همه جیز اینجا پیدا میشه از مطالب جالب و خواندنی تا درد دل

[arash rajabzadeh]

سلام مرسی آرش

لینکش رو میدی؟

مشتاقانه منتظر

نیما جان خودت که استادی.
زودتر از من لینکشو پیدا کردی.
امیدوارم از شنیدن و فکر کردن در باره پند های مولانا و بیان زیبای دکتر سروش لذت ببری و استفاده کنی.

[Navid]

کتابهاي صوتي
نرم افزار شعر شعرا (البته نه تفاسير انها) اين سايت يک قسمت داره و ميتوانيد نرم افزار ساغر را دانلود کنيد.

[vahidkhosro]

این یه منطقه تویه برزیل برخورد اب شیرین شور

[ECMN.FX]

دوستان عکس های زیبا در هر زمینه ای که دارید مثل طبیعیت،مناظر واقعی،حوادث جالب که دور از انتظار و واقعیت هست و هر کس ببیند تصورش اینست که با فتوشاپ درست شده را اینجا قرار بدین تا با هم ببینیم و لذت ببریم.اگر دوستان توضیحات کافی در مورد عکس ها هم بدهند که خیلی خوب میشه...

اولین عکس از خودم:

آیا می دانید اینجا کجاست؟

با اجازه دوستان
من فک میکنم این باید وسط خلیج الاسکا باشه

چون اینی که ما میبینیم نتیجه ذوب شدن یخچال های طبیعی (اب های تازه وارد اقیانوس شده) که باعث شده 2اقیانوس با درصد نمک بالاتر با مشکل با هم ترکیب میشن...

ولی با گذر زمان در نهایت با هم ترکیب میشن
که این یک رویداد شگفت انگیز طبیعت به حساب میاد..

[ali_mobayyen]

Gann تريدر افسانه اي

آقاي ويليام دي گن يکي از سرمايه گذاران و معامله گران موفق در اوايل قرن بيستم بود که توانائي او در کسب سود در بازارهاي مالي همچون سهام و کالا، غير قابل توصيف بوده و بر هيچ کس پوشيده نيست. متد هاي گن هم در محاسبه هدف قيمت و هم زمان رسيدن به هدف در تحليل تکنيکال بازار هاي مالي ( سرمايه ) منحصر بفرد بوده و امروزه نيز اين قوانين بارها و بارها در بازار هاي مالي تکرار مي گردد.



آقاي ويليام دي گن ملقب به " استاد سرمايه گذاري " در سال 1878 در کلفين تگراس بدنيا آمد. او از 1902 معامله در بازارهاي بورس و بازار هاي کالا commodity را آغاز نمود و ي در 1908 شرکت بروکري خودش را در نيو يورک را انداخت .

آقاي گن در طول مدت سرمايه گذاري خود حدود 50،000،000 دلار را با ميانگين 80 الي 90 درصد از معاملات خود و بدون ضرر و زيان انجام داد که ميتوان بدين مسئله اذعان نمود ، آقاي گن در تمام مدت کار خود معاملات صحيحي را صورت داده است. همچنين ميزان ضرر هايي که او در طول معاملات خود متحمل شده از اشتباهات قوانين خريد و فروش او سرچشمه نگرفته بلکه از تغيير در روش سرمايه گذاري خود بوده است.

به هر روي، موفقيت هاي آقاي گن در معاملات بازار هاي سرمايه براي همگان بسيار خوشايند و دست نيافتني مي نمايد. چرا که او در تبديل سرمايه هاي اندک با حفظ تعادل و توازن چندين درصدي به ثروت فراوان، تبحر خاص داشت. در زير چندين مثال از معاملات موفق او ارائه ميگردد که دال بر صحت اين موضوع دارد:



سال 1908 : تبديل يک حساب 130 دلاري به حساب 1200 دلاري در ظرف مدت 30 روز

سال 1923 : تبديل يک حساب 973 دلاري به حساب 3000 دلاري ظرف مدت 60 روز

سال 1933 : 479 سرمايه گذاري ( معامله ) صورت گرفته که از اين تعداد 422 معامله موفق ( 88% از کل معاملات با سود 4000 درصدي همراه بوده است.)

