اطلاعیه

بستن

راهنمای فروم - حتما بخوانید

با سلام

قابل توجه کاربران محترم تالار گفتگو

قبل از ارسال پست یا ایجاد موضوع جدید، تاپیک قوانین و راهنمای فروم را مطالعه نمائید.

کاربران و مخصوصا تازه واردین لطفا دقت باشید که هرگونه پیشنهاد مدیریت سرمایه یا فروش تحلیل و یا برگزاری کلاس و ... که خارج از محیط عمومی فروم باشد را به هیچ عنوان بدون تحقیق و کسب اطلاعات کامل و کافی دنبال نکنید در غیر این صورت مسئولیت و عواقب آن بر عهده خود شخص می باشد.

همچنین لازم به ذکر است مسئولیت ارتباطات خارج از پست های عمومی فروم اعم از پیام خصوصی یا چت یا دیداری یا شنیداری با سایر اعضای فروم کاملا با خود اعضا هست و وارد کردن آن به صورت عمومی در فروم ممنوع است. برای امنیت بیشتر جهت گرفتن پاسخ سوالات خود از انجمنها استفاده نمایید.

دوستان توجه داشته باشند که تمامی بخش های اختصاصی و عمومی فروم کاملا رایگان بوده و به هیچ عنوان نیاز به پرداخت وجه به هیچ کس برای باز شدن دسترسی نیست.

منتها به این دلیل که در این بخش ها معمولا کار تیم ورک و گروهی انجام میشود، مناسب ورود افراد با شرایط خاصی است که مدیر آن بخش تعیین میکند و برای همه افراد کارایی ندارد چون مستلزم بر عهده گرفتن مسئولیت یا دانش کافی در آن حوزه می باشد.

لذا ضمن پوزش از کاربرانی که تقاضای دسترسی آن ها به بخش های اختصاصی توسط مدیران بخش رد میشود، توصیه میکنیم که پس از فراگیری موضوعات عمومی و تخصصی فراوانی که در روی فروم قرار دارد چنانچه برنامه ویژه ای برای کار در بخش های اختصاصی و کار گروهی دارند آن را مکتوب برای مدیران هر بخش بنویسند و سپس اقدام به درخواست دسترسی بکنند.


با احترام
مشاهده بیشتر
مشاهده کمتر

مدرسه فارکس

بستن
X
 
  • فیلتر کردن
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
پست های جدید

  • مدیریت ریسک
    بسیاری از معامله گران با وجود استفاده از سیگنال های معتبر همچنان قادر به کسب سود و حتی حفظ سرمایه در بلند مدت نمی باشند. اصلی ترین علت شکست این معامله گران در صحبت های آنان نهفته است . در شرایطی که متوسط سود سالانه حرفه ای ترین معامله گران دنیا معمولآ کمتر از 100% می باشد, معامله گران آماتور از دو یا چند برابر کردن سرمایه در یک ماه صحبت می کنند!! در صحبت بسیاری از این معامله گران تجربه چند ماهه از موفقیت های رویایی مرتبآ شنیده می شود با این حال در نهایت سرنوشتی جز از دست دادن تمام سرمایه نداشته اند.
    تفاوت اصلی معامله گران حرفه ای و آماتور در دیدگاه آنان نسبت به بازار و تنظیم ریسک و بازده مورد انتظار می باشد. معامله گران تازه کار که معمولآ تجربیات موفقی در حساب های مجازی داشته اند, با سرمایه ای اندک وارد بازار حقیقی می شوند و برای دسترسی به بازده زیادی که انتظار دارند, به انجام معاملاتی با حجم سنگین می پردازند و متاسفانه با کوچکترین نوسان نامطلوب بازار, همه سرمایه خود را از دست می دهند. این در حالیست که معامله گر حرفه ای با مدیریت سرمایه و ریسک, در یک برنامه بلند مدت اهداف خود را دنبال می کند. به عبارتی می توان گفت که مرز موفقیت و شکست در هر نوع سرمایه گزاری تسلط بر دانش مدیریت سرمایه و ریسک است. مدیریت سرمایه بزرگترین هنر معامله گران حرفه ای برای کسب حداکثر سود با کمترین ریسک ممکن است.
    می خواهیم بدانیم که بعد از دریافت سیگنال باید چه مقدار (چند لات) از سرمایه خود را وارد این معامله کنیم. فراموش نکنید که حتی سیگنال های معتبرترین شرکت ها نیز برخی مواقع با ضرر بسته می شود و باید مراقب آن بود.
    به این منظور از فرمول زیر استفاده می کنیم:

    Equity * Risk / (Stop Loss * PV) = Lots

    PV = Pip Value (ارزش هر پیپ در یک لات) - مثلا برای جفت ارز eur/usd ارزش هر پیپ در یک لات برابر با 10 دلار است.
    Stop Loss = حد ضرر تعیین شده در سیگنال
    Risk = میزان ریسک که شما تعیین می کنید
    Equity = موجودی کل شما
    میزان ریسک بستگی به شما دارد اما افراد حرفه ای همیشه عددی کمتر از 4 درصد و معمولا 2 درصد را انتخاب می کنند. ما نیز توصیه می کنیم که همیشه 2 درصد را انتخاب کنید و با کسب سود خوب در چند معامله هرگز آن را زیاد نکنید.
    جدول زیر ارزش هر پیپ در یک لات را برای جفت ارزهای مختلف نشان می دهد:
    EUR/USD 10
    GBP/USD 10
    USD/CHF 8.07
    USD/JPY 8.11
    EUR/GBP 19.88
    EUR/CHF 8.07
    EUR/JPY 8.11
    GBP/CHF 8.07
    GBP/JPY 8.11
    CHF/JPY 8.11
    USD/CAD 9.42
    EUR/CAD 9.42
    GBP/CAD 9.42
    CAD/CHF 8.07
    CAD/JPY 8.11
    AUD/CAD 9.42
    AUD/USD 10
    EUR/AUD 8.46
    AUD/GBP 19.88
    AUD/CHF 8.07
    AUD/JPY 8.11
    یک مثال
    بعنوان یک مثال اگر شما 3000 دلار موجودی دارید و سیگنال زیر را دریافت کرده اید :
    Buy USD/CHF 0.9241 tp 0.9321 sl 0.9171
    رابطه بالا بصورت زیر خواهد بود:
    Lots = (3000 * 0.02)/(70 * 8.07) = 0.106
    ارزش هر پیپ در هر لات برای این جفت ارز برابر با 8/07 دلار است. بنابراین باید برای ریسک 2 درصدی 0/1 لات از سرمایه خود را وارد این معامله کنید.
    توجه کنید که هیچ ارتباطی بین این محاسبات و لورج وجود ندارد.
    فراموش نکنید که مدیریت ریسک اصلی ترین تفاوت حرفه ای ها با مبتدیان است و حتی با یک بار صرف نظر از این روش ممکن است براحتی تمام سرمایه خود را از دست بدهید. باز هم تاکید می کنیم که با چند بار سود خوب به هیچ وجه میزان ریسک را بالا نبرید.
    برد کشتی آنجا که خواهد خدای ... وگر جامه بر تن درد ناخدای

