با سلام خدمت تمامی دوستان عزیز
مصاحبه جناب حامد خسروی مدرس نام آشنای فاندامنتال (بنیادی) و دوره های تکنیکال تقدیم شما عزیزان میکنم !
امیدوارم برای جویندگان همچون چراغ راه عمل کند !
از همکار عزیزم طه صادقی که زحمت طراحی سوالات را بر عهده داشتن همچنین خانوم رادفر عزیز که ویرایش املایی را زحمت کشیدن تشکر ویژه میکنم.
حامد خسروی هستم متولد 1362 تهران.
بله سالهاست مهمترین فعالیت من بازارهای مالی هست.
الان وضعیتی از بازار تبادلات ارز در ایران نمونده؛ اگر هم وضعیتی باشه اوضاع بسیار نامناسب است. قسمت عمده این موضوع به دلیل ناآگاهی مردم نسبت به علم اقتصاد- مدیریت سرمایه و در نتیجه معامله گری ایجاد شده و در جایی که ناآگاهی و عدم قوانین شفاف و کارا وجود داشته باشه پای سوداگران و سو استفاده کنندگان باز می شود. در همان زمانی که به سفارش فنی حرفه ای دوره معامله گر حرفه ای بازار ارز رو تالیف کردم پیشنهاد دادم که شرایط و قوانینی قرار دهند تا جلوی سوء استفاده، حداقل در بخش آموزش که نبض بازار ارز هست رو بگیره. ولی متاسفانه بروکراسی اداری اجازه انجام اون شرایط رو نداد.
ببینید یک فرد معمولی 12 سال تا دیپلم درس میخونه، 4 سال کارشناسی، دو سال ارشد در مجموع با 18 سال تحصیل میاد در جامعه، آیا براش کار باشه آیا نباشه، بعد چگونه همان فرد با کمتر از 6 ماه آشنایی با معامله گری در بازار ارز میخواد به موفقیت برسه!؟ تازه شعار میدهند شغل دوم درآمد اول!!!؟
یک مثالی هست در وال استریت میگه پیر معامله گری بازار سهام سراغ معامله گری بازار کالا میره و پیر معامله گری بازار کالا سراغ بازار ارز میره، اما متاسفانه این روند در کشور ما بر عکس شده، خیلی از افراد به دلیل تبلیغات نادرست و بدون پشتوانه دانش و تجربه ابتدا سراغ بازار ارز می روند بعد اگر وضعشون خوب شد میرن در بازار کالا و در نهایت برای تضمین آیندشون میرن سراغ سهام!!!
وقتی در کشوری نرخ سودهای علی الحساب بانکی بالای 15 درصد هست فرد پیش خودش میگه بازاری رو انتخاب کنم که بتونم یک شبه ره صد ساله رو برم و پشتوانه این فکرشم این هست که افرادی رو در جامعه دیده ناگهانی بدون اینکه مولد یا خلاق و نوآور باشند تنها به سبب هوش یا رابطه توانستند این مسیر رو طی کنند و این میشه که حفره اهرم افزایش سرمایه در بازار ارز خودش رو نشون میده و فرد با دیدگاهی بسیار خوشبینانه تا واقع گرایانه مجذوب بازار ارز بین المللی میشه. با تمام این احوالات و اوضاع نابسامان فعلی بازار ارز بین المللی، اعتقاد دارم هنوز دیر نشده و میشه با قوانینی مناسب و ایده آل هم جلوی سوداگران رو گرفت و در عین حال به ورود ارز به کشور کمک کرد.
هنوز خودم رو کوچکتر از اون میدونم در مقام توصیه به کسی باشم اما اونچه که به عنوان راهنمایی میدونم اینه که مطالعه علم اقتصاد پایه ای ترین مفهوم برای معامله گری در هر بازاری هست. قیمت در بازارها برخلاف آنچه در ظاهر نمودارها، تغییراتی شبیه به ضربان قلب را نشان می دهند؛ در واقعیت به دلیل محدودیت منابع و حداکثر کردن سود، میدانی بسیار مهم برای رقابت هستند. رقابت در دنیای امروز نه بر اساس نیروی کار و سرمایه بلکه بر اساس اطلاعات و تخصص شکل گرفته؛ در نتیجه یکی از کلیدی ترین و ریشه ای ترین مفاهیمی که برای معامله گری مورد نیاز هست بحث های اقتصادی هست. هرچه در این زمینه مطالعه فرد بیشتر باشد، دید و نگاهی عمیق تر به بازار هدف خواهد داشت و در بازی های بازار احتمال بردش بیشتر میشه.
بازار جای انسان های ترسو و راحت طلب نیست. در هر بازاری فرد باید به حداکثر توانایی های فردی خود دست پیدا کنه تا بتونه به اهدافی که در بازار و معامله گری به دنبالشون هست برسه. بسیاری از افراد به این دلیل وارد بازارهای مالی می شوند تا بوسیله موفقیت در اینجا بر نقطه ضعف های خود در سایر زمینه های زندگی سرپوش بگذارند. در حالی که در واقعیت روند معکوس است. فرد ابتدا باید با سایر کمبودها و نقطه ضعف هایش کنار بیاید و سپس وارد بازارهای مالی بشه. در بازار تبادلات ارز به عقیده من یک معامله گر با سه غول بصورت مداوم در حال مبارزه است.