سال 1946 : تبديل يک حساب با سرمايه اوليه 4500 دلار به 13000 دلار ( سود 400 درصدي ) ظرف مدت 3 ماه



به طورکلي دو جور روايت در مود گن باقي مونده . يکي اون رو فردي افسانه اي و تريدري بي نظير مينامد و ديگري مقام او را در حد يک جزوه فروش پايين مي اورد . همانطور که در کتاب دکتر الدر نوشته شده بود که در مصاحبه با پسر گن وي چنين ابراز داشته که پدرش هرگز نتوانسته از را ه تريد خرجي و امورات زندگيش را بگذراند . و ادعا هاي پدرش را حقه بازي خوانده است .

در روايتي ديگر آمده است روزنامه نگاري با اجازه گن در سپتامبر 1909 به مدت سي روز با وي در بازار بورس نيويورک بود و بگفته وي در مدت اين سي روز 92 % پوزيشن هاي گن با موفقيت بسته شده است .كه تعدا د اين پوزيشن ها 250 عدد بوده است . به هر حال يکي از نظريات وي اين بود که بازار دو رويه دارد قيمت و زمان و زمان مهمتر از قيمت است . در هر صورت تحقيقات وي قابل تقدير است .



کتابهاي وي :



Tunnel Thru The Air, or looking back from 1940

Truth of The Stock Tape

Wall Street Stock Selector

How to Make Profts Trading in Commodities

45 Years in Wall Street

Magic Word

How to Make Profits Trading In Puts And Calls (an early text on trading options)

Face Facts America



گن در 1955 در ماه جون ديده از جهان فرو بست . وي اواخر عمرش را در فلوريدا به تحقيق مطالعه و انتشار کتاب ميگذراند . . از جمله ادعا هاي وي در آمد 50 ميليون دلاري در بازارهاي مالي بود است

[مصطفی]

یک ایمیل برام اومده که گفتم اینجا بزارم شاید برای دوستان جالب باشه :


چند وقت پيش با پدر و مادرم رفته بوديم رستوران كه هم آشپزخانه بود هم چند تا ميز گذاشته بود براي مشتريها ,, افراد زيادي اونجا نبودن , 3نفر ما بوديم با يه زن و شوهر جوان و يه پيرزن پير مرد كه نهايتا 60-70 سالشون بود ,,

ما غذا مون رو سفارش داده بوديم كه يه جوان نسبتا 35 ساله اومد تو رستوران يه چند دقيقه اي گذشته بود كه اون جوانه گوشيش زنگ خورد , البته من با اينكه بهش نزديك بودم ولي صداي زنگ خوردن گوشيش رو نشنيدم , بگذريم شروع كرد با صداي بلند صحبت كردن و بعد از اينكه صحبتش تمام شد رو كرد به همه ما ها و با خوشحالي گفت كه خدا بعد از 8 سال يه بچه بهشون داده و همينطور كه داشت از خوشحالي ذوق ميكرد روكرد به صندوق دار رستوران و گفت اين چند نفر مشتريتون مهمونه من هستن ميخوام شيرينيه بچم رو بهشون بدم ,,

به همشون باقالي پلو با ماهيچه بده ,, خوب ما همه گیمون با تعجب و خوشحالي داشتيم بهش نگاه ميكرديم كه من از روي صندليم بلند شدم و رفتم طرفش , اول بوسش كردم و بهش تبريك گفتم و بعد بهش گفتم ما قبلا غذا مون رو سفارش داديم و مزاحم شما نميشيم, اما بلاخره با اسرار زياد پول غذاي ما و اون زن و شوهر جوان و اون پيره زن پيره مرد رو حساب كرد و با غذاي خودش كه سفارش داده بود از رستوران خارج شد , ,,,