    نظر


    • ممنون از اطلاعاتی که در اختیار ما قرار دادین

      نظر


      • با سلام و خسته نباشید وتشکر از زحمات شما
        لطف کنید کمی جامع تر در مورد اندیکاتورها ومدریت سرمایه صحبت کنید
        کمال تشکر را از زحمات بی دریغ شما دارم

        نظر


        • توهم کمبود سرمایه
          توهم کمبود سرمایه

          خیلی از بازندگان با خود فکر میکنند که اگر سرمایه ی بیشتری و حساب بزرگتری داشتند حتما در این کار موفق میشدند .
          همه ی بازنده های یا با زنجیره ای از باخت های پشت سر هم حساب خود را نابود میکنند و یا با یک معامله ی فوق العاده بد و غیر اصولی به یکباره باعث نابودی سرمایه ی خود میشوند .
          اغلب پس از اینکه معامله گران آماتور مارجین کال میشوند بازار بر میگردد و در همان روندی که آنها انتظارش را داشتند قرار میگیرد . بازنده به سرزنش خود و کارگزارش میپردازد و با خود میگوید : " اگر حسابم یکمقدار بزرگتر بود و دوام می آورد الان کلی در سود بودم " .
          بازنده ها این برگشت های قیمت را مهر تایید ی بر روش خود قلمداد میکنند .
          آنها از حقوق خود , پس اندازشان و قرض گرفتن پول از این و آن مجددا یک حساب کوچک دیگر باز میکنند . داستان مجددا تکرار میشود . بازنده آنقدر به معامله ی خود اصرار می ورزد و به ضرر بیشتری فرو میرود تا اینکه مجددا مارجین کال میشود و کل پول خود را از دست میدهد .

          دقیقا در همین زمان است که خیال پردازی و توهم در ذهنش شکل میگیرد : " اگر یک حساب بزرگتر داشتم و مارجین کال نمیشدم الان با برگشت قیمت به یک سود کلان رسیده بودم " .
          بعضی از بازنده ها با نشان دادن سابقه ی معاملات موفقشان به دوستان و اقوام به جمع آوری پول از آنها میپردازند .
          تجربیات قبلی نشان میدهد حالا که سرمایه ی بیشتری برای کار دارند به سود های بالا و خوبی دست پیدا خواهند کرد . اما همه ی آن پول را نیز در بازار از دست میدهند .
          درست به مانند این است که بازار آنها را دست انداخته است !!
          دلیل باخت یک بازنده کمبود سرمایه و داشتن حساب کوچک نیست بلکه ذهن او هنوز به تکامل و آمادگی لازم نرسیده است .

          یک بازنده به همان سرعتی که یک حساب کوچک را نابود میکند میتواند یک حساب خیلی بزرگ را نیز نابود کند .
          او بیش از اندازه معامله میکند و مدیریت سرمایه را رعایت نمیکند . ریسک هایی که میکند خیلی بیشتر از ظرفیت حسابش است . فارغ از اینکه سیستم معاملاتیش تا چه حد کارامد است , یک سلسله از معاملات بد و احساسی تمام سرمایه اش را به نابودی میکشاند .
          سؤال اینجاست که چه مقدار پول برای شروع معامله گری لازم است ؟

          اکثر افراد میخواهند موجودی حسابشان مقداری باشد که تحمل ضرر ها و اشتباهاتی که در اوایل کارشان مرتکب میشوند را داشته باشد و مارجین کال نشوند تا بتوانند در آینده این ضرر ها را جبران کنند .
          در واقع انتظار دارند قبل از اینکه به سود دهی برسند مبالغ هنگفتی ضرر را متحمل شوند .
          رفتار آنها مانند مهندسی است که میخواهد با ساخت چندین پل که هر یک به دلیلی به خاطر یکی از اشتباهاتش فرو میریزد سرانجام به دانش ساخت یک پل شاهکار دست یابد . یا مانند جراحی است که بخواهد با کشتن تعداد زیادی در اتاق عمل و تمرین بر روی آنها به دانش و تجربه ی درآوردن صحیح آپاندیس دست یابد .

          معامله گری که بخواهد در این کار دوام بیاورد و به کامیابی برسد باید باخت های خود را کنترل کند . همواره بخش کوچکی از حساب خود را در هر معامله ریسک کند .
          چندین سال را به یادگیری شیوه ی صحیح معامله گری اختصاص دهید .
          هیچ وقت کار خود را با حساب بیش از 20,000 دلار شروع نکنید و هرگز بیش از 2% کل حساب خود را در یک معامله ضرر ندهید .

          از اشتباهات کوچک و بزرگی که در حساب کوچک خود انجام میدهید درس بگیرید و هرگز مجددا آنها را تکرار نکنید .
          آماتور ها انتظار ضرر در یک معامله را ندارند و نمیخواهند بپذیرند که ضرر هم جزیی از این کار است .

