با سلام :
دوستان چون فکر میکنم بنده از برخی عزیزان تجربه زندگی مشترک بیشتری داشته باشم اجازه میخوام مطالبی عرض کنم :
متاسفانه در بسیاری از زندگیهای مشترک مرد و زن سعی در مالکیت یکدیگر دارند وفکر میکنند باید همیدیگر را کنترل کنند و مشکل از جایی شروع میشود که فرد احساس میکند ازادیش گرفته شده است .زن و مرد بعد از ازدواج نباید ازادی یکدیگر را سلب کنند .وگرنه هر یک بگونه ای این سرخوردگی را جبران میکنند .
بظر من در کشورمان (شاید هم در بسیاری کشورها)ازدواج راحت و طلاق سخت است .برای ازدواج نه قانون و نه عرف خیلی سختگیری نمیکنند ولی برای طلاق بالعکس .بواقع فکر میکنم قضیه باید عکس باشد .طلاق اسان و ازدواج باید سخت باشد .
امیدوارم کسی سوءتعبیر نکند .بسیاری از جوانان با کمترین شناخت پیمان میبندد و شروع زندگی مشترک اغاز مشکلات است .بشخصه دوستانی دارم که همسرشان فقط مادر فرزندانشان هستند.و مسائل عاطفی و... را در شخص دیگر جستجو میکنند و عرف جامعه اجازه جداشدن را نمیدهد و بگونه ای این روش را تائید میکند.بنظر من کسانی که بیکدیگر علاقه ای ندارند و با اکراه همدیگر را تحمل میکنند بهتر است ....
همچنین برای دوستان جوان عرض کنم اینکه برای ازدواج بدنبال فرد مناسب از این خانه به ان خانه برویم و امیدوار باشیم با زیر یک سقف رفتن عشق لازمه زندگی بوجود میاید خیالی باطل است .اگر میخواهیم صرفا همسری مناسب انتخاب کنیم ایرادی ندارد ولی میان ان دو عشق بوجود نمیاید .
اصلا مگر عشق مقوله ای است که در اختیار ما باشد .مثلا امروز میخواهم عاشق شوم . یا فردا دیگر نمیخواهم .عشق اتفاق میافتد و دست ما هم نیست وممکن است برای شخصی هیچگاه رخ ندهد.
ضمنا حتی اگر دونفر عاشقانه زیر یک سقف بروند تضمینی وجود ندارد که پایدار باشد همانگونه که همه چیز همیشه در تغییر است .عشاق نیز پس ازمدتی تغییر میکنند و دیگر همان فرد روز اول نیستند .
من تعجب میکنم برخی چرا اصرار دارند ادمها نباید تغییر کنند و همان مجنون روز اول اشنایی باقی بمانند .
در مقوله عشق داستانی است برایتان نقل میکنم :
دوستان چون فکر میکنم بنده از برخی عزیزان تجربه زندگی مشترک بیشتری داشته باشم اجازه میخوام مطالبی عرض کنم :
متاسفانه در بسیاری از زندگیهای مشترک مرد و زن سعی در مالکیت یکدیگر دارند وفکر میکنند باید همیدیگر را کنترل کنند و مشکل از جایی شروع میشود که فرد احساس میکند ازادیش گرفته شده است .زن و مرد بعد از ازدواج نباید ازادی یکدیگر را سلب کنند .وگرنه هر یک بگونه ای این سرخوردگی را جبران میکنند .
بظر من در کشورمان (شاید هم در بسیاری کشورها)ازدواج راحت و طلاق سخت است .برای ازدواج نه قانون و نه عرف خیلی سختگیری نمیکنند ولی برای طلاق بالعکس .بواقع فکر میکنم قضیه باید عکس باشد .طلاق اسان و ازدواج باید سخت باشد .
امیدوارم کسی سوءتعبیر نکند .بسیاری از جوانان با کمترین شناخت پیمان میبندد و شروع زندگی مشترک اغاز مشکلات است .بشخصه دوستانی دارم که همسرشان فقط مادر فرزندانشان هستند.و مسائل عاطفی و... را در شخص دیگر جستجو میکنند و عرف جامعه اجازه جداشدن را نمیدهد و بگونه ای این روش را تائید میکند.بنظر من کسانی که بیکدیگر علاقه ای ندارند و با اکراه همدیگر را تحمل میکنند بهتر است ....
همچنین برای دوستان جوان عرض کنم اینکه برای ازدواج بدنبال فرد مناسب از این خانه به ان خانه برویم و امیدوار باشیم با زیر یک سقف رفتن عشق لازمه زندگی بوجود میاید خیالی باطل است .اگر میخواهیم صرفا همسری مناسب انتخاب کنیم ایرادی ندارد ولی میان ان دو عشق بوجود نمیاید .
اصلا مگر عشق مقوله ای است که در اختیار ما باشد .مثلا امروز میخواهم عاشق شوم . یا فردا دیگر نمیخواهم .عشق اتفاق میافتد و دست ما هم نیست وممکن است برای شخصی هیچگاه رخ ندهد.
ضمنا حتی اگر دونفر عاشقانه زیر یک سقف بروند تضمینی وجود ندارد که پایدار باشد همانگونه که همه چیز همیشه در تغییر است .عشاق نیز پس ازمدتی تغییر میکنند و دیگر همان فرد روز اول نیستند .
من تعجب میکنم برخی چرا اصرار دارند ادمها نباید تغییر کنند و همان مجنون روز اول اشنایی باقی بمانند .
در مقوله عشق داستانی است برایتان نقل میکنم :
میگویند تک درخت بزرگی در نزدیکی خانه پسر بچه ای بود .درخت عاشق پسر بود و از اینکه هر روز او را میدید که برای بازی زیر درخت میاید و تاب میخورد خوشحال بود .تا اینکه پسر کم کم بزرگ شد و کمتر به دیدن درخت میرفت .روزی درخت پرسید چرا دیگر پیش من نمی ایی و باز ی نمیکنی .پسربا ناراحتی جواب داد من دیگر بزرگ شده ام و تو سودی برایم نداری.درخت گفت بیا و میوه های مرا بچین و بفروش .پسر این کار را کرد و درخت خوشحال بود .دوباره پسر با ناراحتی پیش درخت رفت و گفت میوه هایت تمام شده است و فایده ای نداری .درخت پرسید چکاری میتوانم برایت انجام دهم .پسر گفت میتوانم تو را قطع کرده و چوبهایت را بفروشم .درخت اجازه داد و وقتی از ان درخت پر بار جز کنده ای باقی نماند .پسر چوبها را برداشت و بدون نگاه به درخت با خوشحالی رفت ودرخت در دلش از اینکه توانسته بود پسرک را خوشحال کند شاد بود.
دوست عزیز اگر میانتان عشق و علاقه دو طرفه وجود دارد پس نگران نباش با کمی تحمل همه چیز درست خواهد شد .ولی اگر علاقه یکطرفه است انکه قلب بزرگی دارد خوشحالی و اسایش عزیزش برایش از هرچیزی مهمتر است.
به ارزوی سلامتی و موفقیت
نظر