آموزش: آموزش مدیریت ریسک و سرمایه

[عبدالرحمان]

در این تاپیک تلاش بر این است که کتاب های مورد مطالعه در این زمینه خلاصه نویسی کنم و بر اساس تجربیات در صورت نیاز نکاتی بیافزایم و در اختیار دوستان عزیز قرار دهم.

هدف کلی بنده روی بخش پریوایت این هست که در اکثر زمینه های موجود در بازار ما منابع لازم را به اشتراک بزاریم و کارهای گروهی و تحقیقاتی تشکیل دهیم.

در این راستا بنده کارگاه های ترید عملی ، کارگاه های پرسش و پاسخ و ... راه اندازی خواهم کرد که بستر خوبی برای عزیزان فراهم گردد.

ارادت

[عبدالرحمان]

با سلام

بنا به درخواست بنده این تاپیک از بخش ویژه الیوت کاران به بخش عمومی سایت توسط مدیر محترمه سایت منتقل یافت.

اولین کتاب که به آن خواهیم پرداخت دست نوشته های از جناب بنت ای مکدوول به نام مدیریت سرمایه در بازارهای مالی خواهد بود.

دوستان که سوالاتی در این زمینه دارند میتوانند یک تاپیک جداگانه و خارج از مطالب که اینجا درج میشود ایجاد کنند و بنده تا جای که سوادم بکشه پاسخگو خواهم بود.

امیدوارم که این تاپیک راهگشایی برای دوستان عزیز باشد و باعث سوددهی آنها گردد.

ارادت

[عبدالرحمان]

فصل اول: کنترل ریسک ، خسته کننده است !

به محص اینکه ببینید چگونه مدیریت سرمایه خوب، سود شما را تصمین میکند و شما را از ریسک و ورشکستگی ( Risk-Of-Run ) نجات میدهد ، موضوع محبوب شما در زمینه معامله خواهد شد.

چرا مدیریت سرمایه خسته کننده است؟ وارد شدن به بازارهای مالی با طوفانی از هیجان ، فعالیت و بی پروایی همراه است و این دقیقا رفتاری است که اکثریت معاملگرها به مشکل برخورند.

تحمل نابودی همه سرمایه تان وقتی که معامله به یکباره در مسر مخالف حرکت میکند ، اتفاقی که به شما می فهماند به چیزی فراتر نیاز دارید . اکنون معامله جذاب ، جای خود را به یک معامله اضطراب آور داده است

البته آدرنالیل خون بالا می رود ، قلب سریعتر می تپد ، کف دست عرق میکند و علائم فیزیکی حاصل از اضطراب خود را نشان می دهد

چطور این اتفاق افتاد؟ آن قدر شهامت داشتیم که وارد معامله شویم، مطمئن بود ! نبود ؟ ما نمی توانیم اشتباه کنیم، میتوانیم؟ حالا که تا اینجا معامله از دست رفته است ، نمیتوانیم این ضرر را تحمل کنیم ، می توانیم؟

اغلب این تحولات روانی در معامله ای که در مسیر مخالف حرکت میکند، طی ورود به بازار و ریسک پول واقعی بدون داشتن برنامه ، حد ضرر و سیستم مدیریت سرمایه اتفاق می افتد. همه اینکارا باید قبل از شروع معامله انجام شوند.

این اتفاق بسیار رایج می باشند برای بهترین ما هم روی می دهد. بدون توجه به دلایل این ، حدس می زنم که همه متفق القول باشیم که از دست دادن سرمایه ، واقعا جالب و هیجان انگیز نیست !

[عبدالرحمان]

فصل اول: کنترل ریسک ، خسته کننده است !

جدا از داشته هایتان برای طراحی یک برنامه باید وقت بزارید و از همه مهمتر، انرژی احساسی خود را به چگونگی نگاه به بازار و پول معطوف کنید.