          این اعتقاد که مشکل من فقط کمبود سرمایه است باعث میشود که اینگونه معامله گران همواره از پذیرفتن دو حقیقت تلخ شانه خالی کنند :

          • [*=right]فقدان انضباط در معامله گری
            [*=right]فقدان یک مدیریت سرمایه ی صحیح در معاملات

          تنها مزیت داشتن یک حساب بزرگ این است که هزینه ی خدمات و امکانات نسبت به اصل سرمایه , مبلغ ناچیزی خواهد بود .
          کسی که یک حساب 1 میلیون دلاری را مدیریت میکند اگر 10,000 دلار بابت سمینار ها و ابزار و لوازم مورد نیاز خود پرداخت کند تنها 1 % از اصل سرمایه ی خود را هزینه کرده است .
          اما کسی که با داشتن یک حساب 20,000 دلاری دقیقا همان قدر برای خرید امکانات و خدمات هزینه کند در واقع 50 % از سرمایه ی خود را خرج کرده است .
          برد کشتی آنجا که خواهد خدای ... وگر جامه بر تن درد ناخدای

          نظر


          • احتمالات و بی سوادی ریاضی

            معامله گران بازنده به دنبال یک روش قطعی هستند و با بی منطقی از پذیرش ضرر های کوچک خود داری میکنند .
            معاملات آنها بر مبنای احساسات است . بازندگان مفهوم احتمالات را درک نمیکنند و نسبت به احتمالات دیدی خرافی دارند .

            بی سوادی ریاضی یعنی ندانستن مبانی و اصول احتمالات , شانس و تصادف یک ضعف بسیار بزرگ و مخرب در معامله گران است . میتوان این مفاهیم ساده را در بسیاری از کتاب های پایه ی ریاضی فراگرفت .
            کتاب بی سوادی ریاضی ( Innumeracy ) نوشته ی جان آلن پائولو ( John Allen Paulos ) یک شروع بسیار عالی برای یادگیری مفاهیم احتمالات است . او در این کتاب شرح میدهد که روزی شخص به ظاهر فهمیده ای در یک مهمانی به من گفت : " اگر احتمال بارندگی در روز شنبه 50 % و در روز یکشنبه نیز 50 % باشد پس به احتمال 100% آخر هفته ای بارانی خواهیم داشت . "
            کسی که تا این حد نسبت به احتمالات بی اطلاع است قطعا در دنیای معامله گری بازنده خواهد بود . شما موظفید که به عنوان یک معامله گر یک درک پایه ای نسبت به مفاهیم ریاضی پیدا کنید چرا که این مفاهیم جزئی از دنیای معامله گری است .

            رالف وینس ( Ralph Vince ) کتاب مهم خود به نام " فرمول های مدیریت پرتفولیو " را با این پاراگراف زیبا آغاز میکند :
            " یک سکه به هوا پرتاب کنید .
            برای یک لحظه یکی از جذابترین تضاد های طبیعت را تجربه خواهید کرد یعنی فرآیند تصادفی .
            تا زمانی که سکه در هوا معلق است هیچ راهی وجود ندارد که به طور قطعی بگوید شیر به زمین خواهد نشست یا خط , اما پس از تعداد زیادی پرتاب میتوان نتیجه را به طور قابل قبولی پیش بینی کرد "
            امید ریاضی از مفاهیم بسیار مهم برای معامله گران به شمار میرود .
            امید ریاضی بسته به اینکه شانس به سود چه کسی باشد میتواند مثبت یا منفی باشد . اگر من و شما روی یک سکه شرط بندی کنیم و آنرا به هوا پرتاب کنیم هیچ یک نسبت به دیگری شانس بیشتری برای برد نداریم ,
            بلکه هر دو طرف از 50 % شانس برد برخوردار خواهیم بود .
            ولی اگر در یک کازینو سکه ای را به هوا پرتاب کنید که کازینو از هر پرتاب شما 10 % سود می برد بنابراین به ازی هر باخت 1 دلار از دست میدهید و به ازای هر برد 90 سنت به دست می آورید .
            این مزیت کازینو نسبت به شما و شانس بیشتر برد باعث ایجاد امید ریاضی منفی برای شما میشود .

            هیچ سیستم مدیریت سرمایه ای در یک بازی با امید ریاضی منفی در دراز مدت پیروز نخواهد شد .
            امید مثبت

            اگر در بازی بلک جک ( یک نوع بازی با کارت ) کارت خوانی بلد باشید در این بازی نسبت به کازینو شانس برد بیشتری دارید مگر اینکه به دلیل برد های متوالی شما را شناسایی و از کازینو بیرون بندازند .
            کازینو ها عاشق قمار باز های مست هستند و از کسانی که کارت شماری و کارت خوانی بلد هستند متنفرند . این مزیت ( بلد بودن کارت خوانی ) به شما این امکان را میدهد که تعداد برد های شما در طول یک دوره ی زمانی از تعداد دفعاتی که میبازید بیشتر باشد .
            مدیریت سرمایه ی خوب به شما کمک میکند که از شانس برد خود بهتر استفاده کنید و پول بیشتری بدست بیاورید و ضرر های خود را به حداقل برسانید .
            بدون داشتن شانس بیشتر برد میتوانید به جای معامله گری پول خود را به مؤسسات خیریه اهدا کنید چون در نهایت آنرا از دست خواهید داد .

            در معامله گری این شانس برد بیشتر از سیستمی بوجود می آید که سود هایی را که بهمراه می آورد از مجموع ضرر ها , اسلیپیج و کمسیون ها بیشتر باشد .
            هیچ روش مدیریت سرمایه ای نمی تواند یک سیستم غلط معامله گری را نجات دهد . تنها در زمانی موفق خواهید بود که با داشتن یک سیستم معامله گری منطقی امید ریاضی معاملات شما مثبت باشد .
            معامله گری بر مبنای حدث و گمان منجر به بروز فاجعه میشود .
            بسیاری از معامله گران مانند افراد مستی هستند که در کازینو ها مدام از یک بازی به بازی دیگر میروند . اسلیپیج و کمسیون , کسانی را که بیش از حد معامله میکنند به نابودی میکشاند .

            بهترین سیستم های معامله گری ساده و قدرتمند هستند .
            اینگونه سیستم ها از عناصر و جزییات اندکی تشکیل شده اند . برعکس سیستم های بسیار پیچیده که از عوامل بسیار زیادی در آنها استفاده میشود .
            برخی از معامله گران دوست دارند سیستم های خود را بر مبنای اطلاعات و قیمت های گذشته بهینه کنند اما مشکل اینجاست که هیچ کارگزاری اجازه معامله بر روی نمودار های قدیمی را به معامله گر نمیدهد .
            بازار ها همواره در حال تغییرند و پارامتر هایی که در گذشته خیلی خوب عمل میکردند الزاما در شرایط امروز هم همان کارایی را نخواهند داشت .
            به جای اینکار سعی کنید عملکرد سیستم خود را در شرایط بد آزمایش کنید .

            یک سیستم قوی زمانی که بازار تغییر میکند نیز همچنان کارآمد باقی میماند .
            در نهایت وقتی به یک سیستم خوب دست یافتید با دستکاری بیش از حد خرابش نکنید . فقط زمانی به دنبال طراحی یک سیستم دیگر باشید که بخواهید سیستم اول را ناقص کنید .

            همانگونه که رابرت پریچتر میگوید :
            " بیشتر معامله گران یک سیستم خوب را میگیرند و با هدف کامل کردن آن , آنرا به کلی نابود میکنند . "
            به مجرد اینکه یک سیستم معاملاتی خوب برای خود دست و پا کردید به دنبال پیاده سازی قوانین مدیریت سرمایه باشید .
            - چرا باید یک سیستم معاملاتی برای خودمان اتخاذ کنیم ؟

            در اینجا می خواهم به ذکر چند مزیت پذیرفتن یک سیستم معاملاتی بپردازم
            • سیستم معاملاتی باعث میشود تمامی احساسات در هنگام داد و ستد از شخص دور بمانند :

            از عنصر " احساسات " اغلب به عنوان بزرگترین عیب یک سرمایه گذار شخصی یاد میشود . در اینجا از شخص سرمایه گذاری صحبت میکنیم که اولا قادر نیست از عهده ی ضرر هایش بر آید در ثانی تمامی تصمیماتش بر پایه ی حدس و گمان استوار می باشد و در نهایت پولش را از دست می دهد .
            تعقیب محض از یک سیستم معاملاتی از پیش تعیین شده معامله گر را از هر گونه تصمیم "ساختگی" رها می سازد . این مهمه که تصمیم رو من دارم میگیرم یا سیستم معاملاتی که تعریف شده است و به آن اعتماد دارم ؟
            یکبار که چهار چوب یک سیستم معاملاتی تشریح و بنای آن ساخته شود , معامله کردن دیگر "تجربی" نخواهد بود بلکه کاملا "مکانیکی" میشود .

            " با گسیختن از ناکارآمدی های انسانی , یک معامله گر سیستماتیک میتواند سودآوری خود را افزایش دهد "
            • صرفه جویی در زمان :
            چنانچه یک سیستم معاملاتی کارآمد و بهینه , کاملا بصورت مکانیک تعریف شود پس قابلیت تبدیل شدن به ماشین را داراست در این زمان معامله گر از صرف وقت جهت تحلیل بازار رها میشود
            • ساده است , به این معنا که دیگران نیز میتوانند آنرا درست مانند شما اجرا کنند :
            به عنوان مثال دیده ایم کمپانی هایی که سیستم معاملاتی خود ساخته ی شان را می فروشند
            یا کمپانی هایی که در ازای دریافت وجهی ماهیانه سیگنال های سیستم معاملاتی خود را برای افراد ارسال میکنند
            آنچه در این مورد حائز اهمیت است اینست که سیستم معاملاتی در تست گذشته بازار ساده به نظر میرسد اما آیا در زمان حال نیز همه چیز مانند گذشته خواهد بود ؟

            برد کشتی آنجا که خواهد خدای ... وگر جامه بر تن درد ناخدای

            نظر


            • در تنگنا قرار گرفتن
              در تنگنا قرار گرفتن

              یک بازنده هرگز نمیداند که چرا می بازد ؟

              اگر می دانست برای آن چاره ای می اندیشید و تبدیل به یک برنده میشد .
              او در معامله گری سر در گم عمل میکند . یک بازنده همانگونه سعی در کنترل معاملات خود دارد که یک الکلی می خواهد مصرف الکل خود را کنترل کند .

              بازنده ها برای اینکه از وضعیتی که در آن قرار گرفته اند رهایی پیدا کنند همه کاری انجام می دهند . دائما سیستم معامله ی خود را تغییر می دهند , نرم افزار های جدید می خرند و یا از کسانی که فکر میکنند از خودشان بهتر این کار را بلدند سیگنال میگیرند .
              اعتقاد آنها به یک راه نجات خیالی مثل باور داشتن بابا نوئل است .
              این اعتقاد آنها به یک سیستم جادوئی , که فقط از روی استیصال و ناچاری است فقط باعث بازار گرمی مشاوران و سیگنال فروش ها و ... میشود .
              زمانی که تعداد ضرر ها بالاتر می رود و حساب کوچک و کوچکتر میشود فرد بازنده مانند یک الکلی که از طرف صاحبخانه و صاحب کار خود تهدید به اخراج شده عمل میکند .
              نا امیدی و استیصال وجود بازنده را فرا میگیرد . و او دست به ترفند های جدیدی می زند .
              مثلا یک پوزیشن را از لحاظ حجمی به پوزیشن های کوچکتر تقسیم میکند , به حجم پوزیشن هایی که در ضرر فرو رفته اند می افزاید , اگر بازار در خلاف جهت پیش بینی اش حرکت کند یک پوزیشن دیگر در خلاف جهت پوزیشن قبلی اش می گیرد و ...