خب اين جريان تا اين جاش معمولي و زيبا بود , اما اونجايي خيلي تعجب كردم كه ديشب با دوستام رفتيم سينما كه تو صف براي گرفتن بليط ايستاده بوديم , ناگهان با تعجب همون پسر جوان رو ديدم كه با يه دختر بچه 4-5 ساله ايستاده بود تو صف ,,, از دوستام جدا شدم و يه جوري كه متوجه من نشه نزديكش شدم و باز هم با تعجب ديدم كه دختره داره اون جوان رو بابا خطاب ميكنه ,,

ديگه داشتم از كنجكاوي ميمردم , دل زدم به دريا و رفتم از پشت زدم رو كتفش ,, به محض اينكه برگشت من رو شناخت , يه ذره رنگ و روش پريد ,, اول با هم سلام و عليك كرديم بعد من با طعنه بهش گفتم , ماشالله از 2-3 هفته پيش بچتون بدنيا اومدو بزرگم شده ,, همينطور كه داشتم صحبت ميكردم پريد تو حرفم گفت ,, داداش او جريان يه دروغ بود , يه دروغ شيرين كه خودم ميدونم و خداي خودم,,

ديگه با هزار خواهشو تمنا گفت ,,,,, اون روز وقتي وارد رستوران شدم دستام كثيف بود و قبل از هر كاري رفتم دستام رو شستم ,, همينطور كه داشتم دستام رو ميشستم صداي اون پيرمرد و پير زن رو شنيدم البته اونا نميتونستن منو ببينن كه دارن با خنده باهم صحبت ميكنن , پيرزن گفت كاشكي مي شد يكم ولخرجي كني امروز يه باقالي پلو با ماهيچه بخوريم ,, الان يه سال ميشه كه ماهيچه نخوردم ,,, پير مرده در جوابش گفت , ببين امدي نسازيها قرار شد بريم رستوران و يه سوپ بخريم و برگرديم خونه اينم فقط بخاطر اينكه حوصلت سر رفته بود ,, من اگه الان هم بخوام ولخرجي كنم نميتونم بخاطر اينكه 18 هزار تومان بيشتر تا سر برج برامون نمونده ,,

همينطور كه داشتن با هم صحبت ميكردن او كسي كه سفارش غذا رو ميگيره اومد سر ميزشون و گفت چي ميل دارين ,, پيرمرده هم بيدرنگ جواب داد , پسرم ما هردومون مريضيم اگه ميشه دو تا سوپ با يه دونه از اون نوناي داغتون برامون بيار ,,

من تو حالو هواي خودم نبودم همينطور اب باز بود و داشت هدر ميرفت , تمام بدنم سرد شده بود احساس كردم دارم ميميرم ,, رو كردم به اسمون و گفتم خدا شكرت فقط كمكم كن ,, بعد امدم بيرون يه جوري فيلم بازي كردم كه اون پير زنه بتونه يه باقالي پلو با ماهيچه بخوره همين ,,

ازش پرسيدم كه چرا ديگه پول غذاي بقيه رو دادي ماهاكه ديگه احتياج نداشتيم ,, گفت داداشمي ,, پول غذاي شما كه سهل بود من حاضرم دنياي خودم و بچم رو بدم ولي ابروي يه انسان رو تحقير نكنم ,, اين و گفت و رفت ,,

يادم نمياد كه باهاش خداحافظي كردم يا نه , ولي يادمه که چند ساعت روي جدول نشسته بودم و به دروديوار نگاه ميكردم و مبهوت بودم ,,,, واقعا راسته كه خدا از روح خودش تو بدن انسان دميد

[bulkowski]

مصطفی جان خیلی زیبا بود. ممنون که اینجا به اشتراک گذاشتی .

