جزئیات و اطلاعات بیشتر درباره نتیجه به همراه گراف استرس برای شما به نمایش در خواهد آمد. همچنین با زدن دکمه Play می*توانید دریابید در کجای صحبت*تان چه میزان استرس وجود داشته و نرم*افزار کدام بخش از صحبت*تان را دروغ تشخیص داده است. تنها ایراد این اپلیکیشن عدم سازگاری با نسخه 4 اندروید یا همان ساندویچ بستنی است.

        نظر


        • مردی داشت در خيابان حركت مي كرد كه ناگهان صدايي از پشت گفت: اگر يك قدم ديگه جلو بروي كشته مي شوي. مرد ايستاد و در همان لحظه آجري از بالا افتاد جلوي پایش. مرد نفس راحتي كشيد و با تعجب دوروبرش را نگاه كرد اما كسي را نديد. به راهش ادامه داد. ... به محض اينكه مي خواست از خيابان رد بشود باز همان صدا گفت : بايست مرد ايستاد و در همان لحظه ماشيني با سرعتی عجيب از کنارش رد شد. بازهم نجات پيدا كرده بود. مرد پرسيد تو كي هستي و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم . مرد فكري كرد و گفت : - اون موقعي كه من داشتم ازدواج مي كردم کدام گوری بودي ؟؟؟

          نظر


          • فقط يه ايراني ميتونه گوشي آيفون 4s بخره ١.٥ ميليون بعد سيم كارت ايرانسل اونم اعتباري توش بندازه. !!

            نظر


            • توپ جمع کن بارسا در سال 1986 وقتی این تیم کاتالانی با رهبری تری ونبلز انگلیسی قهرمان جام حذفی اسپانیا شد کسی نبود جز گواردیولای 15 ساله!












              نظر


              • هنگامیکه دونده ایستاد،کرسر را حدود ۲ سانت بالای سرش نگه دارید. اتفاق جالبي می افتد

                http://www.selfcontrolfreak.com/pakken.html

                نظر


                • نوشته اصلی توسط bahman7 نمایش پست ها
                  هنگامیکه دونده ایستاد،کرسر را حدود ۲ سانت بالای سرش نگه دارید. اتفاق جالبي می افتد

                  http://www.selfcontrolfreak.com/pakken.html
                  خیلی بامزه بود.مرسی

                  نظر


                  • برج گردان دیدنی دبی

                    برج دبی/ 420 متر و 80 طبقه، برای اولین بار در جهان هر طبقه به طور جداگانه میچرخه، این برج هیچوقت یک شکل نیست... شما می توانید انتخاب کنید پنجره اطاقتون صبح رو به طلوع آفتاب باشه یا اینکه زمان غروب آفتاب رو به دریا باشه! انقلابی در برج های دینامیکی / معمار دکتر دیوید فیشر


                    ویرایش توسط مصطفی : https://www.traderha.com/member/9-مصطفی در ساعت 04-30-2012, 08:27 PM
                    با افتتاح حساب live نزد بروکر pcm از طریق لینک زیر میتوانید تحلیلهای رایگان را در گروه اختصاصی تلگرام دریافت کنیدو همچنین درصدی از کارمزد معاملات.

                    https://pcmgate.co/fa/register?refID=MTE1NDc4Ng==

                    پس از افتتاح حساب لطفا اسم و شماره اکانت خود را در پیغام خصوصی و یا از طریق آیدی زیر اعلام نمایید.