معامله گران مبتدی غول بروکر رو بزرگ می کنند در حالی که بروکر ها کمترین نقش رو در زیان معامله گر دارند و با این حال بیشترین ایراد بصورت ناعادلانه به بروکرها گرفته میشه. شاید بروکرهایی بودند که از آشفتگی قوانین یا بازارها سوء استفاده کردند اما تعداد بروکرهایی که درست کار کرده اند در جهان چندین برابر بروکرهای دارای مشکل است. در عین حال این وظیفه معامله گر است که با چشم باز و تحقیقات کافی کارگزار و بروکر خود را انتخاب کند. ساده ترین راهنمایی در این زمینه این هست حتما نزد کارگزاری هایی حساب باز کنید که دارای حسن سابقه باشند و حداقل دو سال از تبلیغات و زبانزدی آن ها گذشته باشد.
غول دوم یعنی بازار بسیار پیچیده و خاص است. برای موفقیت در مقابل بازار نیاز است چه به لحاظ مسائل کلان معامله گری فرد نسبت به چهار روش تحلیل هر بازاری آگاهی داشته باشد و چه به لحاظ مباحث خرد معامله گری بتواند قبل از هر معامله به شش سوال کلیدی (انتخاب دارایی - جهت - قیمت ورود - قیمت خروج - حجم - زمان ) جواب هایی واضح و روشن بدهد. بدیهی است عدم جواب قطعی و اصولی به هر کدام از شش سوال معامله گری می تواند منجر به زیان شود.
اما مهمترین مانع در موفقیت هر فردی در بازار خود فرد هست. از نقطه نظرهای گوناگون بر حسب ماهیت بازار، فرد میتونه مانعی بسیار مهم در مقابل موفقیت خودش باشه. قسمت مهم این موضوع نیز به عدم تطابق و کارایی تجربیات فردی و احساسی افراد در دنیای واقعی نسبت به واقعیت های بازارهای مالی مربوط.
نظریه بازی ها و شش سیگما مهمترین پایه های نگرشی من نسبت به معامله گری است. مطابق با نظریه بازی ها اعتقاد دارم بازارهای مالی و در راس اونها بازار تبادلات ارز بین المللی، بازاری شبه انحصاری به لحاظ اقتصادی است. در نتیجه باید پشت سر بانک ها و بازیگران بزرگ بازار قرار گرفت تا امکان موفقیت ایجاد شود. حال هر فردی بر روی ایده های فردی و ذهنی می تواند حدس و گمان های خود را تبدیل به الگو کند اما مشاهده می شود که اغلب این الگوها کارا نیستند در نتیجه تحقیق و بررسی داده های آماری را از زیر بناهای کارم می دونم.
بخش دوم دیدگاه من نسبت به معامله گری مربوط به کم کردن خطاهاست و پایه آن از بحث شش سیگما ناشی میشود که ابتدا برنامه و اصول پایه ریزی شود و سپس با رفع موانع، نحوه اجرایی آن پیاده سازی شود. بر اساس همین اعتقاد و دیدگاه اصول معامله گری خود را پایه ریزی کردم و مطابق با همین اصول در گذشته تدریس کردم.
به نظرم این سوال کاملا نامناسب است؛ معامله گر به هیچ عنوان نباید خود را به یکی از ابزارهای تحلیلی محدود کند. تکنیکال، فاندامنتال ابزارهایی برای درک، تحلیل و پیش بینی بازار هستند و اینکه فرد خود را محدود به یکی از این ابزارها کند اشتباهی تاکتیکی است و البته فراموش نکنیم بیش از دو دهه است که تحلیل های بین بازاری و انتظارات نیز جایگاهی ویژه در بین معامله گران پیدا کرده اند.
نظر من در مورد تکنیکال، فاندامنتال، بین بازاری و انتظارات بر اساس پایه ها و اصول این روش ها است؛ عقاید پایه ای هر کدام از این روش های تحلیلی مشخص و بدیهی هستند. این اصول ساختار معامله گری هستند که برنامه تجاری منو برای درک بازار و استفاده از این تحلیل ها مشخص می کند.
به شخصه از هر چهار روش تحلیلی استفاده می کنم. زیرا بازار در هر شرایطی بوسیله یکی از این چهار روش تحلیلی شرایط خود را به معامله گر نشان می دهد بنابراین اگر از یکی از این روش ها صرف نظر کنم در واقع خود را از درک قسمتی از بازار محروم کرده ام.
هر چهار روش تحلیلی وزن قابل توجه و اهمیت خاص خود را دارند اما تحت شرایطی خاص اگر فقط مجبور باشم از یکی از چهار روش تحلیلی استفاده کنم مطمئن هستم که تحلیل انتظارات رو ارجح می دونم.