[مصطفی]

درآمد یک میلیون دلاری نوجوان ۱۶ ساله



مدیران ایران ، کسب و کار های جدید و فضای جدید کسب و کار جهانی را چقدر می شناسند ؟



"کریستین اون" نوجوانی است که استیو جابز را قهرمان زندگی و الگوی خودش می داند. او میگوید الهام گرفتن از مدیرعامل اپل علت اصلی موفقیت اش بوده است و با استفاده از انها طی دو سال گذشته توانسته ۱ میلیون دلار درامد داشته باشد. اما چگونه؟



این نوجوان بریتانیایی اولین کامپیوترش را در سن ۷ سالگی داشته است. سه سال بعد یک مکینتاش خریده و سراغ طراحی وب رفته است. چهار سال بعد از آن در سن ۱۴ سالگی و در سال ۲۰۰۸ یک سایت راه اندازی کرده که کار ساده ای انجام میداده است. نام سایت Mac Bundle Box بوده است. طراحی و بخش های سایت شبیه سیستم عامل Mac OS است و کریستن تمام تلاش خودش را کرده بود تا هر چه بیشتر به استاندارد های اپل نزدیک شود.



در این سایت او چندین نرم افزار را به صورت یک بسته با هم به کاربران می فروشد. در واقع او با صحبت کردن با برنامه نویس ها از آنها تخفیف عمده می گرفته است و این کار سبب میشده که بسته های نرم افزاری اش با تخفیف بسیار خوبی نسبت به خرید مجزای هر کدام به فروش برسد.

علاوه بر این وقتی مشتریان بسته های نرم افزاری را می خریدند سبب میشد که قفل خرید بسته های جدیدتر برای آنها و دیگر مشتریان باز شود. و همین کار باعث شده بود که خریداران این سایت دیگران را هم برای خرید از آن تشویق کنند.



ایده جالب کریستن سبب شده بود که او طی این مدت ۷۰۰ هزار پوند معادل ۱ میلیون دلار درآمد داشته باشد. حالا کریستن پروژه های جدیدی را هم آغاز کرده و هم اکنون ۸ فرد بزرگ سال از جمله مادر ۴۳ ساله اش برای او کار می کنند.



راز موفقیت او چه بوده؟ خود او می گوید که هیچ رازی وجود ندارد. برای رسیدن به موفقیت فقط کار و تلاش سخت نیاز است.

[مصطفی]

نابغه ۹ساله پول پارو مي كند.


كيئرون ويليامسون را " ميني مونه" مي نامند زيرا سبك نقاشي اش به طرز عجيبي يادآور سبك كلود مونه نقاش مشهور فقيد است.

به گزارش زلال نیوز به نقل از ديلي ميل، كيئرون ويليامسون پسر بچه ۹ ساله انگليسي اندك اندك از راه فروش تابلوهايش به يك ميليونر تبديل مي شود. تابلوهاي او ظرف مدت كوتاه ۱۵ دقيقه از طريق تلفن يا اينترنت توسط خريداراني از سراسر جهان خريداري مي شوند.

اين نابغه كوچك آموزش نقاشي را از سال ۲۰۰۸ آغاز كرد و نخستين تابلوي خود را در جريان سفري خانوادگي در كورنوال انگلستان كشيد.

كيئرون در به تصوير كشيدن مناظر داراي يك نبوغ ذاتي است. نخستين بار در سال ۲۰۰۹ ميلادي ۱۹ تابلوي او به بازار عرضه شده كه در جريان حراجي به مبلغ ۱۸ هزار يورو بفروش رفتند. در سال ۲۰۱۰ ميلادي ۳۳ تابلوي او برايش ۱۹۰ هزار يورو درآمد در برداشت.

از آن پس تابلوهاي اين نقاش كوچك با استقبال مواجه شدند. دو تابلوي منظره كيئرون هر يك به مبلغ ۴۴۲۶۰ يورو فروخته شدند. ساده ترين آثار او كه بيش از چند دقيقه وقت صرف آنها نمي كند قيمتشان كمتر از ۷۶۰۰ يورو نيست.

يك تابلوي كيئرون به نام "بندر مواجيسي در كورنوال" به مبلغ ۵۴ هزار يورو به فروش رفت. هنگام عرضه تابلوهاي او خريداران از سراسر جهان به نمايشگاه عرضه كننده آثار كيئرون مراجعه مي كنند.

