همه جیز اینجا پیدا میشه از مطالب جالب و خواندنی تا درد دل

[doke10]

با سلام :
دوستان چون فکر میکنم بنده از برخی عزیزان تجربه زندگی مشترک بیشتری داشته باشم اجازه میخوام مطالبی عرض کنم :
متاسفانه در بسیاری از زندگیهای مشترک مرد و زن سعی در مالکیت یکدیگر دارند وفکر میکنند باید همیدیگر را کنترل کنند و مشکل از جایی شروع میشود که فرد احساس میکند ازادیش گرفته شده است .زن و مرد بعد از ازدواج نباید ازادی یکدیگر را سلب کنند .وگرنه هر یک بگونه ای این سرخوردگی را جبران میکنند .
بظر من در کشورمان (شاید هم در بسیاری کشورها)ازدواج راحت و طلاق سخت است .برای ازدواج نه قانون و نه عرف خیلی سختگیری نمیکنند ولی برای طلاق بالعکس .بواقع فکر میکنم قضیه باید عکس باشد .طلاق اسان و ازدواج باید سخت باشد .
امیدوارم کسی سوءتعبیر نکند .بسیاری از جوانان با کمترین شناخت پیمان میبندد و شروع زندگی مشترک اغاز مشکلات است .بشخصه دوستانی دارم که همسرشان فقط مادر فرزندانشان هستند.و مسائل عاطفی و... را در شخص دیگر جستجو میکنند و عرف جامعه اجازه جداشدن را نمیدهد و بگونه ای این روش را تائید میکند.بنظر من کسانی که بیکدیگر علاقه ای ندارند و با اکراه همدیگر را تحمل میکنند بهتر است ....
همچنین برای دوستان جوان عرض کنم اینکه برای ازدواج بدنبال فرد مناسب از این خانه به ان خانه برویم و امیدوار باشیم با زیر یک سقف رفتن عشق لازمه زندگی بوجود میاید خیالی باطل است .اگر میخواهیم صرفا همسری مناسب انتخاب کنیم ایرادی ندارد ولی میان ان دو عشق بوجود نمیاید .
اصلا مگر عشق مقوله ای است که در اختیار ما باشد .مثلا امروز میخواهم عاشق شوم . یا فردا دیگر نمیخواهم .عشق اتفاق میافتد و دست ما هم نیست وممکن است برای شخصی هیچگاه رخ ندهد.
ضمنا حتی اگر دونفر عاشقانه زیر یک سقف بروند تضمینی وجود ندارد که پایدار باشد همانگونه که همه چیز همیشه در تغییر است .عشاق نیز پس ازمدتی تغییر میکنند و دیگر همان فرد روز اول نیستند .
من تعجب میکنم برخی چرا اصرار دارند ادمها نباید تغییر کنند و همان مجنون روز اول اشنایی باقی بمانند .
در مقوله عشق داستانی است برایتان نقل میکنم :

میگویند تک درخت بزرگی در نزدیکی خانه پسر بچه ای بود .درخت عاشق پسر بود و از اینکه هر روز او را میدید که برای بازی زیر درخت میاید و تاب میخورد خوشحال بود .تا اینکه پسر کم کم بزرگ شد و کمتر به دیدن درخت میرفت .روزی درخت پرسید چرا دیگر پیش من نمی ایی و باز ی نمیکنی .پسربا ناراحتی جواب داد من دیگر بزرگ شده ام و تو سودی برایم نداری.درخت گفت بیا و میوه های مرا بچین و بفروش .پسر این کار را کرد و درخت خوشحال بود .دوباره پسر با ناراحتی پیش درخت رفت و گفت میوه هایت تمام شده است و فایده ای نداری .درخت پرسید چکاری میتوانم برایت انجام دهم .پسر گفت میتوانم تو را قطع کرده و چوبهایت را بفروشم .درخت اجازه داد و وقتی از ان درخت پر بار جز کنده ای باقی نماند .پسر چوبها را برداشت و بدون نگاه به درخت با خوشحالی رفت ودرخت در دلش از اینکه توانسته بود پسرک را خوشحال کند شاد بود.

