نوشته اصلی توسط mina
نمایش پست ها
اطلاعیه
بستن
راهنمای فروم - حتما بخوانید
با سلام
قابل توجه کاربران محترم تالار گفتگو
قبل از ارسال پست یا ایجاد موضوع جدید، تاپیک قوانین و راهنمای فروم را مطالعه نمائید.
کاربران و مخصوصا تازه واردین لطفا دقت باشید که هرگونه پیشنهاد مدیریت سرمایه یا فروش تحلیل و یا برگزاری کلاس و ... که خارج از محیط عمومی فروم باشد را به هیچ عنوان بدون تحقیق و کسب اطلاعات کامل و کافی دنبال نکنید در غیر این صورت مسئولیت و عواقب آن بر عهده خود شخص می باشد.
همچنین لازم به ذکر است مسئولیت ارتباطات خارج از پست های عمومی فروم اعم از پیام خصوصی یا چت یا دیداری یا شنیداری با سایر اعضای فروم کاملا با خود اعضا هست و وارد کردن آن به صورت عمومی در فروم ممنوع است. برای امنیت بیشتر جهت گرفتن پاسخ سوالات خود از انجمنها استفاده نمایید.
دوستان توجه داشته باشند که تمامی بخش های اختصاصی و عمومی فروم کاملا رایگان بوده و به هیچ عنوان نیاز به پرداخت وجه به هیچ کس برای باز شدن دسترسی نیست.
منتها به این دلیل که در این بخش ها معمولا کار تیم ورک و گروهی انجام میشود، مناسب ورود افراد با شرایط خاصی است که مدیر آن بخش تعیین میکند و برای همه افراد کارایی ندارد چون مستلزم بر عهده گرفتن مسئولیت یا دانش کافی در آن حوزه می باشد.
لذا ضمن پوزش از کاربرانی که تقاضای دسترسی آن ها به بخش های اختصاصی توسط مدیران بخش رد میشود، توصیه میکنیم که پس از فراگیری موضوعات عمومی و تخصصی فراوانی که در روی فروم قرار دارد چنانچه برنامه ویژه ای برای کار در بخش های اختصاصی و کار گروهی دارند آن را مکتوب برای مدیران هر بخش بنویسند و سپس اقدام به درخواست دسترسی بکنند.
با احترام
قابل توجه کاربران محترم تالار گفتگو
قبل از ارسال پست یا ایجاد موضوع جدید، تاپیک قوانین و راهنمای فروم را مطالعه نمائید.
کاربران و مخصوصا تازه واردین لطفا دقت باشید که هرگونه پیشنهاد مدیریت سرمایه یا فروش تحلیل و یا برگزاری کلاس و ... که خارج از محیط عمومی فروم باشد را به هیچ عنوان بدون تحقیق و کسب اطلاعات کامل و کافی دنبال نکنید در غیر این صورت مسئولیت و عواقب آن بر عهده خود شخص می باشد.
همچنین لازم به ذکر است مسئولیت ارتباطات خارج از پست های عمومی فروم اعم از پیام خصوصی یا چت یا دیداری یا شنیداری با سایر اعضای فروم کاملا با خود اعضا هست و وارد کردن آن به صورت عمومی در فروم ممنوع است. برای امنیت بیشتر جهت گرفتن پاسخ سوالات خود از انجمنها استفاده نمایید.
دوستان توجه داشته باشند که تمامی بخش های اختصاصی و عمومی فروم کاملا رایگان بوده و به هیچ عنوان نیاز به پرداخت وجه به هیچ کس برای باز شدن دسترسی نیست.
منتها به این دلیل که در این بخش ها معمولا کار تیم ورک و گروهی انجام میشود، مناسب ورود افراد با شرایط خاصی است که مدیر آن بخش تعیین میکند و برای همه افراد کارایی ندارد چون مستلزم بر عهده گرفتن مسئولیت یا دانش کافی در آن حوزه می باشد.
لذا ضمن پوزش از کاربرانی که تقاضای دسترسی آن ها به بخش های اختصاصی توسط مدیران بخش رد میشود، توصیه میکنیم که پس از فراگیری موضوعات عمومی و تخصصی فراوانی که در روی فروم قرار دارد چنانچه برنامه ویژه ای برای کار در بخش های اختصاصی و کار گروهی دارند آن را مکتوب برای مدیران هر بخش بنویسند و سپس اقدام به درخواست دسترسی بکنند.
با احترام
مشاهده بیشتر
مشاهده کمتر
مناسبت ها
بستن
این تاپیک ، یک تاپیک مهم است .
X
X
-
خواب دیدم خواب اینکه مرده ام
خواب دیدم خسته و افسرده ام
روی من خروارها از خاک بود
وای قبر من چه وحشتناک بود
تا میان گور رفتم دل گرفت
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت
ناله می کردم ولیکن بی جواب
تشنه بودم در پی یک جرعه آب
بالش زیر سرم از سنگ بود
غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود
خسته بودم هيچ کس يارم نشد
زان ميان يک تن خريدارم نشد
هر که آمد پیش حرفی راند و رفت
سوره حمدی برایم خواند و رفت
نه رفيقي نه شفيقي نه کسي
ترس بود و وحشت و دلواپسي
آمدند از راه ، نــزدم دو ملک
تیره شد در پیش چشمانم فلک
یک ملک گفتا بگو نام تو چیست
آن یکی فریاد زد رب تو کیست
ای گنه کار سیه دل، بسته پر
نام اربابان خود یک یک ببر
در ميان عمر خود کن جستجوي
کارهاي نيک و زشت خود بگوي
گفتنم عمر خودت کردی تباه
نامه اعمال خود کردی سیاه
ما که ماموران حق داوریم
نک تو را سوی جهنم می بریم
ديگر آنجا عذر خواهي دير بود
دست و پايم بسته در زنجير بود
ناامید از هر کجا و دل فکار
می کشیدندم به خفت سوی نار
ناگهان الطاف حق آغاز شد
از جنان درهای رحمت باز شد
مردی آمد از تبار آسمان
نور پیشانیش فوق آسمان
چشمهایش زندگانی می سرود
درد را از قلب آدم می زدود
گیسوانش شط پر جوش و خروش
در رکابش قدسیان حلقه بگوش
صورتش خورشید بود و غرق نور
جام چشمانش پر از شرب طهور
لب که نه، سرچشمه آب حیات
بین دستش کائنات و ممکنات
خاک پایش حسرت عرش برین
طره یی از گیسویش حبل المتین
بر سرش دستار سبزی بسته بود
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود
کی به زیبائی او گل میرسید
پیش او یوسف خجالت میکشید
در قدوم آن نگار مه جبین
از جلال حضرت حق آفرین
دو ملک سر را به زیر انداختند
بال خود را فرش راهش ساختند
غرق حيرت داشتند اين زمزمه
آمده اينجا حسين فاطمه
صاحب روز قیامت آمده
گوئیا بهر شفاعت آمده
سوی من آمد مرا شرمنده کرد
مهربانانه به رویم خنده کرد
گفت آزادش کنيد اين بنده را
خانه آبادش کنيد اين بنده را
این که اینجا این چنین تنها شده
کام او با تربت من وا شده
مادرش او را به عشقم زاده است
گریه کرده بعد شیرش داده است
بار ها بر من محبت کرده است
سینه اش را وقف هیئت کرده است
اين که مي بينيد در شور است و شين
ذکر لالا ئيش بوده يا حسين
دیگران غرق خوشی و هلهله
دیدم او را غرق شور و هروله
با ادب در مجلس ما می نشست
او به عشق من سر خود را شکست
سینه چاک آل زهرا بوده است
چای ریز مجلس ما بوده است
خویش را در سوز عشقم آب کرد
عکس من را بر دل خود قاب کرد
اسم من راز و نیازش بوده است
تربتم مهر و نمازش بوده است
پرچم من را به دوشش می کشید
پا برهنه در عزایم می دودید
اقتدا بر خواهرم زینب نمود
گاه می شد صورتش بهرم کبود
بارها لعن اميه کرده است
خويش را نذر رقيه کرده است
تا که دنیا بوده از من دم زده
او غذای روضه ام را هم زده
اينکه در پيش شما گرديده بد
جسم و جانش بوي روضه مي دهد
حرمت من را به دنیا پاس داشت
ارتباطی تنگ با عباس داشت
نذر عباسم به تن کرده کفن
روز تاسوعا شده سقای من
گریه کرده چون برای اکبرم
با خود او را نزد زهرا می برم
هر چه باشد او برایم بنده است
او بسوزد صاحبش شرمنده است
در مرامم نیست او تنها شود
باعث خوشحالی اعدا شود
در قیامت عطر بویش می دهم
پیش مردم آبرویش می دهم
باز بالاتر به روز سرنوشت
میشود همسایه من در بهشت
آری آری هر که پا بست من است
نامه اعمال او دست من است
ایچیموکو سر مشقی است برای آنان که به فراتر از افق های خویش می اندیشند .