نکته کلیدی: ارتقا روانشناسی کنترل ریسک جزئی حیاتی در طراحی برنامه مدیریت سرمایه شخصی می باشد

بعضی اوقات معاملگرها برنامه رویایی طراحی میکنند و نمی توانند از نظر روانی به آن پایبند بمانند، چرا که ذهن آن ها به خوبی پیشرفت نکرده است. اینکار زمان میبرد، اما همان طور که سود در نتیجه ی یک سیستم مدیریت سرمایه مناسب بیشتر می شود ، شما هم از لحاظ روانی قوی تر می شوید

قدم اول اینه که مدیریت سرمایه را جذاب و هیجان انگیز کنید ، پول درآوردن هم جذاب و هم هیجان انگیز است اگر این جمله را در قالب سیستم مدیریت سرمایه در نظر بگیرید ، در بازی معامله بسیار جلو خواهید افتاد.

مثال: به جای اینکه از رسیدن قیمت به حد ضرر مضطرب شوید ( که طبیعی هست) آن را به عنوان پله ای برای رسیدن به موفقیت تلقی کنید

وقتی روانشناسی بازار مورد بحث قرار می گیرد، ترس و طمع اغلب معمول ترین احساساتی هستند که مورد بحث قرار میگیرند،در حالی که علاوه بر اینها احساسات دیگر نیز به همین اندازه مهم می باشند.

(پشیمانی، اضطراب، سرزنش، دودلی، عصبانیت، بیتفاوتی و انکار)

[عبدالرحمان]

فصل اول: کنترل ریسک ، خسته کننده است !

همه ما تحت تاثیر محرک های روانی هستیم ، کاری که یک سیستم مدیریت سرمایه ی خوب انجام می دهد این است که محرک های منفی را کم و محرک های مثبت را زیاد می کند.

ترس و اضطراب محرک های منفی هستند و هرچه از این محرک ها کمتر داشته باشید بیشتر سودده خواهد بود.

برای شناخت احساسات مثبت و منفی ای که در حین معامله تجربه میکنبد ، شخصیت و احساسات خودتان را بررسی کنید

هدف : هر احساس منفی که ممکن است داشته باشید کم کنید و به احساسات مثبت بیافزایید.

[عبدالرحمان]

فصل دوم : اطمینان به برنامه خود

اگر به برنامه خود ایمان ندارید (و یا اصلا برنامه ای ندارید) ، با خود بیاندیشید که چرا چنین است ، با خود سبک سنگین کنید که آیا از اول هم این گونه بوده اید ؟!

از آنجا که اکثر افراد حاضر در بازار به اهمیت مدیریت سرمایه ایمان ندارند ، همین موضوع، عامل سقوط آن ها می شود

بیشتر معامله گران و سرمایه گذاران بر این باورند که تحلیل های دقیق،بررسی اخرین اخبار فاندامنتال و استفاده از نرم افزارهای تحلیل تکنیکال پیشرفته، قرص های جادویی هستند که باید مقدم بر هرچیزی استعمال شوند.

علاوه بر غیر قابل پیش بینی بازار ، حوادثی رخ می دهد (مانند حادثه 11 سپتامبر...) که تنها یک کنترل ریسک صحیح می تواند به مدیریت سرمایه کمک کند.

در معامله حد ضرر درست مانند هزینه بیمه است چرا که هرگز کل پولتان را از دست نخواهید داد ، بلکه دوباره این فرصت را خواهید داشت تا درباره موقعیت تان فکر و بعد تصمیم گیری کنید.این موضوع درک و ارزش بیشتری را از شما می طلبد

[عبدالرحمان]

فصل دوم: اطمینان به برنامه خود

قواعدی که در کارهای روزمره زندگی تان وجود دارند در معامله و سرمایه گذاری هم برقرارند.

وجود یک برنامه مدیریت سرمایه ، چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ زمانی برای شما هزینه بر است ولی مانند پرداخت ماهیانه هزینه بیمه که از شما در برابر حوادث غیر مترقبه محافظت میکند، هزینه مدیریت سرمایه نیز به سود شماست.

بدین ترتیب با استفاده از بیمه ، از خودتان در برابر حوادث شوم محافظت می کنید، ریسک خود را محدود کرده و مطمئن شوید که در یک حادثه پیش بینی نشده به کلی نابود نمی شوید.