                    https://t.me/Mostafatrader


                    نمونه تحلیل و نتایج را می توانید در تاپیک زیر مشاهده کنید :

                    https://www.traderha.com/forum/مباحث...�ی-مصطفی

                    کانال تلگرام تحلیلی جفت ارزها :

                    https://t.me/signalhha

                    نظر


                    • شاید برای شما جالب باشد که بدانید مثل یک بام ودو هوا از کجا آمده است . روزی پسر و دختر خانواده مهمان خانه پدرشان شدند و تصمیم گرفتند همگی شب را در منزل پدری به صبح برسانند. طبق عادتی که در زمانهای قدیمی مرسوم بود برای خواب به پشت بام رفتند بعد از چند دقیقه مادر خانواده به پشت بام رفت تا برای مهمانها یش آب ببرد . در یک طرف پشت بام دختر وداماد زن با فاصله از هم خوابیده بودند. مادرزن به دامادش گفت : هوا خیلی سرد دخترم را در آغوش بگیر تا گرمت بشه . سپس به طرف دیگر پشت بام رفت زن دید که پسرش همسرش را در آغوش گرفته .مادر شوهر به عروسش گفت :از هم فاصله بگیرید هوا گرمه گرمازده می شید . در این هنگام عروس که خیلی ناراحت شده بود گفت : قربون برم خدا رو یک بوم و دو هوا رو" این ور بوم تابستون "اون ور بوم زمستون
                      ویرایش توسط ali7879 : https://www.traderha.com/member/2969-ali7879 در ساعت 04-30-2012, 09:11 PM

                      نظر


                      • عکسهای بازیگران به همراه فرزندانشان

                        فتعلی اویسی و دخترش کتی

                        ویرایش توسط behzad2007 : https://www.traderha.com/member/5136-behzad2007 در ساعت 05-01-2012, 05:23 PM

                        نظر


                        • یوسف تیموری و پسرش


                          نظر


                          • انوشیروان ارجمند و دخترش بهار

                            نظر


                            • وقتي سارا دخترک هشت ساله اي بود، شنيد که پدر ومادرش درباره برادر کوچکترش صحبت مي کنند. فهميد برادرش سخت بيمار است و آنها پولي براي مداواي او ندارند. پدر به تازگي کارش را از دست داده بود و نمي توانست هزينه جراحي پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنيد که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه مي تواند پسرمان را نجات دهد.

                              سارا با ناراحتي به اتاق خوابش رفت و از زير تخت، قلک کوچکش را درآورد. قلک را شکست، سکه ها را روي تخت ريخت و آنها را شمرد، فقط 5 دلار.


                              بعد آهسته از در عقبي خانه خارج شد و چند کوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوي پيشخوان انتظار کشيد تا داروساز به او توجه کند ولي داروساز سرش شلوغ تر از آن بود که متوجه بچه اي هشت ساله شود. دخترک پاهايش را به هم مي زد و سرفه مي کرد، ولي داروساز توجهي نمي کرد، بالاخره حوصله سارا سر رفت و سکه ها را محکم روي شيشه پيشخوان ريخت.


                              داروساز جا خورد، رو به دخترک کرد و گفت: چه مي خواهي؟
                              دخترک جواب داد: برادرم خيلي مريض است، مي خواهم معجزه بخرم.
                              داروساز با تعجب پرسيد: ببخشيد؟!!



                              دختـرک توضيح داد: برادر کوچک من، داخل سـرش چيزي رفته و بابايم مي گويـد که فقط معجـزه مي تواند او را نجات دهد، من هم مي خواهم معجزه بخرم، قيمتش چقدر است؟
                              داروساز گفت: متاسفم دخترجان، ولي ما اينجا معجزه نمي فروشيم.
                              چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت: شما را به خدا، او خيلي مريض است، بابايم پول ندارد تا معجزه بخرد اين هم تمام پول من است، من کجا مي توانم معجزه بخرم؟


                              مردي که گوشه ايستاده بود و لباس تميز و مرتبي داشت، از دخترک پرسيد: چقدر پول داري؟
                              دخترک پول ها را کف دستش ريخت و به مرد نشان داد. مرد لبخنـدي زد و گفت: آه چه جالب، فکـر مي کنم اين پول براي خريد معجزه برادرت کافي باشد!
                              بعد به آرامي دست او را گرفت و گفت: من مي خواهم برادر و والدينت را ببينم، فکر مي کنم معجزه برادرت پيش من باشد.
                              آن مرد ، دکتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شيکاگو بود.
                              فرداي آن روز عمل جراحي روي مغز پسرک با موفقيت انجام شد و او از مرگ نجات يافت.
                              پس از جراحي، پدر نزد دکتـر رفت و گفت: از شما متشکـرم، نجات پسرم يک معجـزه واقعـي بود، مي خواهم بدانم بابت هزينه عمل جراحي چقدر بايد پرداخت کنم؟