قبل از اینکه در مورد حد زیان صحبت کنیم بگذارید یک مرحله عقب تر برویم، یعنی جایگاه آغاز معامله. بیشتر زیان ها نه به خاطر دستور حد زیان، بلکه به خاطر ورود نامناسب ایجاد می شوند و حد ضرر فقط بازتاب مجموعه ای از اشتباهات است که خود را نشان می دهد. تمثیلی که در این زمینه وجود دارد را از دنیای اتومبیل رانی و فرمول یک قرض می گیرم. رانندگان فرمول یک اعتقاد دارند برای سبقت از ماشین جلوییت باید روی 10 دور حساب باز کنی!!! یعنی اینکه اونقدر ماشین جلوییت رو تعقیب می کنی تا بالاخره بهت موقعیت مناسب سبقت بده. در بازار هم همین شرایط برقرار است. باید اونقدر بازار رو تعقیب کنی تا بالاخره بازار به معامله گر موقعیت مناسب بده! حالا اینکه رفتی سبقت بگیری و تصادف کردی اونجاست که از کیسه هوا و کمربند ایمنی استفاده می شود و در بازار این ابزارهای ایمنی رو می تونیم به قیمت هوشیار (Warning Price) و حد زیان ضرر (Stop Loss) تشبیه کنیم.
در هر صورت اگر مجبور به شرط بندی باشم بین راننده ای که با سرعت 200 کیلومتر بدون کمربند ایمنی رانندگی میکند و کسی که در بازار ارز از حد زیان استفاده نمی کند. من شانس زنده ماندن آن راننده را بسیار بیشتر می دونم!!!
پذیرش زیان در بازار یکی از مفاهیم کلاسیک روانشناسی یعنی پذیرش اشتباه را برای من تداعی می کند. در روانشناسی مفهومی وجود دارد که بیان می کند انسان های ضعیف یا بسیار خودکامه که توانایی پذیرش اشتباه را ندارند، تا لحظه آخر بر اشتباه خود پافشاری می کنند. در بازار هم ما همین مفهوم را داریم، از آن جایی که پذیرش زیان در ناخودآگاه معامله گر بیان کننده تصمیمات اشتباه وی است؛ معامله گران با یک اشتباه بزرگ تر از پذیرش زیان های کوچک که جزئی از قاعده بازارهاست پرهیز می کنند. در هر صورت این مفهوم ابعاد گوناگونی دارد که جای باز کردن آن در اینجا نمی گنجد.
سه نمونه حد زیان داریم، حد زیانی که آگاهانه گذاشته شده و از ریسک بازار نشات می گیرد.
پذیرش زیانی که ناآگاهانه انتخاب شده و معمولا معلول اشتباهاتی دیگر است و در عین حال خورده شدن آن بسیار ناراحت کننده است.
حد زیانی که منجر به مارجین کال می شود.
هر کدام از این مفاهیم تشبیهی جداگانه دارد. حالت اول را می توان به رانندگی با سرعت مطمئن تشبیه کرد که به دلیل کم بودن ضربه تصادف، می توان زیان آنرا به راحتی جبران کرد. حالت دوم تصادفی که کیسه هوا و کمربند ایمنی به کمک شما آمده اما برای جبران خسارت به تلاش زیادی نیاز است و حالت سوم جایگاهی را نشان می دهد که کار حساب و معامله گر تمام شده است.
کار برای من تفریح هست، لحظه لحظه درک حقایق بازار و تحقیقاتم در بازار برایم لذت بخش هستند.
کشف ایده های نو، نویسندگی، تدریس، وقت گذراندن با کسانی که دوستشان دارم، در کل لحظه لحظه زندگی زیباست.
به لحاظ کاری ششم آگوست 2004 سر خبر اشتغال ایالات متحده، با اینکه کاملا درست و در جهت بازار وارد شده بودم به دلیل کارمزد(Spread) 151 پوینتی کارگزار در حال مارجین کال بودم.
خوشبختانه در زندگی لحظه خاصی را به خاطر ندارم که با اصطلاح دردناک از آن یاد کنم.
مباحث روانشناسی از محبوب ترین مسائلی است که در بازارهای مالی و معامله گری ساعت ها می توانم از جنبه های مختلف راجع به آن صحبت و تبادل نظر کنم. اگر به واقع دست من بود واجب ترین کلاس آموزشی در زمینه بازارهای مالی را کلاس روانشناسی در بازارهای مالی انتخاب می کردم. با اینکه مباحث مقدماتی بازار، بروکر، نرم افزارها و تحلیل ها شروط لازم ورود به بازارها هستند؛ اما کافی نیستند و روانشناسی کامل کننده مباحث فوق میباشد.
105 صفحه ابتدایی کتاب "زندگی از راه داد و ستد در بازارهای مالی"
کتاب "چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم"
"تحلیل تکنیکال بنیادی یا ذهنی"
و کتاب جدیدی که به تازگی از روی سر فصل های من کپی شده؛ "روانشناسی بازار خدمات مالی"
من تا به حال از بازارهای مالی خسته نشده ام ولی با این وجود یاد گرفته ام چگونه راههای ذهنی خود را برای موفقیت بیشتر در بازار های مالی با حوزه های مورد علاقه ام باز کنم. برای من بازنشستگی معنا ندارد، به راحتی و آزادانه فعال هستم و فکر نمی کنم به این زودی ها شغل آزاد خود را رها کنم. بازنشستگی متعلق به کارمندانی است که از شغل خود به اندازه کافی لذت نمی برند.
خیر، غیر از بازارهای مالی حوزه هایی نزدیک به این بازارها مثل آموزش و یا نویسندگی و سفر به راحتی اوقات فراغتم رو در حال حاضر پر می کنند. اگر منظورتان از بازنشستگی به لحاظ مالی است خوشبختانه مشکلی در این زمینه ندارم تا بازنشسته شوم.