به واقع این بدان معناست که به جای این که کاملا شکست بخورید، دوباره وارد بازار شوید

بله یک ضمانت مالی یا معنوی جهت بازیابی خود دارید و این ضمانت وجود یک حد ضرر برای محدود کردن ریسک تان است.

[عبدالرحمان]

فصل دوم: اطمینان به برنامه خود

در هر معامله و فعالیت اقتصادی که انجام می دهیم ، هم ریسک و هم فرصت وجود دارد .در بازارهای با نقدینگی بالا مطمئن باشید که می توانید ریسک خود را کنترل کنید و حتماً از حد ضرر استفاده کنید چرا که قیمت ممکن است همین طور نزول کند و یا حتی به صفر برسد

تعدادی ضرر کوچک ، خیلی بهتر از یک ضرر هنگفت است که به خاطر نداشتن یک برنامه دقیق و یا داشتن یک برنامه ضعیف پیش آید چرا که در بازار زمان های وجود دارد که گویی منطق شکست می خورد

نکته پایانی فصل : ریسک خطراتی است که می توان از آن ها سود کرد و تنها راه برای کسب دائمی سود ، داشتن یک برنامه ، برای مدیریت و ارزیابی ریسک است


ارادتمند - خلیل

[عبدالرحمان]

فصل سوم: شناخت تضادها (نیروهای ناخودآگاه)

هرچه بیشتر خود را بشناسید ، معامله گر بهتری خواهید شد ، استفاده از تقاط قوت و ضعف روانشناسی ریسک را در شما بهبود می بخشد و طراحی یک برنامه مدیریت سرمایه ی کارآمد و مداوم را برایتان آسان تر می سازد

دو راه تشخیص نقاط ضعف خود:

الف) تشخیص ضعف شناخته شده ای است که می تواند به نقطه قوت تبدیل شود مانند ترس در انجام معامله و آمادگی برای معامله و ورود به بازار

ب) را دیگر تشخیص ماهیت شگفت آور ذهنمان است ، می توانیم فرآیند فکری ویژه ای را دوباره بنا کنیم مانند داشتن اضطراب که در اثر آن قادر به طراحی برنامه شخصیمان نشویم. برنامه را باید طوری تنظیم کنیم که مارکت کمتر اضطراب آور باشد


ارادتمند - خلیل

[عبدالرحمان]

فصل سوم: شناخت تضادها (نیروهای ناخودآگاه)

فلسفه چینی یین و یانگ ، تضاد در دنیای پیرامونمان را تشریح میکند این فلسفه معتقد است که سیاه و سفید مطلق وجود ندارد به این معنی که در جهان هیچ صدرصدی وجود ندارد و اینکه یین و یانگ ، خوب یا بد نیستند بلکه آنها ذات وجودی خودشان هستند همانند نقاط قوت و ضعف ماست که آنها الزاماً خوب یا بد نیستند.

اینکه آنها (نقاط قوت و ضعف ) چه چیزهای هستند در پیشرفت ما به عنوان یک معاملگر ، ارزشمند می شود

باید در رویکردمان تعادل باشد تا پیوسته موفقیت کسب کنیم به طور مثال:

خوشحالی مفرط پس از یک پیروزی و یا اعصبانیت بالا پس از یک شکست اصلاً خوب نیست. بلکه داشتن یک گرایش احساسی متعادل که در آن همه ی تضادهای ما در سازگاری باشند بهترین نتیجه مالی را برایتان به ارمغان خواهد آورد

فهم درونی ویژگی های شخصی مان ما را در موضع قدرت قرار می دهد. این درونگری مارا قادر می سازد تا بتوانیم بین توانایی بین توانایی ها و ضعف هایمان هماهنگی ایجاد کنیم

نکته کلیدی: معامله و موفقیت در بازارهای مالی فقط دانستن یک روش استثنایی یا داشتن سیستم سودآور نیست بلکه نیازمند شناخت کاملی از خودمان ، به همراه یک سیستم سودآور است. این شناخت همه جانبه موجب رسیدن به یک معامله ی کامل می شود


ارادتمند - خلیل

[FundTrader]