دوست عزیز اگر میانتان عشق و علاقه دو طرفه وجود دارد پس نگران نباش با کمی تحمل همه چیز درست خواهد شد .ولی اگر علاقه یکطرفه است انکه قلب بزرگی دارد خوشحالی و اسایش عزیزش برایش از هرچیزی مهمتر است.

به ارزوی سلامتی و موفقیت

[MehranPCM]

من فکر میکنم هیچ قانون یا عرفی در جامعه نمی تواند فقط زن یا مرد را خوشبخت کند. زن و مرد با هم از پل زندگی عبور می کنند و سعادت و خوشبختی آنها به هم وابسته است. ولی متاسفانه در جامعه ما آشنایی قبل از ازدواج بسیار محدود بوده و اصلا خیلی از زن ها و مردها قبل از اینکه بفهمند خودشان از زندگی چه می خواهند یک نفر را برای همیشه در کنار خودشون می بینند و جامعه ازشون می خواد که اگر طرف ایراد قابل توجهی نداره خوب باید به زندگی مشترک تون ادامه بدین.
و دومین مشکل قوانین دولتی ما برای ازدواج و طلاق همیشه راه را برای ظلم و دعوا و کشمکش بین زن و مرد باز کرده و هرگز هنگام مشکل، رفع کننده مشکلات نیست و این خودش باعث میشه یک نارضایتی عمومی از مسائل همسران در جامعه وجود داشته باشه.
در ضمن هر زن یا مردی خودش معرف شخصیت و هویت خودش است و به ندرت کسی می تونه اونو از آدم بگیره.

[م.شکیبا]

با سلام خدمت سرکار خانم شکیبا

خانم شکیبا مثل اینکه واقعا" حس فمینیستی شما بر انگیخته شد با کمی دقت در گفتار دوستان در پستهای قبلی خیلی واضح میشه فهمید که این جملات و کلمات دیر زمانی است که بین جامعه فرهنگی و فرهیخته ما منسوخ شده
حالا به واقع من کیستم . نقل قول



امروز ندای جدیدی در جهان از سوی دین و رهبران دینی بنام انقلاب اسلامی در جهان معاصر طنین انداز شده است این ندا و نگاه جدید به زن که بازگشت به دستورات انبیاء الهی است در عین اینکه زن را همسر و مادر می داند برای او نقش های علمی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز قائل است و این نقش آفرینی را در چارچوب های تعریف شده و در جایگاهی کمال یافته می خواهد.
ارزش زن در این نگاه به شخصیت علمی، سیاسی، اجتماعی و... اوست، نه به جسمش. جسم او در حریم و حرمت است و شخصیت اوست که مورد ارزیابی و ارتقاء قرار می گیرد. او سرمایه علمی و توانائی های اجتماعی، آموزشی خود را برای پیشبرد جامعه مصروف می نماید و در ازای آن مانند هر انسانی و هر مردی ما به ازایی مادی به عنوان دستمزد دریافت می کند تا چرخ زندگی را در کنار همسرش راحت تر به حرکت درآورد و کانون پر مهری برای فرزندان خویش پدید آورند و سازنده نسلی برتر باشند.

زن از نگاه جامعه امروز این چنین است

موفق و پایدار باشید

با سلام خدمت شما جناب اقای یزدی
ناگفتنی ها زیاده ،حرفهایی هست که نمیشه بیان کرد ،فریادهایی که نباید زده بشه ،دل تنگی هایی که باید برای خود فرد بمونه .
من دلم میگیره وقتی همین کلمات رو از زبان افراد فرهیخته همین جامعه خودمون می شنوم .
مبحث مورد نظرمون جا برای گفتگو زیاد داره اما به همین مقدار بسنده می کنم، ولی واقعیت جامعه ما به گونه ای دیگر هست .
منم برای شما ارزوی موفقیت و سلامتی دارم .

[FundTrader]

چه حالی میده وقتی شب میشه !

شب که میشه نقشه های شومی میکشم :دی

اینجا از بس هوا گرمه نمیشه روز رفت بیرون مگر سر اجبار باشه ... شب ها مثل خفاش ها میزنم بیرون !