              بازنده ها از این اقدامات همان قدر نتیجه می گرند که یک الکلی فکر میکند اگر از یک نوشیدنی الکلی سنگین به یک نوشیدنی الکلی سبک تر روی آورد موفق خواهد شد .
              یک بازنده بی اختیار دست به هر کاری می زند تا یک امر غیر قابل کنترل را تحت کنترل خود درآورد .
              الکلی ها با مرگ زود هنگام از دنیا می روند و بیشتر معامله گران نیز در این بازار ورشکست میشوند و هرگز باز نمی گردند .

              روش های نوین معامله گری , اطلاعات محرمانه و نرم افزار های بهینه شده تا زمانی که شما یاد نگیرید چگونه خود را کنترل کنید کمکی به شما نمی کنند .
              شاید باید طرز فکر خود را تغییر دهید ... !!
              تا نا کامی هایتان پایان یابند و خود را به عنوان یک معامله گر احیا کنید .

              همانگونه که الکلی ها به مصرف الکل معتاد میشوند بازنده ها نیز به باختن اعتیاد پیدا می کنند . معامله گران برای کسب سود معامله میکنند اما حتی باخت هم برای آنها هیجان انگیز است چون معامله گری از لذت فوق العاده بالایی برخوردار است .

              اما هیچ معامله گری عمدا نمی بازد همانگونه که زندگی یک الکلی عمدا در گوشه ی خیابان پایان نمی یابد .
              یک بازنده همانطور که از هیجان معامله گری لذت میبرد مبلغ حسابش کمتر و کمتر میشود .
              اگر سعی کنید او را متوجه این موضوع کنید که یک بازنده است درست مثل اینست که یک بطری مشروب را از دسترس یک الکلی دور نگه دارید .

              یک بازنده زمانی میتواند شروع به احیا خود نماید که همه چیز خود را از دست رفته ببیند و احساس کند که به آخر خط رسیده است . به آخر خط رسیدن احساس بسیار بد و نا خوشایندی است . خیلی درد آور و تحقیر آمیز است
              زمانی این احساس به فرد دست می دهد که پولی را از دست بدهد که خارج از استطاعت مالی او باشد .

              زمانی که پس اندازتان را قمار گونه از دست بدهید , زمانی که از هوش و ذکاوت خود نزد دوستانتان تعریف کنید و مدتی بعد برای پول قرض گرفتن به آنها
              مراجعه کنید و یا زمانی که بازار بر علیه شما بخروشد و فریاد بزند که شما ابلهید .

              بعضی از افراد فقط چند هفته پس از آغاز معامله گری به انتها می رسند و برخی دیگر با اضافه کردن پیاپی پول به حساب خود فقط پایان کار خود را به تعویق می اندازند .

              پذیرفتن بازنده بودن از طرف شخص بازنده بسیار درد آور است .
              ما همه ی عمر برای افزایش و اعتبار خود در جامعه تلاش میکنیم . بیشتر ما از عملکرد خودمان بسیار راضی هستیم و به همین دلیل به آخر خط رسیدن برای یک شخص باهوش و موفق بسیار رنج آور است .

              اولین عکس العمل شما در این وضعیت احتمالا ترک این کار است اما به یاد داشته باشید که این تنها شما نیستید که به این مرحله میرسید . تقریبا هر معامله گری در این مرحله قرار گرفته است .
              بیشتر افرادی که به این مرحله میرسند دست از معامله گری می کشند .
              آنها بازار را برای همیشه ترک می کنند و دیگر به سراغ آن نمی آیند .
              سوابقی که در کار گزاری ها ثبت شده است نشان می دهد که از هر 100 نفری که امروز به معامله گری مشغولند 90 نفر از آنها یک سال دیگر دست از کار کشیده اند .
              آنها به آخر خط می رسند , از نظر روانی به هم میریزند و این کار را ترک میکنند و به خاطر خاطره ی تلخی که از معامله گری در ذهن دارند سعی می کنند برای همیشه آنرا فراموش کنند .

              بعضی از بازنده ها به شکست روحی خود فائق می آیند و صبر میکنند تا رنج آن به طور کامل فراموش شود سپس مجددا به معامله گری روی می آورند در حالی که اندکی تجربه نیز از گذشته به همراه دارند .
              بیم و هراسی که از گذشته در وجود آنها باقی مانده است , روند معامله گری آنها را تضعیف میکند .
              تنها تعدا کمی از معامله گران هستند که پروسه ی تغییر و رشد را آغاز می کنند .
              برای این افراد که تعداشان نیز بسیار کم است درد و رنج به انتها رسیدن , چرخه ی بی سرانجام سر مست شدن از برد و سپس از دست دادن همه چیز را متوقف میکند و باعث می شود
              که آنها به یک باز نگیری در کار خود بپردازند .

              زمانی که شما می پذیرید که سبب شکست های شما خودتان هستید می توانید فصل جدید ی را در معامله گری خود آغاز کنید و قادر خواهید بود که نظم و انضباط را مانند یک معامله گر موفق به اجرا در آورید .
              همانگونه که یک الکلی باید اعتراف کند که کنترلی بر نوشیدن الکل ندارد , یک معامله گر نیز باید بپذیرد که کنترلی بر باخت هایش ندارد .
              او باید قبول کند که یک مشکل روانشناختی با باختن دارد که باعث میشود تمام سرمایه اش را از بین ببرد . نخستین گام برای یک عضو انجمن الکلی های گمنام گفتن این جمله است :
              " من یک الکلی هستم , من در برابر الکل ناتوان هستم "
              و به عنوان یک معامله گر برای برداشتن نخستین گام باید بگویید " من یک بازنده هستم , من در برابر باخت ناتوان هستم " .