فصل سوم: شناخت تضادها (نیروهای ناخودآگاه)

فلسفه چینی ها در کل بیان میکند فی نفسه خوب یا بد وجود ندارد ، ولی در بین تضادها هماهنگی وجود دارد . بلفرض مثال ویژگی اطاعت ممکن است در حوزه معامله یک نقطه قوت محسوب شود اما در حوزه دیگر نشان از ضعف باشد

فراموش نکنید گاهی اوقات یک ضعف شناخته شده می تواند به یک توانایی تبدیل شود ، بستگی به این دارد که چگونه به این کیفیت های درونی و ویژگی هایی که مقصد نهایی را تغیین می کنند نگاه کنیم.

رو به آیینه بیاستید چه چیزی میبینید؟؟ تمام نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کنید.

وقتی موقعیت خود را ارزیابی کردید ، باید اراده کنید که نقاظ ضعف خود را از بین برده و به نقاط قوت خود بیافزاید.بلفرض مثال در تحلیل بنیادی ضعف داریم ، شروع به جمع آوری منابع و مطالعه آنها میکنیم و سپس بر اساس دانسته های کسب شده ، بازار را مورد پایش قرار میدهیم

به یاد داشته باشید نقاط ضعف و قوت دو امر کاملاً نسبی هستند. مثلاً کمی ترس یا اندکی طمع آن قدرها هم بد نیست. کمی ترس تاجای که بر ما غلبه نکند، مارا نسبت به قدرت بازار هوشیار نگه می دارد. اندکی طمع به ما در ایجاد روش های سودآور انگیزه میدهد.

احساسات تا جایی که از اختیارمان خارج نشود و در حد تعادل و توازن باشد مفید است.

نکته کلیدی: سالی یکبار داشته های خود را ارزیابی کرده و پیشرفت خود را پیگیری کنید.بعضی از ویژگی ها قابل تغییر نیستند و این امر کاملاً طبیعی است . هدف ، افزایش توانایی ها و کاهش ضعف هاست.


پایدار باشید

[FundTrader]

فصل چهارم: روانشناسی ریسک و ساختار ذهنی معاملگر

روانشناسی هر شخص ، ورود و خروج به هر معامله ای را تحت تاثیر خود قرار میدهد

بهترین ها در عرصه معاملگری با با احساسات در حال نزاع هستند.

ویژگی های به خصوصی هستند که به معاملگران و سرمایه گذاران کمک میکند تا به صورت مداوم سود نمایند. بعضی ویژگی ها وجود دارد و برخی دیگر نیز ، باید کسب شوند

کسب این ویژگی ها ، ممکن است زمانبر باشد اما چاره ای نیست جز کسب آنها...

در پست های آتی به 15 مسئله ، که مانع دستیابی به "ساختار ذهنی معاملگر" می شود ، بیان خواهیم کرد. این 15 مسوله را در هنگامی که معاملاتتان در ضرر هست ، میبایست مرور کرد تا عادات بد خود را متوجه شوید.


پایدار باشید

[FundTrader]

فصل چهارم: روانشناسی ریسک و ساختار ذهنی معاملگر

پنج مسئله اول موانع دستیابی به "ساختار ذهنی معاملگر" عبارتند از:

1- ترس از ضرر : دلیل معمول این است که معاملگر از باختن میترسد و احساس میکند دیگر نمیتواند ضرری را تحمل کند. اعتماد به نفس تین معاملگر در خطر است

2-خارج شدن خیلی زود از معامله: اضطراب با بستن معامله از بین میرود. این ناشی از ترس از بازگشت معامله است.معاملگر نیاز به موفقیت آنی را در خود حس میکند.

3- امیدوار بودن و آرزو کردن: معاملگر نمیخواهد کنترل یا مسئولیت معامله را بر عهده بگیرد. معاملگر توانایی قبول واقعیت حال بازار را ندارد

4- عصبانیت ، بعد از ضرر کردن در یک معامله: در معاملگر احساس قربانی بودن در بازار وجود دارد. انتظارات غیر منطقی منجر می شود که به معامله ای خاص بهایی بیش از حد داده شود.انتظار بیجا از بازار فقط عامل ضرر کردن است

5- معامله کردن با سرمایه ای که تحمل از دست دادنش را ندارید: وقتی که معامله ، آخرین امید ما برای موفقیت است، انسان احساس استیصال میکند. معاملگران وقتی میترسند فرصتی را از دست دهند ، در این دام گرفتار می شوند . فقدان نظم و داشتن طمع عامل دیگری می توانند باشند.