نظر
-
با سلام خدمت تمامی دوستان
خواستم یه نوحه براتون بذارم واقعا قشنگ هست گوش کنید
التماس دعا
در ضمن برای اقای یزدی دعا کنیم انشالله زودتر برگرده به فروم قسم به همین روز های بسیار عزیز
http://dl.nightdownload.com/mahdi/ot...wnload.com.zip
اینم پسوردش
نایت دانلود بزرگترین سایت دانلود|نرم افزار|بازی|کارتون|فیلم|موبایل|(( هرچه پیش از این بوده بعد از این هم خواهد بود))
نظر
-
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتماست
-----------------------
امیدورام همه دوستان در این دو روز از اقای مون حسین ابن علی اجرشونا بگیرند
امیدوارم عزاداریتون مورد قبول حق قرار بگیره و پاسپورت کربلا را برامون امضا کنه
بعضی از دوستان هستند داخل فروم از بیماری دارند رنج میبرند یادتون نره براشون دعا کنید
به امید حق(( هرچه پیش از این بوده بعد از این هم خواهد بود))
نظر
-
امروز یک سر رفتم خیابون، دو تا محدوده شلوغ داشت یک محوطه داشتند سینه می زدند و یکی داشت نوحه خوانی کرد یک محوطه هم توی صف قیمه بودند. جالب اینکه صف قیمه کم کم 200 نفر بود و تعداد کمتری در محوطه سینه زنی بودند.
خدایا ما را به راه راست هدایت فرما..::در ترید آرامش حرف اول را می زند::.
https://telegram.me/Cyclicalwaves
https://telegram.me/NimaAzaadi
نظر
-
در تایید فرمایش دوست عزیزمون تو منطقه باغ فیض و جنت آباد بدون اغراق توی صف 150 تا 200 نفر برای غذا ایستاده بودن . من نمیدونم امام حسین اگه بفهمه که لت اینجوری میکنه چه حالی میشه. خداون ان شائ الله عزاداری واقعی رو نصیب ما کنه و به معنای حقیقی عزادار اما حسین و فلسفای که ایشون واسش شهید شدن باشیم.
فکرشو بکنین اگه خدای نکرده تهران زلزه بیاد مردم چکار میکنن. توی هاییتی مردم واسه یه پرس غذا آدم میکشتن. اینجا بدون زلزله ملت داشتن خودشونو میکشتن.
سلام بر حسین و سلام بر عزاداران واقعی این حضرت و فدای فلسفه عاشوراhttp://tadavomteam.com/
Market Is Not About Prediction. It Is About Reaction
نظر
-
همه این نذری دادن ها ناشی از عقده های خودبینی و ارضای حس خودنمایی است. اگر واقعاً نیت کمک به فقرا باشد، می شود مبلغی که با آن غذا تهیه شده را به نهادها و موسسات خیریه - از نوع غیردولتی البته - اهدا کرد تا به صورت هدفمند و سازمان یافته صرف اهداف اجتماعی مثبت شود.
فکرش را بکنید چند صد میلیارد تومان در همین روزهای به اصطلاح عزاداری صرف بخور بخور می شود؟! مگر یک وعده غذای گرم چه مشکلی از یک فقیر بی نوا حل می کند؟! آیا فرقی می کند کسی که 353 روز سال را در فقر غذایی گذرانده حالا این 2 روز را غذای آنچنانی بخورد یا نخورد؟!
بهتر نیست این مبلغ قابل توجه هر ساله به نهادی اهدا شود که بشود با آن پروژه های بلندمدت ساخت؟! ساخت یک بیمارستان 25 تخت خوابی حدود 6 تا 9 میلیارد تومان هزینه دربردارد. آیا اندیشیده اید که با صدها میلیارد تومانی که حیف و میل پلوخوران حسینی می شود چند تا بیمارستان در مناطق محروم این مملکت می شود ساخت و از مرگ چند نفر از هم میهنان جلوگیری کرد؟!
دستکم امسال می شد به جای پلوخوری به هم میهنان زلزله زده مان در آذربایجان کمک کنیم تا در این سرمای سخت سرپناهی و پتویی و کنسروی و دارویی داشته باشند...افسوس!
نظر
-
اشعار کوتاه جهت استفاده پیامکی
آن حسینى که شرف یافته دین از شرفشسر و جان داد ز کف تا نرود دین ز کفشهدف تیر بلا ساخت على اصغر خویشتا که سرمشق بگیرد بشر از این هدفش . . .**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********همواره تجّسم قیام است حسین (ع)در سینة عاشقان ، پیام است حسین (ع)در دفتر شعر ما ، ردیف است هنوزدل چسب ترین شعر کلام است حسین (ع)**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********عشقی به حسین عشق زینب نشود / این عشق جدا ز شیعه یارب نشوددر روز و شبی که من نگریم ز غمش / آن شام سحر و آن سحرم شب نشود**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********ماهی که ز آفتاب روشن تر بودلب تشنه آب و تشنه باور بودمی رفت و دل از حسین می برد که اوپیغمبر کربلا، علی اکبر بود**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********هلال خون، مه خون، ماه اشک، ماه عزاستعزای کیست؟ گمانم عزای خون خداستخمیده قامت گردون، شکسته پشت فلکروانه خون دل از چشم آدم و حوّاست**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********ازبهر ستیز و مرگ ، آماده شوید / در محضر عشق دوست ، افتاده شویداز خون حسین بشنوید این پیغام / در طول زمان همیشه آزاده شوید**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********چون دید به نوک نی سرش را خورشیدبر خاک، تن مطهرش را خورشیدآرام ، حریر نور خود را گستردپوشاند برهنه پیکرش را خورشید**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********به جای جای دلم جای پای تو است حسینخوشم که حنجره ام نینوای تو است حسینهزار چشمه ی اشکم اگر دهند به چشمخدا گواهست که وقف عزای تو است حسین**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********باز شد ماه محرّم، کربلا را بنگرید / حجّ عاشورای خون، سعی و صفا را بنگریدوعدهگاه وصل جانان، قبلهگاه اهل دل / کوی هفتادودو قربانی، منا را بنگرید**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********ای از ازل به مهر تو دل آشنا حسین / وی تا ابد لوای عزایت به پا حسینهر ماه در عزای تو، ماه محرّم است / هرجا بود به یاد غمت کربلا حسین**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********خاک حرمت ، مهر نماز است حسین (ع)راه تو ، همیشه چاره ساز است حسین (ع)ای خون تو دشنه بر گلوگاه ستماز خون تو شیعه ، سرافزار است حسین(ع)**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********کسی چون من گل پرپر نبیندگلـوی پـاره اصغـر نبینـدبدست خویش کندم قبر او راکه این قنداقه را مادر نبیند . . .**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********در دشت عطش ، لاله صفت سوخت حسین (ع)تا مشعل آزادگی افروخت حسین (ع)بر لوح فلق ، تا به قیامت ، نقش استدرسی که زخون ، به خلق آموخت حسین (ع)**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********هم «حیّ علی الفّلاح » او خونین بودهم سجده بی سلاح او خونین بودافسوس که چند ساعتی بعد نمازپیشانی ذوالجناح او خونین بود . . .