خیر؛ به دلیل اینکه وقتی شما قوانین رو زیر پا می گذارید در واقع بدون رعایت اصول نتیجه گرفته اید و نتیجه گرفتن بدون اصول متداوم نیست در نتیجه رضایتی در آن وجود ندارد.
یک چرخه اساسی برای من وجود دارد، 1- هدف 2- روش 3- احساس 4- نتیجه.
بارها پیش آمده روشی که برای هدفهایم داشته ام من را از اهداف، احساسات و نتیجه مورد نظرم دور کرده است. در این مواقع بدون تعصبات شخصی به دنبال مشکل و ایراد گشته ام تا با بهبود روش، نتیجه و احساسم را عوض کنم.
این موضوع یکی از اصول بی بدیل معامله گری است. بازار در ذات تغییرات قیمتی خود فازهای مختلفی را نشان می دهد. وظیفه معامله گر این است که اولا این فازهای مختلف بازار را بوسیله تحقیق و بررسی بشناسد و در عین شناسایی این فازها با استفاده از ابزارها و دانشی که از انواع تحلیل دارد بهترین روش و برنامه تجاری را استخراج کند.
با هرکدام از شرکت هایی که در گذشته همکار بوده ام اولین شرط همکاری با آنها اجازه معامله گری بوده است. بر حسب اینکه در بسیاری از آن شرکت ها وظیفه تحلیل یا آموزش داشته ام از تحلیل های خودم برای نیازهای شرکت استفاده کرده ام. تحلیل بازار فعالیتی نیست که بیشتر از 2-3 ساعت وقت بگیرد مابقی زمان روزانه ام برای پیگیری شرایط بازار و تحقیقات است که منافاتی با اصول دستورات معاملاتم نداشته است.
صندوق های تامینی سودهای مناسبی دارند، ولی اینکه بخواهیم بگوییم سود آنها بالا است تا جایی که من اطلاع دارم خیر اینگونه نیست. در صندوق ها اولویت حداقل ریسک است. به دلیل اینکه این صندوق ها از افراد متخصص و با دانش در زمینه های گوناگون بازار به علاوه ابزارهای بسیار مناسب بهره می بردند.
با وجود اینکه تلاش بسیاری برای هماهنگی بین کار و روابط داشته ام و تا حدود بسیاری موفق بودم اما نمی توان از این واقعیت گذشت که سالهای گذشته بازار یار شفیق من بوده!!!
اصلا، قبل از سال 2006 یکی دو باری به این موضوع فکر کردم ولی کاملا بعید می دونم در آینده به این موضوع فکر کنم.
مهمترین راهنمایی من این هست که دانش و تجربه کسب کنید. در بازارهای مالی سود، اعتبار و آزادی وجود دارد ولی باید بهای آن پرداخت شود. از سودجویان دوری بجویید و در هر کاری با تحقیق و اطلاعات کامل وارد شوید. به جنبه های مختلف بازارهای مالی وارد شوید. هرچه شما اطلاعات بیشتری داشته باشید دید بازتری نسبت به بازار و در نتیجه، شرایط مناسب تری خواهید داشت.
از بابت شرکت شما در این مصاحبه سپاس بیکران را بجا آورده و آرزوی پیروزی بیش از پیش شما هموطن دوست داشتنی را داریم.
پ.ن: نام افرادی که در زمینه کاری خودمان فعالیت داشته اند همراه با سابقه فعالیت ... میتوانید برای ما ارسال کنید و در صورت امکان از آنها مصاحبه به عمل بیاوریم
ارادت خلیل رحمانی
4 بهمن 1391
مصاحبه جناب حامد خسروی مدرس نام آشنای فاندامنتال (بنیادی) و دوره های تکنیکال تقدیم شما عزیزان میکنم !
امیدوارم برای جویندگان همچون چراغ راه عمل کند !
از همکار عزیزم طه صادقی که زحمت طراحی سوالات را بر عهده داشتن همچنین خانوم رادفر عزیز که ویرایش املایی را زحمت کشیدن تشکر ویژه میکنم.
- آقای خسروی محبت کنید کمی از خودتان بگویید؟
حامد خسروی هستم متولد 1362 تهران.
- آیا فعالیت اصلی شما بازار مالی است؟
بله سالهاست مهمترین فعالیت من بازارهای مالی هست.
- نظرتان درباره وضعیت معاملات بازار ارز (FX) در ایران چیست؟
الان وضعیتی از بازار تبادلات ارز در ایران نمونده؛ اگر هم وضعیتی باشه اوضاع بسیار نامناسب است. قسمت عمده این موضوع به دلیل ناآگاهی مردم نسبت به علم اقتصاد- مدیریت سرمایه و در نتیجه معامله گری ایجاد شده و در جایی که ناآگاهی و عدم قوانین شفاف و کارا وجود داشته باشه پای سوداگران و سو استفاده کنندگان باز می شود. در همان زمانی که به سفارش فنی حرفه ای دوره معامله گر حرفه ای بازار ارز رو تالیف کردم پیشنهاد دادم که شرایط و قوانینی قرار دهند تا جلوی سوء استفاده، حداقل در بخش آموزش که نبض بازار ارز هست رو بگیره. ولی متاسفانه بروکراسی اداری اجازه انجام اون شرایط رو نداد.