کم کم وقت رفتنه :دی

[sadegh]

خوش به حال شما با اون جایی که هستی!
اینجا روزا خیلی گرمه و شب هم تا حالا هر کی رفته بیرون, بر نگشته از بس سگ وحشتی هست :دی

[shyazdi]

يا رب امشب دردمندم، دردمند توسن جانم فتاده در کمند
يا رب امشب سوز دارم ،*سينه سوز با همه آفاق هستي کينه توز
داغ من را امشب آيا مرهمي است؟ شکوه هاي امشبم را محرمي است؟
پهنه اين چار حد رنگ رنگ سينه ام را مي نمايد تنگ تنگ
زين قفس بفسرد جان و خست دل سوخت بال و پر، بماندي پا به گل
دور بي پايان خونريز فلک در تسلسل تا به کي پويد به تک؟
جوهر خون را عرض جز اشک ني ذات ما حسرت،صفت جز رشک ني
هر کجا نوري قرينش نار شد جاي بلبل، گل نصيب خار شد
کعبه را بتخانه از کفار بين خرقه پوشان بندي زنار بين
آه از اين بتخانه ساز سينه ها آه از اين نفس، آه از اين انديشه ها...

[shyazdi]

گاهی گمان نمیکنی و می شود گاهی نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی استجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی بخت یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود

دکتر علی شریعتی

[doke10]

با سلام :

عزیزان :
مدتی است به این موضوع فکر میکنم اگر کسی بخواهد فقط زندگی کند ونخواهد مثل بقیه کار کند .اب وهوا وزمین خدا هست فقط میماند یک لقمه غذا .
اگر در این شهر چند میلیونی نخواهی گدایی کنی ویک وعده غذای گرم بخوری کجا باید بروی ؟
این همه ثروتمند داریم و ......
با خودم عهد کردم اگر توانش را پیدا کردم روزی 100 پرس غذا به هرکسی که خواست بدهم
وقتی این موضوع را با دوستان و اشتایان مطرح کردم پاسخشان جالب بود .........

[Arash72]

با سلام
ایده ی جالبی دارید جناب doke10!!!
خیلی ها دوست دارن به بقیه کمک کنن ولی به این فکر کنید که اگر همین غذاها رو اشخاصی بخورن که خودشون هم توانایی غذا دادن به مردم رو دارن اونوقت چی؟
اگر بشه همچین کاری کرد به نظرم بهتره بریم جاهایی که از ایتام نگهداری میکنن.یا حداقل جایی بریم که مطمئن باشیم مردمش احتیاج دارن.

یه نکته ی دیگه هم هست: ادما خیلی وقتها بیشتر از اون چیزی که دارن میخوان.بهتره روی خودمون کار کنیم تا اگر یه روزی خدا کمک کرد و به این توانایی رسیدیم،دوباره زیاده خواهی نکنیم و به قولمون عمل کنیم!

ببخشید اگر زیاد حرف زدم!!

[FundTrader]

دیشب با شش نفر از دوستانم رفتیم سر یه باغی نشستیم ! هممون از همسرانمون جدا شده بودیم (حتی یکی از بچه ها دیروز اولین روز جداییش بود)

انجمن آنتی ازدواج راه انداختیم :دی

[tabesh60]

Less than 100 hours to go until London 2012 Olympic Games officially begin.

100HoursToOlympics.jpg

[shyazdi]

دیشب با شش نفر از دوستانم رفتیم سر یه باغی نشستیم ! هممون از همسرانمون جدا شده بودیم (حتی یکی از بچه ها دیروز اولین روز جداییش بود)

انجمن آنتی ازدواج راه انداختیم :دی

سلام خلیل جان

اینروزها هم حال هوای خوب داری و هم بد آرزو میکنم که در این فرصت به دست آمده همانطور که مسیر موج امواج را خوب شناسایی میکنی بتونی مسیر درست زندگی هم درست پیدا کنی و افکار و امیال نادرست خدای ناکرده راه نادرست و به جای درست در مسیرت قرار نده .