موف و پایدار باشید

[FundTrader]

فصل چهارم: روانشناسی ریسک و ساختار ذهنی معاملگر

پنج مسئله دوم موانع دستیابی به "ساختار ذهنی معاملگر" عبارتند از:

6- اضافه کردن به معامله ای در حال ضرر : معاملگر نمی خواهد قبول کند که معامله اش اشتباه بوده و امیدوار است که ورق برگردد. اعتماد به نفس معامله گر در خطر است.

7- معامله کردن وسواسی: معامله گر در هیجان بازار غرق می شود، به معامله کردن اعتیاد دارد و به جای معامله قمار میکند. این ها وقتی معامله نمی کنند ( مثلاً اول هفته ) ئچار مشکل می شوند.این معامله گرها عقده معامله کردن دارند.

8- خوشحالی بیش از اندازه بعد از یک معامله سودده: این معامله گر به غلط احساس میکند کنترل بازار را در دست دارد

9- کم کردن سودهای حساب ، محدود کردن سودها : در این موقعیت معامله گر خود را لایق موفقیت ( سود کردن ) نمی بیند . معمولاً این موضوع به مسائل روانشناسی مانند کمبود اعتماد به نفس بر میگردد.

10- تبعیت نکردن از سیستم معامله: معامله گر به واقع به درست کار کردن سیستمش اعتقاد ندارد.شاید با شخصیتش هماهنگ نیست، به هیجان بیشتری در معامله نیاز دارد و یا به توانایی خود در انتخاب سیستمی مناسب اعتقاد ندارد.


موفق و پایدار باشید

[FundTrader]

فصل چهارم: روانشناسی ریسک و ساختار ذهنی معاملگر

پنج مسئله سوم "آخر" موانع دستیابی به "ساختار ذهنی معاملگر" عبارتند از:

11- تجدید نظر در مورد معامله: ترس از ضرر یا اشتباه ، معامله گر را دودل می کند. شخصی کمال گرا می تواند این مشکل را تجربه کند.از دلایل ان می توان به این موارد اشاره کرد: خواستن یک امر مسلم در حالی که مسلم، وجود خارجی ندارد، عدم درک ضرر به عنوان جزء همیشگی معامله ، قبول نکردن ریسک در معامله.

12- معامله کردن با حجم نامناسب : این ذهنیت که معامله همواره سودآور است، باعث میشود معامله گر عمیقاً اهمیت ریسک و مدیریت سرمایه را درک نکند. معامله گر ممکن است مسئولیت مدیریت ریسک را نپذیرد یا آن قدر تنبل باشد که حوصله ی محاسبه حجم مناسب معامله را نداشته باشد

13- معامله کردن بیش از حد: معامله گر فائق شدن بر بازار را یک نیاز درونی می داند . از دلایلش می توان به طمع و انتقام جویی از بازار به خاطر ضرر قبلی نام برد. هیجان ناشی از معامله شبیه مشکل شماره 7 است

14- ترسیدن از معامله: معامله گر با ریسک راحت نبوده، از ضرر کل سرمایه اش یا مورد تمسخر قرار گرفتن ، می ترسد و هیچ اطمینانی به سیستم معامله یا به خودش ندارد

15- عصبی بودن بعد از یک روز معامله: معامله گر تحت فشار شدیدی احساسی در طول روز قرار دارد. این فشار ناشی از مواردی مثل ترس و طمع می باشد. بیش از حد به نتایج معامله توجه می کند و به فرآیند یادگیری مهارت در معامله توجه کمتری دارد. معامله گر به پول بهای بیش از اندازه می دهد ، در حالی که این انتظارات منطقی نیست


موفق و پایدار باشید