ببینید یک فرد معمولی 12 سال تا دیپلم درس میخونه، 4 سال کارشناسی، دو سال ارشد در مجموع با 18 سال تحصیل میاد در جامعه، آیا براش کار باشه آیا نباشه، بعد چگونه همان فرد با کمتر از 6 ماه آشنایی با معامله گری در بازار ارز میخواد به موفقیت برسه!؟ تازه شعار میدهند شغل دوم درآمد اول!!!؟
یک مثالی هست در وال استریت میگه پیر معامله گری بازار سهام سراغ معامله گری بازار کالا میره و پیر معامله گری بازار کالا سراغ بازار ارز میره، اما متاسفانه این روند در کشور ما بر عکس شده، خیلی از افراد به دلیل تبلیغات نادرست و بدون پشتوانه دانش و تجربه ابتدا سراغ بازار ارز می روند بعد اگر وضعشون خوب شد میرن در بازار کالا و در نهایت برای تضمین آیندشون میرن سراغ سهام!!!
وقتی در کشوری نرخ سودهای علی الحساب بانکی بالای 15 درصد هست فرد پیش خودش میگه بازاری رو انتخاب کنم که بتونم یک شبه ره صد ساله رو برم و پشتوانه این فکرشم این هست که افرادی رو در جامعه دیده ناگهانی بدون اینکه مولد یا خلاق و نوآور باشند تنها به سبب هوش یا رابطه توانستند این مسیر رو طی کنند و این میشه که حفره اهرم افزایش سرمایه در بازار ارز خودش رو نشون میده و فرد با دیدگاهی بسیار خوشبینانه تا واقع گرایانه مجذوب بازار ارز بین المللی میشه. با تمام این احوالات و اوضاع نابسامان فعلی بازار ارز بین المللی، اعتقاد دارم هنوز دیر نشده و میشه با قوانینی مناسب و ایده آل هم جلوی سوداگران رو گرفت و در عین حال به ورود ارز به کشور کمک کرد.
- با توجه به سوابقی که از گوشه و کنار درباره شما در حوزه بازار مالی اطلاع داریم، آیا بعنوان یک فرد با تجربه نسبت به کسانی که تازه وارد این فعالیت می شوند ، درباره مطالعه اقتصاد چه توصیه ی قابل توجهی دارید؟
هنوز خودم رو کوچکتر از اون میدونم در مقام توصیه به کسی باشم اما اونچه که به عنوان راهنمایی میدونم اینه که مطالعه علم اقتصاد پایه ای ترین مفهوم برای معامله گری در هر بازاری هست. قیمت در بازارها برخلاف آنچه در ظاهر نمودارها، تغییراتی شبیه به ضربان قلب را نشان می دهند؛ در واقعیت به دلیل محدودیت منابع و حداکثر کردن سود، میدانی بسیار مهم برای رقابت هستند. رقابت در دنیای امروز نه بر اساس نیروی کار و سرمایه بلکه بر اساس اطلاعات و تخصص شکل گرفته؛ در نتیجه یکی از کلیدی ترین و ریشه ای ترین مفاهیمی که برای معامله گری مورد نیاز هست بحث های اقتصادی هست. هرچه در این زمینه مطالعه فرد بیشتر باشد، دید و نگاهی عمیق تر به بازار هدف خواهد داشت و در بازی های بازار احتمال بردش بیشتر میشه.
- به نظر شما درباره مسیری که افراد مبتدی باید بگذرانند چه نکاتی را بعنوان روشنگر راهشان می توانید عنوان کنید؟
بازار جای انسان های ترسو و راحت طلب نیست. در هر بازاری فرد باید به حداکثر توانایی های فردی خود دست پیدا کنه تا بتونه به اهدافی که در بازار و معامله گری به دنبالشون هست برسه. بسیاری از افراد به این دلیل وارد بازارهای مالی می شوند تا بوسیله موفقیت در اینجا بر نقطه ضعف های خود در سایر زمینه های زندگی سرپوش بگذارند. در حالی که در واقعیت روند معکوس است. فرد ابتدا باید با سایر کمبودها و نقطه ضعف هایش کنار بیاید و سپس وارد بازارهای مالی بشه. در بازار تبادلات ارز به عقیده من یک معامله گر با سه غول بصورت مداوم در حال مبارزه است.
- غول بروکر- کارگزار 2) غول بازار 3) غول درون فرد
معامله گران مبتدی غول بروکر رو بزرگ می کنند در حالی که بروکر ها کمترین نقش رو در زیان معامله گر دارند و با این حال بیشترین ایراد بصورت ناعادلانه به بروکرها گرفته میشه. شاید بروکرهایی بودند که از آشفتگی قوانین یا بازارها سوء استفاده کردند اما تعداد بروکرهایی که درست کار کرده اند در جهان چندین برابر بروکرهای دارای مشکل است. در عین حال این وظیفه معامله گر است که با چشم باز و تحقیقات کافی کارگزار و بروکر خود را انتخاب کند. ساده ترین راهنمایی در این زمینه این هست حتما نزد کارگزاری هایی حساب باز کنید که دارای حسن سابقه باشند و حداقل دو سال از تبلیغات و زبانزدی آن ها گذشته باشد.
