در احوال عطار نيشابوری نوشته اند :
وی تاجری بسيارمعتبر و موفق در كسب و كار بود ، او به پيشه عطاری مشغول بود.
نقل کرده اند : روزی درويشی به مغازه وی رفت تا خريد كند درويش ديد عطار سخت
مشغول دادو ستد است ، پول مي گيرد و متاع مي دهد ودر اين گيرو دار هيچ رحمی هم
ندارد. درويش ِشوريده حال كه نظاره گر اين اوضاع بوده از بی اعتنايی عطار نيشابوری
تعجب می كند روی به او می كند
وبه عطار مي گويد : تو با اين حرص وطمع و ولع چگونه از دنيا دل خواهی كند
و عطار باز با بی اعتنائی وبا كنايه ای طنز گونه و تمسخر آمیز جواب مي دهد : هر طوری تو جان دهی
و درويش پاسخ ميدهد : پس ببين تا كه من چگونه جان مي دهم
در اين حال درويش در ميان دكان عطاری عبايش را پهن می كند كشكولش را زير سر
می نهد وخيلی راحت ِ راحت جان به جانان تسليم مي كند !!!
..................
آری خيلی راحت جان به جانان تسليم می كند !!!
....................
عطار نيشابوری كه از اين بازي عارفانه سخت منقلب ميشود دكان و مغازه را رها می كند
و شوريده ِ حال ، كوی به كوی و برزن به برزن پرسان پرسان به دنبال ِحق وحقيقت می
گردد
بر خيز و دف زن ، خود را به صف زن مستانه كف زن ، خود را هدف زن
راه سما است ، شادان بزن دست هر كس به خود رست امشب شود مست
با عشق و مستي ، شايد كه رستی از قيد هستي ، و از خود پرستي
در كوي جانان بگذر ز درمان جان پريشان قربان كن آسان
وی تاجری بسيارمعتبر و موفق در كسب و كار بود ، او به پيشه عطاری مشغول بود.
نقل کرده اند : روزی درويشی به مغازه وی رفت تا خريد كند درويش ديد عطار سخت
مشغول دادو ستد است ، پول مي گيرد و متاع مي دهد ودر اين گيرو دار هيچ رحمی هم
ندارد. درويش ِشوريده حال كه نظاره گر اين اوضاع بوده از بی اعتنايی عطار نيشابوری
تعجب می كند روی به او می كند
وبه عطار مي گويد : تو با اين حرص وطمع و ولع چگونه از دنيا دل خواهی كند
و عطار باز با بی اعتنائی وبا كنايه ای طنز گونه و تمسخر آمیز جواب مي دهد : هر طوری تو جان دهی
و درويش پاسخ ميدهد : پس ببين تا كه من چگونه جان مي دهم
در اين حال درويش در ميان دكان عطاری عبايش را پهن می كند كشكولش را زير سر
می نهد وخيلی راحت ِ راحت جان به جانان تسليم مي كند !!!
..................
آری خيلی راحت جان به جانان تسليم می كند !!!
....................
عطار نيشابوری كه از اين بازي عارفانه سخت منقلب ميشود دكان و مغازه را رها می كند
و شوريده ِ حال ، كوی به كوی و برزن به برزن پرسان پرسان به دنبال ِحق وحقيقت می
گردد
بر خيز و دف زن ، خود را به صف زن مستانه كف زن ، خود را هدف زن
راه سما است ، شادان بزن دست هر كس به خود رست امشب شود مست
با عشق و مستي ، شايد كه رستی از قيد هستي ، و از خود پرستي
در كوي جانان بگذر ز درمان جان پريشان قربان كن آسان
نظر