**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********آن روز که آهنگ سفر داشت حسین (ع)از راز شهادتش خبر داشت حسین (ع)از بهر سرودن یکی قطعة سرخهفتاد و دو واژه در نظر داشت حسین (ع)**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********اصغر که نسیم عشق مویش بوسید / خورشید ولایت سر و رویش بوسیدمی خواست حسین تا ببوسد لب او / تیر آمد و زودتر گلویش بوسید**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********شوریده سری که شرح ایمان می کرد / هفتاد و دو فصل سرخ عنوان می کردبا نای بریده نیز بر منبر نی / تفسیر خجسته ای ز قرآن می کرد . . .شهادت امام حسین(ع) تسلیت باد**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********شش ماهه على به دوش بابش دادند / یک جام از آن باده نابش دادندچون با لب تشنه حاجت آب نمود / با تیر سه شعبه اى جوابش دادند . . .**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********این خاک به خون عاشقان آذین استاین است در این قبیله آیین ، این استزاین روست که بی سوار برمی گردداسب تو که زین و یال آن خونین است . . .**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********مه، بارقه اى ست در شبستان حسینشب، حادثه اى ز درد پنهان حسینهر صبح، ز دامن افق، خون آلودخورشید برآید از گریبان حسین . . .**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********حسین ، کشته دیروز و رهبر روز استقیام اوست ، که پیوسته نهضت آموز استتمام زندگی او ، عقیده بود و جهاداگر چه مدت جنگ حسین ، یک روز است . . .**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********هر سال برای تو سیه می پوشیم / در دسته ی عاشقان علم بر دوشیمما، بعد هزار و چارصد سال هنوز / با یاد لب تو آب را می نوشیم . . .**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********خط تو با خون تو آغاز می شود، از آن زمان که تو ایستادیدین راه افتاد و چون فرو افتادی، حق برخاست.یا حسین**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********لب تشنه ام از سپیده آبم بدهیدجامی ز زلال آفتابم بدهیدمن پرسش سوزان حسینم یارانبا حنجره عشق جوابم بدهید . . .**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********در عزای شه دین کرببلا می لرزد / نه همین کرببلا عرض و سما می لرزدگوئیا ناله زهرا رسد از دور به گوش / کاین چنین دست و تن شمر دغا می لرزد**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********زد شرر بر قلب خونین تو، در دشت بلاداغ مرگ اکبر گلگون قبایت، یا حسینجان فدا کردى به راه مکتب آزادگىجان هر آزاده اى گردد، فدایت یا حسین . . .**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********صد نوا خیزد ز ناى نینوایت، یا حسین / نغمه هاى عشق باشد در نوایت، یا حسینمیزند آتش، به قلب دوستانت دم به دم / داستان جانگداز کربلایت، یا حسین**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********به جز اینکه امام حسین در عاشورا شهید شده استعاشورا نیز در تاریخ شهید شده است.و پیام اصلی عاشورا(عدالت) نیز فراموش شده است.پس در هر عاشورایی دو شهید موجود است و بر هر شهیدی نوحه ای واجب.**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********امــام صابــران بـودم، خمیدم / جدا از شاخه شد یـاس امیدمچو دست از جسم عباسم جدا شد / سـر خود را به نوک نیزه دیدم**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********هر که مرا به روضه تو راه داده استتاج محبت تو به فرقم نهاده استاز ابتدای خلقت حق در دو چشم ماتصویری از عزای محرم فتاده است . . .**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********هفتاد و دو سینه سرخ هجرت کردند / با سرورِ آفتاب بیعت کردندرفتند و به دریای ابد پیوستند / چون رود ، به اصل خویش رجعت کردند . . .**********اس ام اس عاشورا و تاسوعا**********اى که دل ها همه از داغ غمت غمگین است / وى که از خون تو صحراى بلا رنگین است
نرود یاد لب تشنه ات از خاطره ها / هر که را مى نگرم از غم تو غمگین است . . .
التماس دعا
http://www.fatemiyon.ir
تعریف یک تاجر موفق محقق کردن این سه چیز است.
Make pips _____ Keep pips
Repeat
نظر
-
نحوه شهادت امام حسین(ع)/ آخرین لحظات امام چگونه گذشت
امام حسین(ع) به فرزندش امام سجاد(ع) فرمود: فرزندم! سلامم را به شیعیانم برسان و به آنان بگو: پدرم غریبانه به شهادت رسید، پس بر او اشک بریزید!
مهمترین واقعه روز عاشورا شهادت سیدالشهداء حسین بن علی علیه*السلام است. در این یادداشت، قطره*ای از آن دریای مصیبت عظمی و جانگداز بیان شده است.
امام اصحاب وفادار خود را صدا می*زند بعد از شهادت یاران باوفا، امام حسین علیه*السلام پیوسته به راست و چپ مى*نگریست و هیچ یک از اصحاب و یاران خود را ندید جز آنان که پیشانى به خاک ساییده و صدایى از آنها به گوش نمىرسید، پس ندا داد: «یا مُسْلِمَ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا هانِىَ بْنَ عُرْوَةَ، وَ یا حَبیبَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا زُهَیْرَ بْنَ الْقَیْنِ، وَ یا یَزیدَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا یَحْیَى بْنَ کَثیرٍ، وَ یا هِلالَ بْنَ نافِعٍ، وَ یا إِبْراهِیمَ بْنَ الُحصَیْنِ، وَ یا عُمَیْرَ بْنَ الْمُطاعِ، وَ یا أَسَدُ الْکَلْبِىُّ، وَ یا عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَةَ، وَ یا داوُدَ بْنَ الطِّرِمَّاحِ، وَ یا حُرُّ الرِّیاحِىُّ، وَ یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ، وَ یا أَبْطالَ الصَّفا، وَ یا فُرْسانَ الْهَیْجاءِ، مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی، وَ أَدْعُوکُمْ فَلا تَسْمَعُونی؟! أَنْتُمْ نِیامٌ أَرْجُوکُمْ تَنْتَبِهُونَ؟ أَمْ حالَتْ مَوَدَّتُکُمْ عَنْ إِمامِکُمْ فَلا تَنْصُرُونَهُ؟ فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ صلى الله علیه و آله لِفَقْدِکُمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ، فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ، أَیُّهَا الْکِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ اللِّئامَ، وَ لکِنْ صَرَعَکُمْ وَاللَّهِ رَیْبُ الْمَنُونِ وَ غَدَرَ بِکُمُ الدَّهْرُ الخَؤُونُ، وَ إِلّا لَما کُنْتُمْ عَنْ دَعْوَتی تَقْصُرُونَ، وَلا عَنْ نُصْرَتی تَحْتَجِبُونَ، فَها نَحْنُ عَلَیْکُمْ مُفْتَجِعُونَ، وَ بِکُمْ لاحِقُونَ، فَإِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ». اى مسلم بن عقیل! اى هانى بن عروة! اى حبیب بن مظاهر! اى زهیر بن قین! اى یزید بن مظاهر! اى یحیى بن کثیر! اى هلال بن نافع! اى ابراهیم بن حُصَین! اى عمیر بن مطاع! اى اسد کلبى! اى عبداللَّه بن عقیل! اى مسلم بن عوسجه! اى داود بن طرمّاح! اى حرّ ریاحى! اى على بن الحسین! اى دلاورمردان خالص! و اى سواران میدان نبرد! چه شده است شما را صدا مى*زنم ولى پاسخم را نمى*دهید؟ و شما را مى*خوانم ولى دیگر سخنم را نمى*شنوید؟ آیا به خواب رفته*اید که به بیدارى*تان امیدوار باشم؟ یا از محبّت امامتان دست کشیده*اید که او را یارى نمى*کنید؟ این بانوان از خاندان پیامبرند که از فقدانتان ناتوان گشتهاند. از خوابتان برخیزید، اى بزرگواران! و از حرم رسول خدا در برابر طغیانگران پست، دفاع کنید. ولى به خدا سوگند! مرگ، شما را به خاک افکنده، و روزگار خیانت پیشه با شما وفا نکرده، وگرنه هرگز از اجابت دعوتم کوتاهى نمى*کردید، و از یاریم دست نمى*کشیدید، آگاه باشید، ما در فراق شما سوگواریم و به شما ملحق مى*شویم، إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ». (معالی السبطین، ج 2 ص 17) امام حسین علیه*السلام فرمود: سلامم را به شیعیانم برسان در روایتى آمده است: هنگامى که امام حسین علیه**السلام تنها شد به خیمه*هاى برادرانش سر کشید، آنجا را خالى دید. آنگاه به خیمه*هاى فرزندان عقیل نگاهى انداخت، کسى را در آنجا نیز ندید؛ سپس به خیمه*هاى یارانش نگریست کسى را ندید، امام در آن حال ذکر «لَا حَوْلَ وَ لَاقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظِیمِ» را فراوان بر زبان جارى مى*ساخت. آنگاه به خیمه*هاى زنان روانه شد و به خیمه فرزندش امام زین العابدین علیه*السلام رفت. او را دید که بر روى پوست خشنى خوابیده و عمّه*اش زینب علیهاالسلام از او پرستارى مى*کند. چون حضرت على بن الحسین علیه*السلام نگاهش به پدر افتاد خواست از جا برخیزد، ولى از شدّت بیمارى نتوانست، پس به عمّه*اش زینب گفت: «کمکم کن تا بنشینم چرا که پسر پیامبر صلى الله علیه و آله آمده است» زینب علیهاالسلام وى را به سینه*اش تکیه داد و امام حسین علیه*السلام از حال فرزندش پرسید: او حمد الهى را بجا آورد و گفت: «یا أبَتاهُ ما صَنَعْتَ الْیَوْمَ مَعَ هؤُلاءِ الْمُنافِقِینَ؟؛ پدر جان! امروز با این گروه منافق چه کرده*اى؟». امام علیه*السلام در پاسخ فرمود: «یا وَلَدِی قَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَانْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ، وَ قَدْ شُبَّ الْقِتالُ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ، لَعَنَهُمُ اللَّهُ حَتّى فاضَتِ الْأَرْضُ بِالدَّمِ مِنَّا وَ مِنْهُمْ؛ فرزندم» شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از یادشان برده است و جنگ بین ما و آنان چنان شعله*ور شد که زمین از خون ما و آنان رنگین شده است!». حضرت سجّاد علیه*السلام عرض کرد: «یا أبَتاهُ أَیْنَ عَمِّىَ الْعَبَّاسُ؟» پدر جان! عمویم عبّاس کجاست؟ در این هنگام اشک بر چشمان زینب حلقه زد و به برادرش نگریست که چگونه پاسخ مى*دهد- چرا که امام علیه*السلام خبر شهادت عبّاس را به وى نداده بود. امام علیه*السلام پاسخ داد: «یا بُنَىَّ إِنَّ عَمَّکَ قَدْ قُتِلَ، وَ قَطَعُوا یَدَیْهِ عَلى شاطِىءِ الْفُراتِ» پسر جان! عمویت کشته شد و دستانش کنار فرات از پیکر جدا شد! على بن الحسین علیه*السلام آن چنان گریست که بى*حال شد. چون به حال آمد از دیگر عموهایش پرسید و امام پاسخ مى*داد: «همه شهید شدند». آنگاه پرسید: «وَ أَیْنَ أَخی عَلِیٌّ، وَ حَبیبُ بْنُ مَظاهِرَ، وَ مُسْلِمُ بْنُ عَوْسَجَةَ، وَ زُهَیْرُ بْنُ الْقَیْنِ؟» برادرم على اکبر، حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و زهیر بن قین کجایند؟ امام علیه*السلام پاسخ داد: «یا بُنَىَّ إِعْلَمْ أَنَّهُ لَیْسَ فی الْخِیامِ رَجُلٌ إِلّا أَنَا وَ أَنْتَ، وَ أَمَّا هؤُلاءِ الَّذِینَ تَسْأَلُ عَنْهُمْ فَکُلُّهُمْ صَرْعى عَلى وَجْهِ الثَّرى» فرزندم! همین قدر بدان که در این خیمه*ها مردى جز من و تو نمانده است، همه آنان به خاک افتاده و شهید شده*اند. پس على بن الحسین علیه*السلام سخت گریست. آنگاه به عمّه*اش زینب علیهاالسلام گفت: «یا عَمَّتاهُ عَلَىَّ بِالسَّیْفِ وَ الْعَصا» عمّه جان! شمشیر و عصایم را حاضر کن. پدرش فرمود: «وَ ما تَصْنَعُ بِهِما» مى*خواهى چه کنى؟ عرض کرد: «أمَّا الْعَصا فَأَتَوَکَّأُ عَلَیْها، وَ أَمَّا السَّیْفُ فَأَذُبُّ بِهِ بَیْنَ یَدَىْ إِبْنِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله فَإِنَّهُ لَاخَیْرَ فِی الْحَیاةِ بَعْدَهُ» بر عصا تکیه کنم و با شمشیرم از فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله دفاع نمایم، چرا که زندگانى پس از او ارزش ندارد. امام حسین علیه*السلام او را باز داشت و به سینه چسباند و فرمود: «یا وَلَدی أَنْتَ أَطْیَبُ ذُرِّیَّتی، وَ أَفْضَلُ عِتْرَتی، وَ أَنْتَ خَلیفَتی عَلى هؤُلاءِ الْعِیالِ وَ الْأَطْفالِ، فَإِنَّهُمْ غُرَباءٌ مَخْذُولُونَ، قَدْ شَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ وَ الْیُتْمُ وَ شَماتَةُ الْأَعْداءِ وَ نَوائِبُ الزَّمانِ سَکِّتْهُمْ إِذا صَرَخُوا، وَ آنِسْهُمْ اذَا اسْتَوْحَشُوا، وَ سَلِّ خَواطِرَهُمْ بِلَیْنِ الْکَلامِ، فَإِنَّهُمْ ما بَقِىَ مِنْ رِجالِهِمْ مَنْ یَسْتَأْنِسُونَ بِهِ غَیْرُکَ، وَ لا أَحَدٌ عِنْدَهُمْ یَشْکُونَ إِلَیْهِ حُزْنَهُمْ سِواکَ، دَعْهُمْ یَشُمُّوکَ وَ تَشُمُّهُمْ، وَ یَبْکُوا عَلَیْکَ وَ تَبْکی عَلَیْهِمْ» فرزندم! تو پاک*ترین ذریّه و برترین عترت منى و تو جانشین من بر این بانوان و کودکانى. آنان غریب و بى*کس*اند که تنهایى و یتیمى و سرزنش دشمنان و سختى*هاى دوران آنان را فرا گرفته است. هر گاه که ناله سر