غول دوم یعنی بازار بسیار پیچیده و خاص است. برای موفقیت در مقابل بازار نیاز است چه به لحاظ مسائل کلان معامله گری فرد نسبت به چهار روش تحلیل هر بازاری آگاهی داشته باشد و چه به لحاظ مباحث خرد معامله گری بتواند قبل از هر معامله به شش سوال کلیدی (انتخاب دارایی - جهت - قیمت ورود - قیمت خروج - حجم - زمان ) جواب هایی واضح و روشن بدهد. بدیهی است عدم جواب قطعی و اصولی به هر کدام از شش سوال معامله گری می تواند منجر به زیان شود.
اما مهمترین مانع در موفقیت هر فردی در بازار خود فرد هست. از نقطه نظرهای گوناگون بر حسب ماهیت بازار، فرد میتونه مانعی بسیار مهم در مقابل موفقیت خودش باشه. قسمت مهم این موضوع نیز به عدم تطابق و کارایی تجربیات فردی و احساسی افراد در دنیای واقعی نسبت به واقعیت های بازارهای مالی مربوط.
- به معامله گری از چه دیدگاهی می نگرید؟
نظریه بازی ها و شش سیگما مهمترین پایه های نگرشی من نسبت به معامله گری است. مطابق با نظریه بازی ها اعتقاد دارم بازارهای مالی و در راس اونها بازار تبادلات ارز بین المللی، بازاری شبه انحصاری به لحاظ اقتصادی است. در نتیجه باید پشت سر بانک ها و بازیگران بزرگ بازار قرار گرفت تا امکان موفقیت ایجاد شود. حال هر فردی بر روی ایده های فردی و ذهنی می تواند حدس و گمان های خود را تبدیل به الگو کند اما مشاهده می شود که اغلب این الگوها کارا نیستند در نتیجه تحقیق و بررسی داده های آماری را از زیر بناهای کارم می دونم.
بخش دوم دیدگاه من نسبت به معامله گری مربوط به کم کردن خطاهاست و پایه آن از بحث شش سیگما ناشی میشود که ابتدا برنامه و اصول پایه ریزی شود و سپس با رفع موانع، نحوه اجرایی آن پیاده سازی شود. بر اساس همین اعتقاد و دیدگاه اصول معامله گری خود را پایه ریزی کردم و مطابق با همین اصول در گذشته تدریس کردم.
- امروز کسانی هستند که خود را معامله گری فاندامنتال، تکنیکال و یا ترکیبی از این دو میدانند، شما خود را در زمره کدامیک می دانید؟ و دلیل تان چیست؟
به نظرم این سوال کاملا نامناسب است؛ معامله گر به هیچ عنوان نباید خود را به یکی از ابزارهای تحلیلی محدود کند. تکنیکال، فاندامنتال ابزارهایی برای درک، تحلیل و پیش بینی بازار هستند و اینکه فرد خود را محدود به یکی از این ابزارها کند اشتباهی تاکتیکی است و البته فراموش نکنیم بیش از دو دهه است که تحلیل های بین بازاری و انتظارات نیز جایگاهی ویژه در بین معامله گران پیدا کرده اند.
- نظرتان درباره تکنیکال و فاندامنتال چیست؟
نظر من در مورد تکنیکال، فاندامنتال، بین بازاری و انتظارات بر اساس پایه ها و اصول این روش ها است؛ عقاید پایه ای هر کدام از این روش های تحلیلی مشخص و بدیهی هستند. این اصول ساختار معامله گری هستند که برنامه تجاری منو برای درک بازار و استفاده از این تحلیل ها مشخص می کند.
- کدامیک را ابتدا در معاملاتتان در نظر می گیرید؟
به شخصه از هر چهار روش تحلیلی استفاده می کنم. زیرا بازار در هر شرایطی بوسیله یکی از این چهار روش تحلیلی شرایط خود را به معامله گر نشان می دهد بنابراین اگر از یکی از این روش ها صرف نظر کنم در واقع خود را از درک قسمتی از بازار محروم کرده ام.
- حتما پیش آمده که با دیگر همکاران خود به مباحث و تبادل نظر درباره فاندامنتال/تکنیکال پرداخته باشید؛ اگر با صراحت بخواهید نظر دهید، قدرت نتیجه گیری(وزن نظرات) کدام یک از دوستان/طرفین مباحثه محکم تر بوده است؟
هر چهار روش تحلیلی وزن قابل توجه و اهمیت خاص خود را دارند اما تحت شرایطی خاص اگر فقط مجبور باشم از یکی از چهار روش تحلیلی استفاده کنم مطمئن هستم که تحلیل انتظارات رو ارجح می دونم.
- با چه دیدگاهی به حد ضرر می نگرید؟
قبل از اینکه در مورد حد زیان صحبت کنیم بگذارید یک مرحله عقب تر برویم، یعنی جایگاه آغاز معامله. بیشتر زیان ها نه به خاطر دستور حد زیان، بلکه به خاطر ورود نامناسب ایجاد می شوند و حد ضرر فقط بازتاب مجموعه ای از اشتباهات است که خود را نشان می دهد. تمثیلی که در این زمینه وجود دارد را از دنیای اتومبیل رانی و فرمول یک قرض می گیرم. رانندگان فرمول یک اعتقاد دارند برای سبقت از ماشین جلوییت باید روی 10 دور حساب باز کنی!!! یعنی اینکه اونقدر ماشین جلوییت رو تعقیب می کنی تا بالاخره بهت موقعیت مناسب سبقت بده. در بازار هم همین شرایط برقرار است. باید اونقدر بازار رو تعقیب کنی تا بالاخره بازار به معامله گر موقعیت مناسب بده! حالا اینکه رفتی سبقت بگیری و تصادف کردی اونجاست که از کیسه هوا و کمربند ایمنی استفاده می شود و در بازار این ابزارهای ایمنی رو می تونیم به قیمت هوشیار (Warning Price) و حد زیان ضرر (Stop Loss) تشبیه کنیم.
