نوشته اصلی توسط maculia
نمایش پست ها
اما روزگار به من زود فهموند که همه چیز فانی هست ! چیزی که باید انسان از چهل سالگی بهش برسه من در بیست و سه رسیدم و درک کردم ، چه شادی چه غم میگذره مثل آب روان ، با یه پلک به هم زدن !
من هیچ حسی نسبت به چیزی ندارم ، فقط تنها چیزی که به من آرامش میده ، سوار بر ماشین بشم (فرق نداره ، پیکان جوانان باشه عالیه ) یک آهنگ بزارم و سیگارم دود کنم و طبیعت رو ببینم !
انسان وقتی زیاد قوه حسیش استفاده میشه به نقطه ای میرسه به نام بی حسی که دیگه هیچ چیز حس نمیکنه ! مثل درد کتک که اگر هر روز احساس کنی به بی حسی میرسی و عادی میشه واسه آدم...
سرتون درد نیارم ، جناب عمو بن خوب بازار رو تکون داد و از بی حسی بیرون آوردا ، ر.پیه هند در برابر دلار که کولاک کرده... خوش به حال کسانی که دلار خریدن در برابر روپیه !
نظر