با اينكه كيئرون با فروش تابلوهايش زندگي مرفهي را براي خانواده اش فراهم كرده اما از درس و ورزش نيز غافل نمي شود. مادر كيئرون مي گويد: فعلا كشيدن هفته اي دو يا سه تابلو براي پسرش كافي است و او مايل است كه كيئرون اعتدال را رعايت كرده و رفتارش مطابق سن و سالش باشد.

[شاهین]

خیلی زیبا و تاثیر گذار......ممنون

[Ahmad-N]

سلام و صبح بخیر.
آقا مصطفی واقعا زیبا بود. منقلب شدم.
ارادتمندتان احمد

[FundTrader]

اول از مصطفی تشکر کنم بابت این مطلب ! منو به لرزه انداخت یا خدا !

ساعت های نزدیک به 6 و 7 عصر من کم کم خوابم میره ... تا ساعت 9 که از خواب بلند میشم یه شام میزنم و تنهای با ماشین میرم واسه خودم دور میزنم ! چه حالی میده یه نخ زیر لب ... یه آهنگ توپ ... واسه دل خودت بری بیرون حال کنی...

هیچ وقت نشده کاری کنم واسه کلاس کاری .. باشه همیشه واسه دل خودم ! خیلی ها شب ها تیپ های تنگ منگ و .. میزنن میرن تو جاده ها و آزار و اذیت ملت میدن امنیت رو واسه خانوم ها برهم میزنن... هنوز نشده وایسم جلو پای یه شخصی حرفی بزنم بهش ...

همیشه شب ها تنها میزنم بیرون با خودم خلوت میکنم ! این شده کار من از 17 / 2 / 91 تا الان ... مگر اینکه حال و حوصله کنم یه سر بزنم پیش دوستان شب نشینی کنم...

تنهایی بدترین چیز واسه آدم هست اما یاد گرفتم که دریای طوفانی ناخدای لایق میسازه ... کم کم دارم میشم ناخدای سختی...!

[FundTrader]

ما خیلی وقته سل هامون رو یورو به دلار ست کردیم ... و تازه داره نتیجه میده...

مارکت این روزا خسته کننده شده...

با وجود قیافه خشنک قلب احساساتی دارم... اما یه جورایی دارم آب دیده میشم ...

نمیدونم گذشته رو یه جورای فراموش کردم یا بیخیال شدم...

بعد از جدایی از همسرم خیلی زندگی روزمره ام یکنواخت شده... به هیچی فکر نمیکنم سعی میکنم بگذرونم...

نمیدونم چون سعی بر گذشت زمان دارم این همه با سرعت زمان واسم سپری میشه یا خیلی بیخیال شدم...

کارم از صبح ساعت 7 الی 8 شده نشستن پشت چارت تا 5 الی 6 بعد ازظهر... شب هم طبق معمول ساعت 7 تا 9 خوابم ، الباقیش هم نصفش میچرخم تا 11 شب... یک ساعتم پمپ گاز و بنزین.. آخر شبم تا دو پشت تلویزیون خوابم میره ...

نمیدونم شاید مریض شدم از نظر روحی و روانی ... ضربه بدی خوردم ! اوج جوانی (18 سالگی) عاشق بشی ، 19 سالگی ازدواج کنی ... سن 23 سالگی هم جدا بشی...

یکماه اول جدایم نفهمیدم چی شد چطور گذشت ... زدم رو خط دود ... بعدشم که واستون توضیح دادم چطور شدم...

راسیتش هنوز امید دارم که به زندگی قبلم برگردم ! شاید همین امید منو بیخیال و بی تفاوت کرده...

هی خیلی حرف دارم اما سرتون درد نمیارم. گفتم حرف دلم بزنم که ما هم خیلی گرفتاری داریم و کسی بی مشکل نیست...

[مسلم آل شبر]

ما خیلی وقته سل هامون رو یورو به دلار ست کردیم ... و تازه داره نتیجه میده...

مارکت این روزا خسته کننده شده...