در هر صورت اگر مجبور به شرط بندی باشم بین راننده ای که با سرعت 200 کیلومتر بدون کمربند ایمنی رانندگی میکند و کسی که در بازار ارز از حد زیان استفاده نمی کند. من شانس زنده ماندن آن راننده را بسیار بیشتر می دونم!!!
- نظرتان درباره بستن یک معامله در ضرر بصورت دستی چیست؟
پذیرش زیان در بازار یکی از مفاهیم کلاسیک روانشناسی یعنی پذیرش اشتباه را برای من تداعی می کند. در روانشناسی مفهومی وجود دارد که بیان می کند انسان های ضعیف یا بسیار خودکامه که توانایی پذیرش اشتباه را ندارند، تا لحظه آخر بر اشتباه خود پافشاری می کنند. در بازار هم ما همین مفهوم را داریم، از آن جایی که پذیرش زیان در ناخودآگاه معامله گر بیان کننده تصمیمات اشتباه وی است؛ معامله گران با یک اشتباه بزرگ تر از پذیرش زیان های کوچک که جزئی از قاعده بازارهاست پرهیز می کنند. در هر صورت این مفهوم ابعاد گوناگونی دارد که جای باز کردن آن در اینجا نمی گنجد.
- حد ضرر را در دنیای واقعی به چه چیزی تشبیه می کنید؟
سه نمونه حد زیان داریم، حد زیانی که آگاهانه گذاشته شده و از ریسک بازار نشات می گیرد.
پذیرش زیانی که ناآگاهانه انتخاب شده و معمولا معلول اشتباهاتی دیگر است و در عین حال خورده شدن آن بسیار ناراحت کننده است.
حد زیانی که منجر به مارجین کال می شود.
هر کدام از این مفاهیم تشبیهی جداگانه دارد. حالت اول را می توان به رانندگی با سرعت مطمئن تشبیه کرد که به دلیل کم بودن ضربه تصادف، می توان زیان آنرا به راحتی جبران کرد. حالت دوم تصادفی که کیسه هوا و کمربند ایمنی به کمک شما آمده اما برای جبران خسارت به تلاش زیادی نیاز است و حالت سوم جایگاهی را نشان می دهد که کار حساب و معامله گر تمام شده است.
- زیباترین لحظه کاری شما؟
کار برای من تفریح هست، لحظه لحظه درک حقایق بازار و تحقیقاتم در بازار برایم لذت بخش هستند.
- زیبا ترین لحظه زندگی تان؟
کشف ایده های نو، نویسندگی، تدریس، وقت گذراندن با کسانی که دوستشان دارم، در کل لحظه لحظه زندگی زیباست.
- و دردناکترین هر دو؟
به لحاظ کاری ششم آگوست 2004 سر خبر اشتغال ایالات متحده، با اینکه کاملا درست و در جهت بازار وارد شده بودم به دلیل کارمزد(Spread) 151 پوینتی کارگزار در حال مارجین کال بودم.
خوشبختانه در زندگی لحظه خاصی را به خاطر ندارم که با اصطلاح دردناک از آن یاد کنم.
- با مسایل روانشناسی در بازار/معامله چطور تعامل می کنید؟
مباحث روانشناسی از محبوب ترین مسائلی است که در بازارهای مالی و معامله گری ساعت ها می توانم از جنبه های مختلف راجع به آن صحبت و تبادل نظر کنم. اگر به واقع دست من بود واجب ترین کلاس آموزشی در زمینه بازارهای مالی را کلاس روانشناسی در بازارهای مالی انتخاب می کردم. با اینکه مباحث مقدماتی بازار، بروکر، نرم افزارها و تحلیل ها شروط لازم ورود به بازارها هستند؛ اما کافی نیستند و روانشناسی کامل کننده مباحث فوق میباشد.
- چه منبع(های) یا کتاب(های) خاصی را برای مطالعه در زمینه روانشناسی بازار یا معاملات به خوانندگان توصیه می کنید؟
105 صفحه ابتدایی کتاب "زندگی از راه داد و ستد در بازارهای مالی"
کتاب "چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم"
"تحلیل تکنیکال بنیادی یا ذهنی"
و کتاب جدیدی که به تازگی از روی سر فصل های من کپی شده؛ "روانشناسی بازار خدمات مالی"
- بازنشستگی از دیدگاه شما؟
من تا به حال از بازارهای مالی خسته نشده ام ولی با این وجود یاد گرفته ام چگونه راههای ذهنی خود را برای موفقیت بیشتر در بازار های مالی با حوزه های مورد علاقه ام باز کنم. برای من بازنشستگی معنا ندارد، به راحتی و آزادانه فعال هستم و فکر نمی کنم به این زودی ها شغل آزاد خود را رها کنم. بازنشستگی متعلق به کارمندانی است که از شغل خود به اندازه کافی لذت نمی برند.
