با سلام خدمت همه دوستان:
در این تایپیک میخواهم استراتژی را معرفی بکنم که چندی است باهاش کار میکنم و شخصا علافه خاصی به آن دارم.
و دلایل زیادی دارم که این علاقه مرا توجیه کند.
ولی قبل از معرفی این استراتژی دوست دارم چند رازی رو با دوستان در میان بذارم که صحت و سقم آنرا بعهده دوستان و اساتید گرانقدرم می سپارم.چند رازی که دل نوشته و تجربه این بنده حقیر بوده و به کرات از زبان استاد گرانقدر آقای ..... شنیدم.
ضمن تشکر از استاد ارجمندم آقای ..... و اعتراف به اینکه با توضیحات بجای ایشان و لطف کم نظیر این بزرگوار برای همیشه از دنیای تحلیلگری خداحافظی کردم و وارد دنیای جذاب تریدری شدم.دنیایی که احساس جایی نداره و چون احساس جایی نداره پس چیزی بنام ترس و شکست هم وجود ندارد.
هر چه هست به تعبیر کتاب چه کسی پنیر مرا جابجا کرد آقای اسپنسر جانسون باید بو کشید و رفت جلو و احساسات انسانی که صد راه تغییر ( به عنوان اولین پله پیشرفت انسانها )باید کنار گذاشته شود.
خیلی سخت بود که ازین مرحله بگذرم و با چیزایی خداحافظی بکنم که برای مدت مدیدی با آنها زندگی میکردم.
تحلیل تکنیکال ملکه ذهنم شده بود و این باور در من بوجود آمده بود بدون فیبوناتچی و خط روند و پیوت و واگرایی و الگوهای هارمونیک و کلاسیک و چنگال آندروز و الیوت و.... مگه میشه ازین بازار پول درآورد؟؟
وسط انواع و اقسام ابزار تکنیکالی گیر کرده بودم و مدام ازین شاخه به اون شاخه می پریدم و بازیچه دست احساساتم شده بودم نکنه برای حرفه ایی شدن باید این ابزار رو یاد بگیرم و مدام وارد سیکل یادگیری و یادگیری و این توهم میشدم که برای موفق شدن فقط باید ابزار یاد گرفت و یاد گرفت و هر جا احساسم بر من غلبه میکرد دوباره مجبور بودم وارد فاز یادگیری و یادگیری شوم
و در واقعیت بنده احساس شده بودم.بماند که در کنار آن بنده ابزارهای تکنیکالی هم شده بودم.
دایما از اساتید میشنیدم شما باید ارباب ابزار باشید نه ابزار ارباب شما.ولی بشخصه هر موقع دست به کار تحلیلی میزدم دانسته و نادانسته اسیر ابزارهای تکنیکالی میشدم...اسیری و بندگی هر دو یک معنی را میدهند.
در این تایپیک میخواهم استراتژی را معرفی بکنم که چندی است باهاش کار میکنم و شخصا علافه خاصی به آن دارم.
و دلایل زیادی دارم که این علاقه مرا توجیه کند.
ولی قبل از معرفی این استراتژی دوست دارم چند رازی رو با دوستان در میان بذارم که صحت و سقم آنرا بعهده دوستان و اساتید گرانقدرم می سپارم.چند رازی که دل نوشته و تجربه این بنده حقیر بوده و به کرات از زبان استاد گرانقدر آقای ..... شنیدم.
ضمن تشکر از استاد ارجمندم آقای ..... و اعتراف به اینکه با توضیحات بجای ایشان و لطف کم نظیر این بزرگوار برای همیشه از دنیای تحلیلگری خداحافظی کردم و وارد دنیای جذاب تریدری شدم.دنیایی که احساس جایی نداره و چون احساس جایی نداره پس چیزی بنام ترس و شکست هم وجود ندارد.
هر چه هست به تعبیر کتاب چه کسی پنیر مرا جابجا کرد آقای اسپنسر جانسون باید بو کشید و رفت جلو و احساسات انسانی که صد راه تغییر ( به عنوان اولین پله پیشرفت انسانها )باید کنار گذاشته شود.
خیلی سخت بود که ازین مرحله بگذرم و با چیزایی خداحافظی بکنم که برای مدت مدیدی با آنها زندگی میکردم.
تحلیل تکنیکال ملکه ذهنم شده بود و این باور در من بوجود آمده بود بدون فیبوناتچی و خط روند و پیوت و واگرایی و الگوهای هارمونیک و کلاسیک و چنگال آندروز و الیوت و.... مگه میشه ازین بازار پول درآورد؟؟
وسط انواع و اقسام ابزار تکنیکالی گیر کرده بودم و مدام ازین شاخه به اون شاخه می پریدم و بازیچه دست احساساتم شده بودم نکنه برای حرفه ایی شدن باید این ابزار رو یاد بگیرم و مدام وارد سیکل یادگیری و یادگیری و این توهم میشدم که برای موفق شدن فقط باید ابزار یاد گرفت و یاد گرفت و هر جا احساسم بر من غلبه میکرد دوباره مجبور بودم وارد فاز یادگیری و یادگیری شوم
و در واقعیت بنده احساس شده بودم.بماند که در کنار آن بنده ابزارهای تکنیکالی هم شده بودم.
دایما از اساتید میشنیدم شما باید ارباب ابزار باشید نه ابزار ارباب شما.ولی بشخصه هر موقع دست به کار تحلیلی میزدم دانسته و نادانسته اسیر ابزارهای تکنیکالی میشدم...اسیری و بندگی هر دو یک معنی را میدهند.
نظر