                              دکتر لبخندي زد و گفت: پنج دلار بود که پرداخت شد .
                              خيلي دوست داشتم ايميل همه جراحان و پزشكان ايراني را داشتم تا شرمنده گي را در چشمانشان خلق كنم

                              نظر


                              • نوشته اصلی توسط ali7879 نمایش پست ها
                                وقتي سارا دخترک هشت ساله اي بود، شنيد که پدر ومادرش درباره برادر کوچکترش صحبت مي کنند. فهميد برادرش سخت بيمار است و آنها پولي براي مداواي او ندارند. پدر به تازگي کارش را از دست داده بود و نمي توانست هزينه جراحي پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنيد که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه مي تواند پسرمان را نجات دهد.

                                سارا با ناراحتي به اتاق خوابش رفت و از زير تخت، قلک کوچکش را درآورد. قلک را شکست، سکه ها را روي تخت ريخت و آنها را شمرد، فقط 5 دلار.


                                بعد آهسته از در عقبي خانه خارج شد و چند کوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوي پيشخوان انتظار کشيد تا داروساز به او توجه کند ولي داروساز سرش شلوغ تر از آن بود که متوجه بچه اي هشت ساله شود. دخترک پاهايش را به هم مي زد و سرفه مي کرد، ولي داروساز توجهي نمي کرد، بالاخره حوصله سارا سر رفت و سکه ها را محکم روي شيشه پيشخوان ريخت.


                                داروساز جا خورد، رو به دخترک کرد و گفت: چه مي خواهي؟
                                دخترک جواب داد: برادرم خيلي مريض است، مي خواهم معجزه بخرم.
                                داروساز با تعجب پرسيد: ببخشيد؟!!



                                دختـرک توضيح داد: برادر کوچک من، داخل سـرش چيزي رفته و بابايم مي گويـد که فقط معجـزه مي تواند او را نجات دهد، من هم مي خواهم معجزه بخرم، قيمتش چقدر است؟
                                داروساز گفت: متاسفم دخترجان، ولي ما اينجا معجزه نمي فروشيم.
                                چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت: شما را به خدا، او خيلي مريض است، بابايم پول ندارد تا معجزه بخرد اين هم تمام پول من است، من کجا مي توانم معجزه بخرم؟


                                مردي که گوشه ايستاده بود و لباس تميز و مرتبي داشت، از دخترک پرسيد: چقدر پول داري؟
                                دخترک پول ها را کف دستش ريخت و به مرد نشان داد. مرد لبخنـدي زد و گفت: آه چه جالب، فکـر مي کنم اين پول براي خريد معجزه برادرت کافي باشد!
                                بعد به آرامي دست او را گرفت و گفت: من مي خواهم برادر و والدينت را ببينم، فکر مي کنم معجزه برادرت پيش من باشد.
                                آن مرد ، دکتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شيکاگو بود.
                                فرداي آن روز عمل جراحي روي مغز پسرک با موفقيت انجام شد و او از مرگ نجات يافت.
                                پس از جراحي، پدر نزد دکتـر رفت و گفت: از شما متشکـرم، نجات پسرم يک معجـزه واقعـي بود، مي خواهم بدانم بابت هزينه عمل جراحي چقدر بايد پرداخت کنم؟


                                دکتر لبخندي زد و گفت: پنج دلار بود که پرداخت شد .
                                خيلي دوست داشتم ايميل همه جراحان و پزشكان ايراني را داشتم تا شرمنده گي را در چشمانشان خلق كنم
                                علی جان ممنونم خیلی زیبا بود. من یکی تحت تاثیرش قرار گرفتم.

                                نظر

                                پردازش ...
                                X