دادند آنان را آرام کن، و چون هراسان شدند مونسشان باش و با سخنان نرم و نیکو، خاطرشان را تسلّى بخش. چرا که کسى از مردانشان جز تو نمانده است تا مونسشان باشد و غم*هایشان را به وى باز گویند. بگذار آنان تو را ببویند و تو آنان را ببویى و آنان بر تو گریه کنند و تو بر آنان. آنگاه امام علیه*السلام دست فرزندش را گرفت و با صداى رسا فرمود: «یا زَیْنَبُ وَ یا امَّ کُلْثُومِ وَ یا سَکینَةُ وَ یا رُقَیَّةُ وَ یا فاطِمَةُ، اسْمَعْنَ کَلامی وَ اعْلَمْنَ أَنَّ ابْنی هذا خَلیفَتی عَلَیْکُمْ، وَ هُوَ إِمامٌ مُفْتَرِضُ الطَّاعَةِ» اى زینب! اى امّ کلثوم! اى سکینه! اى رقیّه! و اى فاطمه! سخنم را بشنوید و بدانید که این فرزندم جانشین من بر شماست و او امامى است که پیروى از او واجب است. سپس به فرزندش فرمود: «یا وَلَدی بَلِّغْ شیعَتی عَنِّیَ السَّلامَ فَقُلْ لَهُمْ: إِنَّ أَبی ماتَ غَریباً فَانْدُبُوهُ وَ مَضى شَهیداً فَابْکُوهُ؛ فرزندم! سلامم را به شیعیانم برسان و به آنان بگو: پدرم غریبانه به شهادت رسید پس بر او اشک بریزید. امام علیه*السلام لباس کهنه به تن کرد هنگامى که امام حسین علیه*السلام عزم میدان کرد، فرمود: «ائْتُونی بِثَوْبٍ لا یُرْغَبُ فیهِ، الْبِسُهُ غَیْرَ ثِیابِی، لا اجَرَّدُ، فَانِّی مَقْتُولٌ مَسْلُوبٌ» برایم جامه کهنه*اى بیاورید که کسى به آن رغبت نکند تا آن را زیر لباسهایم بپوشم و بعد از شهادتم مرا برهنه نکنند، زیرا مى*دانم پس از شهادت لباسهایم ربوده خواهد شد. لباس تنگ و کوتاهى آوردند ولى امام علیه*السلام آن را نپوشید و فرمود: «هذا لِباسُ أَهْلِ الذِّمَّةِ» این لباس اهل ذمّه (کفّار اهل کتاب) است. لباس بلندترى آوردند. امام علیه*السلام آن را پوشید سپس با بانوان حرم خداحافظى کرد. در روایت دیگرى آمده است هنگامى که لباس کهنه آوردند، چند جایش را پاره کرد (تا ارزشى براى بیرون آوردن نداشته باشد) و آن را زیر لباس*هایش پوشید؛ ولى پس از شهادت امام (دشمن ناجوانمرد پست) آن را نیز از بدنش بیرون آوردند. (تاریخ ابن عساکر، ج 14 ص 221) گریه سکینه برای امام علیه*السلام در آن هنگام حضرت سکینه گریه سر داد. امام وى را به سینه چسبانید و فرمود: سَیَطُولُ بَعْدی یا سَکینَةُ فَاعْلَمی مِنْکِ الْبُکاءُ إِذَا الْحَمامُ دَهانِی لا تُحْرِقی قَلْبِی بِدَمْعِکِ حَسْرَةً مادامَ مِنّی الرُّوحُ فی جُثمانی وَ إِذا قُتِلْتُ فَانْتَ اوْلى بِالَّذِی تَأْتینَهُ یا خَیْرَةَ النِّسْوانِ سکینه! بدان پس از شهادتم گریه*هاى طولانى خواهى داشت. تا جان در بدن دارم با اشک حسرتت دلم را آتش مزن. اى بهترین زنان! هنگامى که شهید شدم پس تو از هر کس به سوگوارى سزاوارترى. (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 119) گفتگوی امام با زنان و بانوان حرم امام حسین علیه*السلام به سوى خیمه رفت و ندا داد: «یا سَکینَةُ! یا فاطِمَةُ! یا زَیْنَبُ! یا امَّ کُلْثُومِ! عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلامُ» اى سکینه! اى فاطمه! اى زینب! اى امّ کلثوم! خداحافظ من هم رفتم. سکینه فریاد برآورد: پدرجان! آیا تسلیم مرگ شده*اى؟! امام پاسخ داد: «کَیْفَ لا یَسْتَسْلِمُ مَنْ لا ناصِرَ لَهُ وَ لا مُعینَ؟» چگونه تسلیم نشود کسى که یار و یاورى براى او نمانده است؟. سکینه گفت: پدر جان! (حال که چنین است) ما را به حرم جدّمان برگردان! «هَیْهاتَ، لَوْ تُرِکَ الْقَطا لَنامَ» هیهات! اگر مرغ قطا را رها مى*کردند در آشیانه*اش آرام مىگرفت. (اشاره به این*که ما را رها نخواهند کرد). صداى گریه بانوان برخاست، امام آنان را آرام کرد و به سوى دشمن حمله*ور شد. (بحارالانوار ج 45 ص 47) موعظه امام به لشکر عمر سعد امام حسین علیه*السلام به دشمنان نزدیک شد و خطاب به آنان فرمود: «یا وَیْلَکُمْ أَتَقْتُلُونِی عَلى سُنَّةٍ بَدَّلْتُها؟ أَمْ عَلى شَریعَةٍ غَیَّرْتُها، أَمْ عَلى جُرْمٍ فَعَلْتُهُ، أَمْ عَلى حَقٍّ تَرَکْتُهُ؟» واى بر شما! چرا با من مى*جنگید؟ آیا سنّتى را تغییر داده*ام؟ یا شریعتى را دگرگون ساخته*ام؟ یا جرمى مرتکب شده*ام؟ و یا حقّى را ترک کرده*ام؟. گفتند: «إِنَّا نَقْتُلُکَ بُغْضاً لِأَبِیکَ» به خاطر کینه*اى که از پدرت به دل داریم، با تو مى*جنگیم و تو را مى*کشیم. (ینابیع الموده، ج 3 ص 79) مرگ بهتر از زندگى ننگین است! امام علیه*السلام به میدان آمد و مبارز طلبید، هر کس از پهلوانان سپاه دشمن پیش آمد او را به خاک افکند، تا آنجا که بسیارى از آنان را به هلاکت رساند آنگاه به میمنه (به جانب راست سپاه) حمله کرد و فرمود: «الْمَوْتُ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْعارِ» مرگ بهتر از زندگى ننگین است. سپس به میسره (جانب چپ سپاه) یورش برد و فرمود: أَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِىِّ / آلَیْتُ أَنْ لا أَنْثَنی أَحْمی عِیالاتِ أَبی / أَمْضی عَلى دینِ النَّبِىِ منم حسین بن على علیه*السلام، سوگند یاد کردم که (در برابر دشمن) سر فرود نیاورم، از خاندان پدرم حمایت مى*کنم و بر دین پیامبر رهسپارم. (بحارالانوار، ج 45 ص 49) و در روایت دیگر آمده است، امام علیه*السلام فرمود: «مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیاةٍ فی ذُلٍّ» مرگ با عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است. (بحارالانوار، ج 45 ص 192) اگر دین ندارید آزاد مرد باشید! امام علیه*السلام به هر سو یورش برد و گروه عظیمى را به خاک افکند. عمر سعد فریاد برآورد: آیا مى*دانید با چه کس مى*جنگید؟ او فرزند همان دلاور میدان*ها و قهرمانان عرب است، از هر سو به وى هجوم آورید. بعد از این فرمان چهار هزار تیرانداز از هر سو امام علیه*السلام را هدف قرار دادند و از سوى دیگر به جانب خیمه*ها حمله**ور شدند و میان آن حضرت و خیامش فاصله انداختند. امام علیه**السلام فریاد برآورد: «وَیْحَکُمْ یا شیعَةَ آلِ أَبی سُفْیانَ! إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ، وَ کُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَکُونُوا أَحْراراً فی دُنْیاکُمْ هذِهِ، وَارْجِعُوا إِلى أَحْسابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ عَرَبَاً کَما تَزْعُمُونَ» واى بر شما! اى پیروان آل ابى سفیان! اگر دین ندارید و از حسابرسى روز قیامت نمى*ترسید لااقل در دنیاى خود آزاده باشید، و اگر خود را عرب مى*دانید به خلق و خوى عربى خویش پایبند باشید. شمر صدا زد: اى پسر فاطمه! چه مى*گویى؟ امام علیه*السلام فرمود: «أَنَا الَّذی أُقاتِلُکُمْ، وَ تُقاتِلُونی، وَ النِّساءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ، فَامْنَعُوا عُتاتَکُمْ وَ طُغاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمی ما دُمْتُ حَیّاً» من با شما جنگ دارم و شما با من، ولى زنان که گناهى ندارند، پس تا زمانى که زنده هستم، سپاهیان طغیانگر و نادان خود را از تعرّض به حرم من باز دارید. شمر گفت: راست مى*گوید. آنگاه به لشکریان خویش رو کرد و گفت: «از حرم او دست بردارید و به خودش حمله کنید که به جانم سوگند هماوردى است بزرگوار! سپاه دشمن از هر طرف به سوى امام علیه*السلام حمله*ور شدند و امام در جستجوى آب به سوى فرات رفت ولى سپاهیان همگى هجوم آوردند و مانع شدند. مناجات با خدا و نفرین به دشمن در روز عاشورا امام حسین علیه*السلام به سوى فرات روانه شد که شمر گفت: به خدا سوگند! به آن نخواهى رسید تا در آتش درآیى! شخص دیگرى گفت: یا حسین! آیا آب فرات را نمى*بینى که مثل شکم ماهى مى*درخشد؟! به خدا سوگند! از آن نخواهى چشید تا آن*که با لب تشنه از جهان چشم بپوشى! امام علیه*السلام گفت: «اللَّهُمَّ أَمِتْهُ عَطَشاً» خدایا! او را تشنه بمیران. راوى مى*گوید: به خدا سوگند پس از نفرین امام آن شخص به مرض عطش گرفتار شد، به گونه*اى که پیوسته مى*گفت: به من آب دهید! آبش مى*دادند تا آنجا که آب از دهانش مى*ریخت ولى همچنان مى*گفت: آبم دهید که تشنگى مرا کشت! پیوسته این چنین بود تا آن*که به هلاکت رسید! تیری به پیشانی امام اصابت کرد آنگاه مردى از سپاه دشمن به نام «ابوالحتوف جعفى» تیرى به سوى امام رها کرد. تیر به پیشانى امام اصابت کرد. آن را بیرون کشید، خون بر چهره و محاسن امام جارى شد، عرض کرد: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَرى ما أَنَا فیهِ مِنْ عِبادِکَ هؤُلاءِ الْعُصاةِ، اللَّهُمَّ أَحِصَّهُمْ عَدَداً، وَ اقْتُلْهُمْ بَدَداً، وَ لا تَذَرْ عَلى وَجْهِ الْأَرْضِ مِنْهُمْ أَحَداً، وَ لا تَغْفِرْ لَهُمْ أَبَداً» خدایا! تو شاهدى که از این مردم سرکش به من چه مى*رسد. خدایا! جمعیّت آنان را اندک کن و آنان را با بیچارگى و بدبختى بمیران، و از آنان کسى را بر روى زمین مگذار و هرگز آنان را نیامرز. سپس به آنان حمله کرد، و به هر کس که مى*رسید او را با شمشیرش بر خاک مى*افکند، این در حالى بود که تیرها از هر سو مى*بارید و بر بدن امام علیه*السلام مى*نشست و مى*فرمود: «یا أُمَّةَ السُّوءِ! بِئْسَما خَلَّفْتُمْ مُحَمَّداً فی عِتْرَتِهِ، أَما إِنَّکُمْ لَنْ تَقْتُلُوا بَعْدی عَبْداً مِنْ عِبادِ اللَّهِ فَتُهابُوا قَتْلَهُ، بَلْ یُهَوِّنُ عَلَیْکُمْ عِنْدَ قَتْلِکُمْ إِیَّاىَ، وَ ایْمُ اللَّهِ إِنّی لَأَرْجُوا أَنْ یُکْرِمَنِی رَبِّی بِالشَّهادَةِ بِهَوانِکُمْ، ثُمَّ یَنْتَقِمُ لی مِنْکُمْ مِنْ حَیْثُ لا تَشْعُرُونَ» اى بدسیرتان! شما در مورد خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله بد عمل کردید. آرى! شما پس از کشتن من از کشتن هیچ بنده*اى از بندگان خدا هراسى ندارید، چرا که با کشتن من قتل هر کس برایتان آسان خواهد بود. به خدا سوگند! من امیدوارم که پروردگارم شما را خوار و مرا به شهادت (در راهش) گرامى بدارد. آنگاه از جایى که گمان نمى*برید انتقام مرا از شما بگیرد. حصین بن مالک سکونى فریاد برآورد و گفت: «اى پسر فاطمه! چگونه خداوند انتقام تو را از ما بگیرد؟ امام علیه*السلام فرمود: «یُلْقی بَأْسُکُمْ بَیْنَکُمْ وَ یَسْفِکُ دِماءَکُمْ، ثُمَّ یَصُبُّ عَلَیْکُمُ الْعَذابَ الْأَلیمَ» نزاع و اختلاف در میانتان مى*افکند و خونتان را مى*ریزد آنگاه شما را به عذاب دردناک گرفتار مىسازد. امام علیه*السلام همچنان مى*جنگید تا آن که زخم*هاى بسیارى بر بدن مبارکش وارد شد. (مقتل الحسین خوارزمی، ج 4 ص 34 ؛ بحارالانوار ج 45 ص 51) تیری به گلوی امام اصابت کرد در روایتى آمده است: هنگامى که دشمنان، امام را آماج تیرها قرار دادند تیر به گلوى امام اصابت کرد و فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ، وَ هذا قَتیلٌ فی رِضَى اللَّهِ» به نام خداوند و هیچ حرکت و نیرویى جز از جانب خدا نیست و این شهیدى است در راه رضاى خدا! (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 120) اصابت سنگ به پیشانی امام و زدن تیر سه شعبه بر سینه ایشان امام علیه*السلام خسته شد، خواست اندکى بیاساید که ناگاه سنگى آمد و به پیشانى امام رسید، خون جارى شد. امام دامن پیراهنش را بالا زد تا خون از چهرهاش پاک کند که تیر سه شعبه مسمومى آمد و به سینه امام علیه*السلام فرو نشست. امام (دعاى قربانى خواند و) فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلى مِلِّةِ رَسُولِ اللَّهِ» به نام خدا و به یارى خدا و بر آیین رسول خدا. آنگاه سرش را به آسمان بلند کرد و عرض کرد: «إِلهی إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا لَیْسَ عَلى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ نَبِىٍّ غَیْرَهُ» خداى من! تو آگاهى که اینان کسى را مى*کشند که در روى زمین پسر پیامبرى جز وى نیست. سپس تیر را بیرون کشید. خون همچون ناودان جارى شد. دستش را بر محلّ زخم گذاشت، چون از خون پر شد آن را به آسمان پاشید و قطره*اى از آن به زمین بازنگشت! بار دیگر دست را از خون پر کرد و آن را به سر و صورت کشید و فرمود: «هکَذا وَاللَّهِ أَکُونُ حَتّى أَلْقى جَدّی رَسُولَ اللَّهِ وَ أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمی، وَ أَقُولُ: یا رَسُولَ اللَّهِ قَتَلَنی فُلانٌ وَ فُلانٌ» آرى، به خدا سوگند! مى*خواهم با همین چهره خونین به دیدار جدّم رسول خدا صلى الله علیه و آله بروم و بگویم: اى رسول خدا فلان و فلان مرا شهید کردند. (مقتل الحسین خوارزمی، ج 2 ص 34 ؛ بحارالانوار ج 45 ص 53) عرش خدا از اسب به زمین افتاد امام علیه*السلام بر اثر زخم*هاى فراوان از اسب به زمین افتاد، ولى برخاست. خواهرش زینب علیهاالسلام از خیمه*ها بیرون آمد و با ناله*اى جانسوز مى*گفت: «لَیْتَ السَّماءُ إِنْطَبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ» کاش آسمان بر زمین فرو مى*افتاد. عمر بن سعد را دید که نزدیک امام علیه*السلام ایستاده است. فرمود: «أَیُقْتَلُ ابُوعَبْدِاللَّهِ وَ أَنْتَ تَنْظُرُ إِلَیْهِ؟» اى عمر بن سعد! اباعبداللَّه علیه*السلام را شهید مى*کنند و تو نظاره مى*کنى؟! اشک از دیدگان عمر سعد (دیدند) جارى شد و صورتش را برگرداند و چیزى نگفت. (کامل ابن اثیر، ج 3 ص 78) حضرت زینب علیهاالسلام فریاد زد: «وَیْلَکُمْ، أما فِیکُمْ مُسْلِمٌ» واى بر شما! آیا در میان شما مسلمان نیست؟ سکوت مرگبارى همه را فرا گرفته بود و کسى پاسخى نداد. (اعیان الشیعه، ج 1 ص 609) امام علیه*السلام ردایى به تن کرده و عمامه به سر داشت. و با آن که پیاده و زخمى بود چون سواران دلاور مى*جنگید، نگاهى به تیراندازان و نگاهى به حرم خود داشت و مى*گفت: «أَعَلى قَتْلی تَجْتَمِعُونَ، أَما وَاللَّهِ لا تَقْتُلُونَ بَعْدی عَبْداً مِنْ عِبادِاللَّهِ، اللَّهُ أَسْخَطُ عَلَیْکُمْ لِقَتْلِهِ مِنِّی؛ وَ ایْمُ اللَّهِ إِنّی لَأَرْجُوا أَنْ یُکْرِمَنِى اللَّهَ بِهَوانِکُمْ، ثُمَّ یَنْتَقِمُ لی مِنْکُمْ مِنْ حَیْثُ لا تَشْعُرُونَ. أَما وَاللَّهِ لَوْ قَتَلْتُمُونی لَأَلْقَى اللَّهَ بَاْسَکُمْ بَیْنَکُمْ وَ سَفَکَ دِمائَکُمْ ثُمَّ لا یَرْضى حَتّى یُضاعِفَ لَکُمُ الْعَذابَ الْأَلیمَ» آیا بر کشتن من با هم متّحد شده*اید؟ هان! به خدا سوگند! پس از من بنده*اى از بندگان خدا را نمى*کشید که خداوند را بیش از کشتن من به خشم آورد. به خدا سوگند! من امیدوارم خداوند مرا با خوارى شما گرامى بدارد و انتقام مرا از آنجا که گمان نمى*برید از شما بگیرد. هان! به خدا سوگند! اگر مرا به قتل برسانید، خداوند شما را گرفتار نزاعى در میان خودتان مى*سازد و خونتان را مى*ریزد و (هرگز) از شما راضى نگردد تا عذاب سنگین و دردناکى به شما بچشاند. (اعیان الشیعه، ج 1 ص 609) آخرین مناجات*های امام علیه*السلام امام حسین علیه*السلام در آخرین لحظات عمر گرانبهایش با خداى خود چنین مناجات مى*کرد: «اللَّهُمَّ! مُتَعالِىَ الْمَکانِ، عَظیمَ الْجَبَرُوتِ، شَدیدَ الِمحالِ، غَنِىٌّ عَنِ الْخَلائِقِ، عَریضُ الْکِبْرِیاءِ، قادِرٌ عَلى ما تَشاءُ، قَریبُ الرَّحْمَةِ، صادِقُ الْوَعْدِ، سابِغُ النِّعْمَةِ، حَسَنُ الْبَلاءِ، قَریبٌ إِذا دُعیتَ، مُحیطٌ بِما خَلَقْتَ، قابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تابَ إِلَیْکَ، قادِرٌ عَلى ما أَرَدْتَ، وَ مُدْرِکٌ ما طَلَبْتَ، وَ شَکُورٌ إِذا شُکِرْتَ، وَ ذَکُورٌ إِذا ذُکِرْتَ، أَدْعُوکَ مُحْتاجاً، وَ أَرْغَبُ إِلَیْکَ فَقیراً، وَ أَفْزَعُ إِلَیْکَ خائِفاً، وَ أَبْکی إِلَیْکَ مَکْرُوباً، وَ اسْتَعینُ بِکَ ضَعیفاً، وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ کافِیاً، أُحْکُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا، فَإِنَّهُمْ غَرُّونا وَ خَدَعُونا وَ خَذَلُونا وَ غَدَرُوا بِنا وَ قَتَلُونا، وَ نَحْنُ عِتْرَةُ نِبَیِّکَ، وَ وَلَدُ حَبیبِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ، الَّذی اصْطَفَیْتَهُ بِالرِّسالَةِ وَ ائْتَمَنْتَهُ عَلى وَحْیِکَ، فَاجْعَلْ لَنا مِنْ أَمْرِنا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمینَ». خدایا! اى بلند جایگاه! بزرگ جبروت! سخت توانمند (در کیفر و انتقام)! بى نیاز از مخلوقات! صاحب کبریایى گسترده! بر هر چه خواهى قادرى! رحمتت نزدیک! پیمانت درست! داراى نعمت سرشار! بلایت نیکو! هر گاه تو را بخوانند نزدیکى! بر آفریده*ها احاطه دارى! توبه*پذیر توبه کنندگانى! بر هر چه اراده کنى توانایى! و به هر چه بخوانى مى*رسى! چون سپاست گویند سپاسگزارى! و چون یادت کنند یادشان مى*کنى! حاجتمندانه تو را مى*خوانم و نیازمندانه به تو مشتاقم و هراسانه به تو پناه مى*برم و با حال حزن به درگاه تو مى*گریم و ناتوانمندانه از تو یارى مى*طلبم تنها بر تو توکّل مى*کنم، میان ما و این قوم حکم فرما! اینان به ما نیرنگ زدند، ما را تنها گذارده، بى وفایى کردند و به کشتن ما برخاستند. ما خاندان پیامبر و فرزندان حبیب تو محمّد بن عبداللَّه صلى الله علیه و آله هستیم، همو که او را به پیامبرى برگزیدى و بر وحى*ات امین ساختى. پس در کار ما گشایش و برون رفتى قرار ده، به مهربانیت اى مهربانترین مهربانان. آنگاه افزود: «صَبْراً عَلى قَضائِکَ یا رَبِّ لا إِلهَ سِواکَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، مالِىَ رَبٌّ سِواکَ، وَ لا مَعْبُودٌ غَیْرُکَ، صَبْراً عَلى حُکْمِکَ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ، یا دائِماً لا نَفادَ لَهُ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، یا قائِماً عَلى کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ، احْکُمْ بَیْنی وَ بَیْنَهُمْ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْحاکِمینَ» پروردگارا! بر قضا و قدرت شکیبایى مى*ورزم، معبودى جز تو نیست، اى فریادرس دادخواهان! پروردگارى جز تو و معبودى غیر از تو براى من نیست. بر حکم تو صبر مى*کنم اى فریادرس کسى که فریاد رسى ندارد! اى همیشه*اى که پایانناپذیر است! اى زنده کننده مردگان! اى برپا دارنده هر کس با آنچه که به دست آورده! میان ما و اینان داورى کن که تو بهترین داورانى. (مقتل الحسین مقرم، ص 282) لحظات شهادت سالار و سرور شهیدان عالم راوی مىگوید: «کنار قتلگاه ایستاده بودم و جان دادن امام علیه*السلام را نظاره مى*کردم. بخدا سوگند! هرگز به خون آغشته*اى را ندیده بودم که خون بدنش رفته باشد ولى این چنین زیبا و درخشنده باشد. آنچنان نور چهره*اش خیره کننده بود که اندیشه شهادت او از یادم رفت. حسین علیه*السلام در آن حال شربتى آب مى*خواست. شنیدم مردى سنگدل و بى*ایمان پاسخ داد: آب نیاشامى تا بر آتش درآئى (نعوذ باللَّه) و از حمیم آن بنوشى. (وَاللَّهِ لا تَذُوقُ الْماءَ حَتَّى تَرِدَ الْحامِیَةَ فَتَشْرَبَ مِنْ حَمیمِها) امام علیه*السلام در پاسخ فرمود: «إِنَّما أَرِدُ عَلى جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ وَأَسْکُنُ مَعَهُ فِی دارِهِ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ وَأَشْکُو إِلَیْهِ ما ارْتَکَبْتُمْ مِنِّی وَفَعَلْتُمْ بِی» بلکه من بر جدم رسول خدا وارد مى*شوم و در خانه*اش در بهشت