              یک معامله گر میتواند با استفاده از قوانین الکلی های گمنام به احیای خود بپردازد . الکلی هایی که قصد ترک الکل را دارند سعی می کنند به تدریج و روز به روز بر ترک الکل باقی بمانند .
              شما نیز باید سعی کنید معامله گری بدون باخت را روز به روز تجربه کنید .
              ممکن است بگویید غیر ممکن است ... !
              اگر معامله ی خریدی انجام دادم و بازار بلافاصله در یک روند نزولی افتاد چطور ؟
              یا اگر اقدام به فروش نمودم و قیمت شروع به افزایش نمود چه ؟
              حتی بهترین معامله گران نیز در بعضی از معاملات خود ضرر می کنند .

              جواب شما اینست که باید بین ریسک منطقی کسب و کار و ضرر تفاوت قائل شوید .
              یک معامله گر ممکن است به اندازه ی ریسک منطقی کارش سرمایه از دست بدهد اما هرگز بیش از مقداری که از پیش تعیین کرده است در یک معامله ضرر نخواهد داد .
              یک مغازه دار نیز هر گاه کالا و اجناس جدیدی را خریداری می نماید در واقع دست به ریک میزند چرا که اگر نتواند آنها را به فروش برساند مسلما ضرر می کند اما یک تاجر زیرک همواره دست به مقداری ریسک میزند که حتی اگر مرتکب چند اشتباه پی در پی نیز بشود ورشکست نشود و از گردونه خارج نشود .
              شاید انبار کردن چند کارتن از یک کالای جدیدبرای یک تاجر ریسک کاری منطقی به حساب آید , اما انبار کردن یک کامیون از آن کالا کاری قمار گونه است .

              به عنوان یک معامله گر شما در امر معامله گری مشغول کار و تجارت هستید و باید یک ریسک تجاری برای خود تعریف کنید . یعنی حداکثر مبلغی را که حاضرید روی یک معامله از دست بدهید . در این مورد هیچ استانداردی بر مبنای دلار وجود ندارد چرا که مبنای ثابتی وجود ندارد .
              در درجه ی اول یک ریسک تجاری معقول و منطقی به میزان موجودی حساب شخص معامله گر بستگی دارد .
              همچنین رابطه ی نزدیکی با روش معامله گری و میزان ریسک پذیری و تحمل افراد دارد . برداشت هر کس از ریسک تجاری نحوه ی مدیریت سرمایه را برای او رقم می زند .
              یک معامله گر آگاه هرگز بیش از 2 درصد کل مبلغ حساب خود را در یک معامله ریسک نمیکند . برای مثال اگر موجودی حساب شما 30 هزار دلار باشد نباید بیش از 600 دلار روی هر معامله ریسک کنید یا اگر موجودی حساب شما 10 هزار دلار است نباید روی هر معامله بیش از 200 دلار ضرر بدهید .
              اگر حساب شما کوچک است با افتتاح حساب های مینی خود را به معاملات سبک تر محدود کنید .
              اگر موقعیت مناسبی برای انجام معامله یافتید ولی محل قرار گرفتن حد ضرر آن طوری بود که ریسکش بیش از 2 درصد کل حسابتان میباشد از آن معامله صرف نظر کنید . اجتناب کردن از بیش از 2 درصد ریسک در هر معامله مانند اجتناب کردن الکلی ها ی در حال ترک از مصرف الکل میباشد .

              هر زمان نیز در تعیین میزان ریسک مطمئن نبودید و تردید داشتید جانب احتیاط را بگیرید و ریسک کمتری اعمال کنید .
              اگر کارگزاری را انتخاب کنید که کمسیون و اسلیپیج بالایی را مطالبه می کند کنترل خود بر معامله گری را از دست می دهید . بنابراین سعی کنید کارگزاری انتخاب نمایید که در عین قابل اعتماد بودن کمسیون و کارمزد کمتری دریافت کند .
              اگر حتی 1 دلار اعم از کمسیون , اسلیپیج و ... اضافه بر رسک تجاری خود از دست بدهید شما یک بازنده اید .

              آیا معاملت خود را به طور دقیق ثبت می کنید ؟
              ثبت ضعیف و ناقص معاملات یکی از نشانه های یک قمار باز و بازنده است . معامله گران خوب معاملات خود را به دقت ثبت می کنند و یک ثبت معامله ی کامل شامل نوشتن تاریخ , قیمت ورود و خروج , اسلیپیج , کمسیون , حد ضرر , دلایل ورود , دلیل خروج , ماکزیمم سود در نظر گرفته شده برای آن معامله و دیگر اطلاعات لازم می باشد .
              اگر هر یک از معاملات خود را بر اساس ریسکی که از قبل تعیین کرده اید انجام دهید در واقع روال عادی را در پیش گرفته اید . بنابراین نه به انتظار بازگشت قیمت می نشینید , نه برای نغییر روند ها دعا میکنید .

              از دست دادن یک دلار اضافه بر ریسکی که از قبل تعیین کرده اید مانند مست کردن , با دیگران گلاویز شدن , حالت تهوع و شب را تا صبح در جوی خیابان سپری کردن است که مسلما دوست ندارید برایتان اتفاق بیفتد .

              برد کشتی آنجا که خواهد خدای ... وگر جامه بر تن درد ناخدای

              نظر


              • سلام و خسته نباشید
                مطالبتون بسیار جالب واموزنده بود

                نظر


                • ابرهيمي جان در مورد رفتار غير عقلايي در بازار فارکس جايي مظلبي نخونديد ؟؟ يا نداريد که بزاريد ؟؟؟