امشب چه دگر گونه ام! چیزی کم است. کمبودش هم بد جور به چشم می زند. هر چه حس بود برای آرامش و آغاز تحول مثبت جای خود را به تشویش و نا آرامی داده است. در این شب ها که آهسته رو به گرمی می نهند من چه سرمای سیاهی را تجربه می کنم...
نمی دانم
نمی دانم مرا با خود به کجا می برد!
عهده زندگی ام دست خودم نیست. یعنی هست اما تو گویی که نیست...
چرخیدم و چرخیدم و رسیدم بدین نقطه بی وزنی که وجودم را بدو بسپارم. او اما مرا در این بی وزنی کورمال کورمال دنبال خود می کشد. نمی کشد من خود سرازیرم در رد پای ناپیدایش.
این حرف ها و بیش از این را حتی هر روز با خویشتنم زمزمه می کنم. می نویسم تا بر حافظه اشباع شده ام حک شود. شاید روزی آمد آن که در آرزویش قامت الفم دال شد. آمد و خواند این روزهایم را. که شاید آن روز این هوا را بر سر نداشتم و شاید هم داشتم و او را بایسته است که بداند که من از گور بر خواسته ام تا بدین جا رسیده ام. که بر من خرده نگیرد روزهای خاکستری ام را. خودت به او بگو که من این راهٍ نرفته را چگونه فروغلتیدم...

یا حق

[doke10]

با سلام :

سال 74 محفلی زنانه در ساختمان ما تشکیل شده بود .من یکسال بود که ازدواج کرده بودم و بچه ای هم نداشتیم .همسر محترمه به مجلس رفت وقتی برگشت .چند صفحه کاغذ با خودش اورد که خانمی برایش فال گرفته بود .
از سر کنجکاوی شروع به خواندن کردم و هرچه جلوتر رفتم بیشتر تعجب کردم .این خانم 3 پیشگویی برای اینده من کرده بود .فوت برادرم-داشتن دو فرزند پسر یکی مو مشکی و یکی بور و یکی هم بدست اوردن ثروت زیاد .
سال 85 برادرم در حادثه ای فوت کرد .من یک برادر دیگرم را هم سال 65 در جنگ ار دست داده ام .زندگی گاهی روی نافرمش را بما نشان میدهد .دست از کار کشیدم کارگاه هایم را تعطیل کردم و با کتاب سرم را گرم کردم ولی هیچیک نتوانست ارامم کنند تا اینکه رسیدم به ان عارف هندی ........
سال 87 فرزند دومم بدنیا امد .قبل از بدنیا امدنش من هم جنسش را میدانستم و هم رنگ موهایش را .دومی بور است .
هنوز سومین پیشگویی محقق نشده است ولی خوب نصیحت ان خانم صبر زیاد بود .
هیچوقت به نصیحت کردن اعتقادی نداشتم مگر انکه شما موقعیت را فراهم کنید .اینها هم فقط تجربه من است .شاید به درد هیچکس دیگری نخورد .و اصلا باور نکند.
پس از فوت برادرم خیلی بدنبال ان خانم گشتم ولی نبود که نبود .(میخواستم ببینم یورو/دلار را سل کنم یا بای.!!!!)
متشکرم

[Arash72]

با سلام

داستان جالبی بود.
من هیچوقت به این چیزها اعتقاد نداشتم ولی به هر حال ممکنه گاهی اتفاق بیافته.

ولی من به یک چیز کاملا اعتقاد دارم و آن هم تلقین کردنه.اگر واقعا شما به چیزی که از دید دیگران خرافات محسوب میشه اعتقاد داشته باشه مطمئنا اون چیز در مورد شما صدق میکنه.

دلیل درست از اب در اومدن پیش بینی اون خانم در مورد شما اینه که شما اون حرفها رو باور کردی و بهشون اعتقاد داشتی و به همین دلیل برات اتفاق افتادن.

به نظر من اگر آدم به چیزی واقعا فکر کنه و بهش اعتقاد داشته باشه حتما بهش دست پیدا میکنه.
شما هم اعتقاد داشته باش که ثروتمند میشی،ان شا الله همین اتفاق هم میافته.

با تشکر

[tracer_qm]

یا حق
با سلام خدمت دوستای گلم
روز سوم ماه مبارک رمضان (ماه ضیافت الهی ) است.
حضرت علی (ع):اخلاق نیکو رزق و روزی شما را زیاد میکند.
همه شما را در کنار بارگاه خانم حضرت معصومه (س) دعا میکنم و از تک تک دوستان گلم نیز التماس دعای مبرم دارم ......
همیشه شاد و کامیاب باشید.