جایگاه صدق و در جوار قرب خداى مقتدر ساکن مى*شوم و از جنایاتى که نسبت به من روا داشتید به او شکایت مى*برم. سپاه ابن سعد با شنیدن این سخن چنان به خشم آمدند که گویا خداوند در دل آنها هیچ رحمى قرار نداده بود. (مقتل الحسین مقرم، ص 282؛ بحارالانوار ج 45 ص 57) شهادت امام حسین علیه*السلام در کربلا هنگام مصیبت عظمى فرا رسیده بود. حالت ضعف بر امام علیه*السلام مستولى شده بود، هر کس با هر وسیله***اى که در اختیار داشت به آن حضرت ضربه مىزد، ولى هر کس به قصد کشتن نزدیک آن بزرگوار مى*شد، لرزه بر اندامش مى*افتاد و به عقب بر مى*گشت. «مالک بن نمیر» نزدیک رفت و شمشیرى بر فرق مبارکش زد که خون از سر آن حضرت جارى شد. امام علیه*السلام فرمود: «هرگز با آن دست، غذا و آب نخورى و خدا تو را با ظالمان محشور گرداند». در تواریخ آمده است که او پس از آن چون بیچارگان در نهایت فقر و تنگدستى به سر مىبرد و دستانش از کار افتاد. (انساب الاشراف، ج 3 ص 407) «زُرعة بن شریک» ضربه*اى بر دست چپ آن حضرت وارد ساخت. «سنان بن انس» با دو سلاح نیزه و شمشیر ضرباتى بر حضرت وارد ساخت، و به آن افتخار مى*کرد! زمان به کندى مى*گذشت و جهان در انتظار حادثه*اى عظیم بود. عمر سعد مى*خواست که کار سریعتر تمام شود و انتظار به پایان رسد. به خولى بن یزید که در کنارش بود دستور داد که کار حسین علیه*السلام را تمام کند. وى پیش رفت تا سر از بدن آن حضرت جدا سازد ولى لرزه بر اندامش افتاد و به عقب برگشت. «سنان بن انس»- بنا به نقلى- جلو رفت و شمشیرى را حواله گلوى مبارک امام کرد و گفت: «ترا مى*کشم و سر از بدنت جدا مى*کنم در حالى که مى*دانم تو پسر رسول خدایى و پدر و مادرت بهترین خلق خدایند!» پس سر مبارک امام را از بدن جدا کرد. (کامل ابن اثیر ج 4 ص 78 ؛ انساب الاشراف، ج3 ص 409) در روایت دیگر، شمر بن ذى الجوشن در خشم شد و روى سینه مبارک امام علیه*السلام نشست و محاسن آن حضرت را به دست گرفت و چون خواست امام را به قتل برساند، آن حضرت لبخندى زد و فرمود: آیا مرا مى*کشى در حالى که مى*دانى من کیستم؟ شمر گفت: آرى، تو را خوب مى*شناسم، مادرت فاطمه زهرا و پدرت على مرتضى و جدت محمد مصطفى است، تو را مى*کشم و باکى ندارم! پس با دوازده ضربه سر مبارک امام علیه*السلام را از بدن جدا ساخت. (بحارالانوار ج 45 ، ص56) دگرگونى عالَم طبیعت پس از شهادت امام علیه*السلام طبق نقل تواریخ بعد از شهادت آن حضرت، دگرگونى*هایى در عالم تکوین رخ داد که خبر از وقوع حادثه عظیمى مى*داد. روایات مربوط به دگرگونى*هاى عالم را، شیعه و اهل سنت متفقاً نقل کرده*اند از جمله: بنا به نقل سید بن طاووس در لهوف: در آن وقت غبار شدید توأم با تاریکى و طوفان سرخ فام آسمان کربلا و اطراف را فرا گرفت، سپاه ابن سعد وحشت کردند و گمان نمودند بر آنها عذاب نازل شده است. (عاشورا ریشه*ها، انگیزه**ها، رویدادها، پیامدها، آیت الله مکارم شیرازی و همکاران، ص 500) «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون» آنها که ستم کردند به زودى مى**********دانند که بازگشتشان به کجاست! (سوره شعرا / 227)با افتتاح حساب live نزد بروکر pcm از طریق لینک زیر میتوانید تحلیلهای رایگان را در گروه اختصاصی تلگرام دریافت کنیدو همچنین درصدی از کارمزد معاملات.
https://pcmgate.co/fa/register?refID=MTE1NDc4Ng==
پس از افتتاح حساب لطفا اسم و شماره اکانت خود را در پیغام خصوصی و یا از طریق آیدی زیر اعلام نمایید.
https://t.me/Mostafatrader
نمونه تحلیل و نتایج را می توانید در تاپیک زیر مشاهده کنید :
https://www.traderha.com/forum/مباحث...�ی-مصطفی
کانال تلگرام تحلیلی جفت ارزها :
https://t.me/signalhha
نظر
-
مطلبی که عرض میکنم برگرفته از یکی از سایتهای عربی هست
دوستان تعریف میکنند که موقع زیارت امام حسین فردی رو میبینند که با چشمانی گریان در حال درخواست ببخشش از امام حسین هست این فرد را چند بار در انجا میبینند و به او سلام و علیک میکنند تا یکروز پیش او مینشنند و از او علت این کارش را میپرسند و اینگونه داستانش وحشتناک و جالبش را تعریف میکند
میگوید در قضیه انقلاب 1990 شعبان عراق ارتش بعث به سرکردگی حسین کامل داماد صدام بعد ا پاک سازی شهر کربلا وارد حرم امام حسین میشوند ! حسین کامل دستور میدهد که همه درهای حرم را بسته و هرکس انجا حضور دارد را پیش او بیاورند !
همه ما را پیش او اوردند نگاهی به همه کرد توجه ش به ما چهر دوست که در حال تضرع و کمک از امام حسین بودیم افتاد ! بما دستور داد پیش او برویم !
کلت خود را دراورد و به دو دوستم گفت نگاه به قبه کنید او حسین است و من هم حسینم میخواهید پیش او بروید یا بامن بمانید؟ به او گفتند امام حسین را انتخاب میکنیم و او به هرکدام یک گلوله بسرشان زد و کشتشان !
به دوست سومم گفت تو چه میگوی با من هستی یا با حسینت ؟ او هم بلافاصله گفت امام حسین و به او هم یک گلوله زدند و کشتنش !
فقط من ماندم بمن گفت تو چه میگویی ؟ چه کسی را انتخاب میکنی؟ من که وضع دوستانم را دیدم گفتم تو را انتخاب میکنم و من را زنده گذاشتند !
بعد مرا با دیگران در جایی گذاشتند و من ا شدت ترس و خستگی خوابیدم !
در خواب دیدم مردی بلند اندام با عمامه سبز رنگ و چند نفر با او وارد حرم شدند از پرسیدم کیستید و اینجا چکار میکنید ؟
گفت من امام حسینم و اینها فرشتگانند ! به فرشتگان دستور داد اندو را غسل و کفن کنند و گفت چون نفر سوم دید چطور اندو کشته شدند و باز مرا انتخاب کرد من شخصا او را غسل و کفن میکنم !
به او گفتم پس من چی؟ روی خود را برگرداند و از حرم خارج شدند و من دنبال انها رفتم ولی به انها نرسیدم !
برای همین هروز اینجا می ایم و از حضرت حسین بخشش میطلبم !
نقل به مضمون
پ ن حسین کامل داماد صدام هست که از عراق به اردن پناهنده شد و او را تحویل صدام دادند و او را اعدام کرد !
بقول یکی از روحانیون با دوتن از معصومین در نیفتید یکی حضرت فاطمه و دیگری امام حسیندر ف ا رک س هر چه کمتر بدانید موفقتر هستید !
اساس کار در ف ا ر کس مدیریت سرمایه با یک توجیه تکنیکال هست !
همیشه بیاد داشته باشید انچیزی که در ف.ارکس تمام میشود "فرصتهای معاملاتی" نیست بلکه سرمایه شماست !
همه نوشتهایم جنبه اموزشی داردو نویسنده هیچ مسئولیتی در قبال خرید و فروش خوانندگان ندارد !
نظر
نظر