                  نظر


                  • نکات مهم در سر مایه گذاري از نظر: Robert deel
                    با برنامه ترید کنید !!
                    - قبل از باي و سل کردن تمام شرایط رو در نظر بگیرید و بدونید که در صورت در ضرر رفتن
                    یا ضرر کردن چه کار باید انجام دهید (همون جور وقتی که سود می کنید)
                    - مقدار پولی که می خواهید ریسک کنید رو از قبل در نظر بگیرید .
                    - ونگذارید که با نگه داشتن پوزیشن ضررده ، ضرر شما افزایش یابد .
                    - وبا کمک برنامه ترید، از گرفتن معاملات احساسی خود داري کنید .
                    تعیین روش معامله .
                    - باید روش مشخصی از پیش تعیین شده باشد
                    - انتخاب روشی که در جهت مومنتوم قیمت و روند بازار باشه
                    - هرگز بر اساس حدسیات ترید نکنید
                    - روشتون باید در تام فریم مشخصو داراي ریسک مشخصی باشد.
                    -3 در جهت روند معامله کنید .
                    - در صورتی که در جهت روند معامله کنید میزان موفقیت شما افزایش می یابد و همچنین
                    پتانسیل سود افزوده شده و میزان ریسک شما را کاهش میدهد .
                    می (exponential) - یک نشانه خوب براي اینکه در جهت روند باشیم مووینگ اوریج 50
                    باشد که می تواند روند را در بلند مدت به ما نشان دهد . همچنین مووینگ 12
                    می تواند روند را در کوتاه مدت به ما نشان دهد . (exponential)
                    -4 از تکنیک هاي مدیریت سرمایه استفاده کنید .
                    - مقدار ضرري را که می توانید تحمل کنید (بر حسب دلار) را تعیین کنید و سپس شروع به
                    کسب درآمد از این طریق نمایید .
                    - جلوگیري سریع از ضرر بهترین شیوه ي مدیریت سرمایه اي است که می توانید داشته باشید .
                    - گاهی مواقع یک تریدر با یک معامله ازدواج می کنه و به هیچ وجه حاضر به بستن اون در
                    ضرر نیست که این در واقع عامل جدي براي سقوط یک تریدر هست .
                    - در صورتی که شما تریدر روزانه هستید سعی کنید بیشتر از 1% ریسک نکنید .
                    - اگر می خواهید معامله را در شب نگه دارید هرگز بیش از 3 % ریسک نکنید .
                    برد کشتی آنجا که خواهد خدای ... وگر جامه بر تن درد ناخدای

                    نظر


                    • – چرا با داشتن يک سيستم معاملاتي فوق العاده هنوز هم ضرر مي کنيد ؟
                      با صرف ساعات زياد و با کمک گرفتن از اساتيد فن و مطالعه منابع مختلف سيستم
                      معاملاتي خود را طراحي مي کنيد .
                      حال وقت آن رسيده که با بکارگيري سيستم خود درمعاملات واقعي بهره زحمات خود را
                      ببنيد .
                      با اعتماد به نفس بالا شروع مي کنيد و اولين معامله خود را انجام مي دهيد . صرر مي
                      کنيد . اشکالي ندارد .
                      قبل از شروع هم مي دانستيد که معامله گران موفق هم سود و هم ضرر مي کنند و ضرر
                      کردن جزئي از ماهيت معامله گري است . بارها شنيده ايد که " معامله گران موفق در
                      تمام معاملاتشان سود نمي کنند . "
                      با اعتماد به نفس بالا به کار خود ادامه مي دهيد و وارد معامله بعدي مي شويد ، اين
                      دفعه هم ضرر مي کنيد ، اما ....
                      اين بار غرورتان کمي جريحه دار شده است ، چون متوجه شده ايد که نقطه استاپ را
                      کمي نزدیک انتخاب کرده ايد ، چراکه بازار بعد از زدن استاپ شما برمي گردد و نقطه
                      کسب سود شما را مي زند و اگر خارج نشده بوديد اين سود براي شما بود .
                      سيستم تان را چند بار بررسي مي کنيد .
                      کار غلطي انجام نداده ايد ، بلکه استاپ را دقيقا در همان جايي قرار داده ايد که سيستم
                      تان به شما گفته است .
                      با وجود اينکه زخم خورده ايد ولي هنوز انعطاف پذيريد و نسبت به سيستم خود وفادار
                      مي باشيد .
                      شب گذشته خوب خوابيده ايد و اکنون با چند کليک موس ، معامله بعدي پيش رويتان
                      است .
                      اين يکي خيلي خوب به نظر مي رسد . ريسک بالايي دارد ولي سود زيادي هم در آن
                      وجود دارد .
                      با چهره اي خندان وا رد معامله مي شويد . با اين شروع خوب احساس خوبي داريد و
                      همانطوريکه سيستم تان مي گويد ، استاپ خود را به نقطه سربسر منتقل مي کنيد .
                      با يک خبر ناگهاني بازار برمي گردد و استاپ شما دیر فعال ميگردد شما دچار ضرر غير
                      منتظره اي مي شويد .
                      آيا سيستم شما مشکل دارد ؟
                      آيا " شخصيت " کلي بازار به گونه اي تغيير کرده است که هسته سيستم شما را تحت
                      تاثير قرار مي دهد و در پي اثبات اين است که تمام تست هاي قبلي شما از سيستم
                      ناشايست بوده اند ؟
                      اعتماد شما يه شک تبديل مي شود .
                      تصميم مي گيريد ، دفعه بعد به جاي اينکه وارد معامله شويد فقط نظاره گر باشيد تا
                      ببينيد آيا سيستم دوباره کارايي خود را بدست مي آورد يا خير ؟
                      آيا اين همان جيزي نيست که يک معامله گر محافظه کار بايد انجام دهد ؟
                      معامله اي که شاهد آن بوديد در نهايت به سود ختم مي شود .
                      در درون خود را سرزنش مي کنيد . چرا که وقتي شروع به معامله کرديد با خودتان قرار
                      گذاشته بوديد که ده موقعيت اول را بدون توجه به هيچ رويدادي معامله کنيد و در اينجا ا
                      زقرار خود تخطي کرديد و با اين کار يک سود خوب را از دست داديد .
                      واقعا چه چيزي در حال رخ دادن است ؟
                      آنچه اتفاق مي افتد اين است که شما از کنترل خارج شده ايد و اين احساسات
                      شماست که معاملات شما را رهبري مي کند .
                      داستان بالا بارها و بارها براي معامله گران از مبتدي گرفته تا مجرب اتفاق مي افتد .
                      معامله گر موفق از همان ابتدا آن را درک کرده و ريشه آن را در همانجا مي خشکاند. ا و
                      هر روز ساعاتي را صرف " انضباط در معامله گري " مي کنند .
                      او به " ده فرمان در معامله گري " پايبند است و آن را در ديوار کنار ميز خود آويزان کرده و
                      مرور مي کند و لحظه اي از تربيت دهن خود براي معامله گري غافل نيست .
                      تعداد معامله گران موفق بسيار کمتر از معامله گران ناکام است ولي در مورد سيستم
                      هاي معاملاتي اينگونه نيست .
                      در حرفه ام حداقل با پنجاه سيستم درجه يک مواجه شده ام ولي با اين وجود مطمئنم
                      که بيشتر معامله گراني که از اين سيستم ها استفاده کرده اند ، ناکام شده اند .
                      چرا ؟
                      زيرا آنها تحت تاثير احساساتشان معامله مي کردند .
                      شما چطور
                      برد کشتی آنجا که خواهد خدای ... وگر جامه بر تن درد ناخدای