با وجود قیافه خشنک قلب احساساتی دارم... اما یه جورایی دارم آب دیده میشم ...

نمیدونم گذشته رو یه جورای فراموش کردم یا بیخیال شدم...

بعد از جدایی از همسرم خیلی زندگی روزمره ام یکنواخت شده... به هیچی فکر نمیکنم سعی میکنم بگذرونم...

نمیدونم چون سعی بر گذشت زمان دارم این همه با سرعت زمان واسم سپری میشه یا خیلی بیخیال شدم...

کارم از صبح ساعت 7 الی 8 شده نشستن پشت چارت تا 5 الی 6 بعد ازظهر... شب هم طبق معمول ساعت 7 تا 9 خوابم ، الباقیش هم نصفش میچرخم تا 11 شب... یک ساعتم پمپ گاز و بنزین.. آخر شبم تا دو پشت تلویزیون خوابم میره ...

نمیدونم شاید مریض شدم از نظر روحی و روانی ... ضربه بدی خوردم ! اوج جوانی (18 سالگی) عاشق بشی ، 19 سالگی ازدواج کنی ... سن 23 سالگی هم جدا بشی...

یکماه اول جدایم نفهمیدم چی شد چطور گذشت ... زدم رو خط دود ... بعدشم که واستون توضیح دادم چطور شدم...

راسیتش هنوز امید دارم که به زندگی قبلم برگردم ! شاید همین امید منو بیخیال و بی تفاوت کرده...

هی خیلی حرف دارم اما سرتون درد نمیارم. گفتم حرف دلم بزنم که ما هم خیلی گرفتاری داریم و کسی بی مشکل نیست...

واقعا باور کردنش سخته استاد ! طلاق!

منهم متاهلم یکساله ازدواج کردم و چند ماه دیگه پدر میشم! سر قضیه بانک ارین سرمایمو ازدست دادم و از بی پولی خانممو فرستادم خونشون تا ببینم وضعیتم چی میشه! از زمین رانده و از اسمان مانده!
اما خودمو نباختم ! و نزاشتم زندگیم از هم بپاشه !

من قبل از ازدواجم چند قول بخودم دادم یا بهتره بگم سیاستم در زندگی تنش زدایی هست و چون میدونم طرفم موجودی بنام زن که بهیچ عنوان غیر قابل کنترل و پیش بینی هست تصمیم گرفتم خودمو کنترل کنم و مسئولیت تمام مشکلات زندگی برعهده بگیرم حتی اگر عاملش خانمم باشه !
تصمیم گرفتم ار اون بدکردار شد من خوب باشم و بدتر ا اون عمل نکنم!
تصمیم گرفتم که تا میتونم به اون خوبی کنم تا در مقابلم کم بیاره ! بقول امام علی به مردم خوبی کن تا بر انها فرمانرووایی کنی!

اینها اصول زندگی من هست که خدا رو شکر تا الان تنوستم خانوادم اداره کنم! امیدوارم بدردتون بخوره !

امشب اول ماه رمضانه ماه خیر و برکت همین امشب برو دنبال خانمت زندگیتو از نو شروع کن با این کار ت خانواده خودت و خانمت خوشحال میکنی همه دوستات و شاگردات توی این انجمن هم شاد میکنی!

به امید خوشبختی و موفقیتت استاد عزیز و گرامی

[alizali]

داستان مصطفی واقعا منو منقلب کرد.
کاش یه روزی توی زندگی به جایی برسم که بتونم دست همنوعان خودم رو اینطوری بگیرم
اما pcmfund عزیز من نمیدونم دلیل اون حادثه تلخ چی بوده
ولی کسی که 4 سال با هم زندگی کردن رو نمیشه گفت عشق الکی بوده
یه شب از همین شبها برو سراغش ببین اون هم دلش تنگ شده یا نه
شروع کردن یه زندگی از نو اینقدرها هم سخت نیست
نگذار که این خاطرات برای تو سالهی بعد تبدیل به چیزی بشه که روحت رو بخوره
موفق باشی
و مهمتر از اون شاد