- آیا سنی را برای بازنشستگی کاری خود در نظر گرفته اید؟ اگر پاسخ مثبت است چه سنی مدنظرتان است؟
خیر، غیر از بازارهای مالی حوزه هایی نزدیک به این بازارها مثل آموزش و یا نویسندگی و سفر به راحتی اوقات فراغتم رو در حال حاضر پر می کنند. اگر منظورتان از بازنشستگی به لحاظ مالی است خوشبختانه مشکلی در این زمینه ندارم تا بازنشسته شوم.
- آیا هرگز اتفاق افتاده است که اصول اساسی معاملاتی خود را زیر پا گذاشته بگذارید یا تغییر دهید، و سپس از نتیجه حاصل – چه بد و چه خوب – رضایت داشته باشید؟
خیر؛ به دلیل اینکه وقتی شما قوانین رو زیر پا می گذارید در واقع بدون رعایت اصول نتیجه گرفته اید و نتیجه گرفتن بدون اصول متداوم نیست در نتیجه رضایتی در آن وجود ندارد.
یک چرخه اساسی برای من وجود دارد، 1- هدف 2- روش 3- احساس 4- نتیجه.
بارها پیش آمده روشی که برای هدفهایم داشته ام من را از اهداف، احساسات و نتیجه مورد نظرم دور کرده است. در این مواقع بدون تعصبات شخصی به دنبال مشکل و ایراد گشته ام تا با بهبود روش، نتیجه و احساسم را عوض کنم.
- نظرتان درباره انعطاف پذیری در تدوین قوانین معاملاتی حتی اصول پایه ای چیست؟
این موضوع یکی از اصول بی بدیل معامله گری است. بازار در ذات تغییرات قیمتی خود فازهای مختلفی را نشان می دهد. وظیفه معامله گر این است که اولا این فازهای مختلف بازار را بوسیله تحقیق و بررسی بشناسد و در عین شناسایی این فازها با استفاده از ابزارها و دانشی که از انواع تحلیل دارد بهترین روش و برنامه تجاری را استخراج کند.
- این برای بسیاری از خوانندگان می تواند سوال هیجان انگیزی باشدکه ضمن همکاری با شرکت های دیگر، چگونه تمرکزتان را بر روی کار اصلی خود بعنوان یک معامله گر حفظ می کنید؟
با هرکدام از شرکت هایی که در گذشته همکار بوده ام اولین شرط همکاری با آنها اجازه معامله گری بوده است. بر حسب اینکه در بسیاری از آن شرکت ها وظیفه تحلیل یا آموزش داشته ام از تحلیل های خودم برای نیازهای شرکت استفاده کرده ام. تحلیل بازار فعالیتی نیست که بیشتر از 2-3 ساعت وقت بگیرد مابقی زمان روزانه ام برای پیگیری شرایط بازار و تحقیقات است که منافاتی با اصول دستورات معاملاتم نداشته است.
- بسیار شنیده ایم و شنیده اید که صندوق های تامینی (Hedge Funds) سودآوری بالایی دارند؛ دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
صندوق های تامینی سودهای مناسبی دارند، ولی اینکه بخواهیم بگوییم سود آنها بالا است تا جایی که من اطلاع دارم خیر اینگونه نیست. در صندوق ها اولویت حداقل ریسک است. به دلیل اینکه این صندوق ها از افراد متخصص و با دانش در زمینه های گوناگون بازار به علاوه ابزارهای بسیار مناسب بهره می بردند.
- بگذارید از دیدگاه روانشناسی به این سوال نگاه کنیم؛ آیا کارتان بر روی روابط دوستانه و خانوادگی شما تاثیرگذار است؟
با وجود اینکه تلاش بسیاری برای هماهنگی بین کار و روابط داشته ام و تا حدود بسیاری موفق بودم اما نمی توان از این واقعیت گذشت که سالهای گذشته بازار یار شفیق من بوده!!!
- آیا هیچ گاه به این فکر افتاده اید که از راهی که وارد آن شده اید پشیمان شوید ؟
اصلا، قبل از سال 2006 یکی دو باری به این موضوع فکر کردم ولی کاملا بعید می دونم در آینده به این موضوع فکر کنم.
- بهترین توصیه تان بعنوان یک فعال بازارهای مالی به خوانندگان چیست؟
مهمترین راهنمایی من این هست که دانش و تجربه کسب کنید. در بازارهای مالی سود، اعتبار و آزادی وجود دارد ولی باید بهای آن پرداخت شود. از سودجویان دوری بجویید و در هر کاری با تحقیق و اطلاعات کامل وارد شوید. به جنبه های مختلف بازارهای مالی وارد شوید. هرچه شما اطلاعات بیشتری داشته باشید دید بازتری نسبت به بازار و در نتیجه، شرایط مناسب تری خواهید داشت.
از بابت شرکت شما در این مصاحبه سپاس بیکران را بجا آورده و آرزوی پیروزی بیش از پیش شما هموطن دوست داشتنی را داریم.
پ.ن: نام افرادی که در زمینه کاری خودمان فعالیت داشته اند همراه با سابقه فعالیت ... میتوانید برای ما ارسال کنید و در صورت امکان از آنها مصاحبه به عمل بیاوریم
ارادت خلیل رحمانی
4 بهمن 1391