                      نظر


                      • سود خود را محدود مي کنيد و اجازه مي دهيد ضررتان افزايش يابد ؟
                        اين موضوع تقريبا در تمام کتابهاي مربوط به معامله گري فصلي را به خود اختصاص داده
                        است .
                        تمام استادان بازار بر اين نکته توافق دارند و سخن هر مربي بعد از گفتن اينکه " معامله
                        گري بسيار پرمخاطره است و فقط بايد سرمايه اي را در آن استفاده کرد که قابل ريسک
                        کردن باشد . " اين است که :
                        "ضررهايتان را محدود کنيد و به سودهايتان فرصت افزايش دهيد. "
                        درست است به همه ما گفته شده است .
                        " با جريان پيش برو " ... " سوار موج شو " ... " تا چيزي خراب نشده ، از معامله خارج
                        شو " .... همه ما دو لبه اين جملات طلايي را که با انواع و اقسام عبارات براي ما گفته
                        شده اند مي دانيم .
                        در طول سالهاي مربي گري ام دانشجويان زيادي را تحت نظر داشتم و آن چيزي که
                        متوجه شدم اين بود که اکثر آنها دقيقا عکس اين کارها را مي کنند ...
                        آنها سودشان را محدود مي کردند و به ضررشان فرصت افزايش مي دادند .
                        بعد از مدتي ديگر برايم عادي شده بود که ببينم تازه کاران قانون " محدوديت / افزايش "
                        را ناديده مي گيرند .
                        دليل آن را از دانشجويان مي پرسيدم : دلايل مختلفي داشتند ولي مهم ترين انها اين
                        بود که :
                        تمام معامله گران به نوعي توانايي کنترل احساسات خود را ندارند.
                        درحين آموزش من سعي مي کردم که آنها تا جاي ممکن سيستم خود را تست کنند زيرا
                        مي دانستم که هر چه قدر سيستم شان را بيشتر تست کرده باشند به آن بيشتر
                        اعتماد مي کنند .
                        ولي از قرار معلوم اين تست و آزمايش سيستم کمک زيادي به انها در جهت کنترل
                        احساساتشان نمي کرد .
                        آنچه بدان توجه نکرده بودم اين بود که اکثر معامله گران ضرر را به خود مي گيرند و
                        ناراحت مي شوند .
                        تمام انها به محض ضرر کردن به همه چيزهاي منفي که درباره معامله گري شنيده بودند
                        فکر مي کردند و به ياد مقالاتي مي افتادند که معامله گري را با قمار برابر مي دانند.
                        و به نظرشان مي آمد که حق با افراد خانواده شان است که معامله گري را کار ديوانه ها
                        مي دانند .
                        اينگونه افکار موجب مي شوند که شما قادر به پذيرش ضرر نباشد ، چرا که با پذيرش
                        ضرر در واقع خود را هرچه شبيه تر به معامله گر احمقي مي بينيد که تصورش را مي
                        کرديد .
                        به همين دليل وقتي معامله شما وراد ضرر مي شود به انواع و اقسام دليل ها و شواهد
                        متوسل مي شويد تا استاپ خود را برداريد .
                        دليل موجه اي پيدا مي کنيد و استاپ را برمي داريد .
                        اگر بازار برگردد که شما آدم باهوشي هستيد و با اين حرکت به موقع ، يک معامله
                        ناموفق را به يک معامله موفق تبديل کرده ايد .
                        ولي آنچه شما انجام داده ايد اين است که در واقع يک موقعيت داراي پتانسيل سود را
                        به موقعيتي محتمل به ضرر تبديل کرده ايد . شايد در اين يک معامله سود کرده باشيد
                        ولي درنهايت يک بازنده هستيد .
                        موضوع شما نيستيد بلکه بازار است واگر احساساتتان را با آن درگير کنيد ديگر فرصتي
                        براي امتحان درست آن نخواهيد داشت .
                        شما بايد خود را يک معامله گر بدانيد نه کسي که در حال آموختن معامله گري است .
                        جاي کمي برا ي اشتباه وجود دارد .
                        اهرم ها تاييدي بر اين مدعا هستند .
                        اگر مي خواهيد در ليگ برتر بازي کنيد بايد مانند ساير حريفان برتر باشيد ... بايد از همان
                        ابتدا درست عمل کنيد .
                        تمرينهاي خود را در معاملات مجازي انجام دهيد و وقتي شروع به معامله واقعي مي
                        کنيد تنها کاري را بکنيد که سيستم تان به شما مي گويد ، در غير اين صورت معامله گري
                        را کنار بگذاريد و به فکر حرفه ديگري باشيد .
                        اگر از نظر ذهني مانند يک معامله گر نباشيد ، شانس اين را پيدا نمي کنيد که به روي
                        خويشاوندانتان بخنديد .
                        برد کشتی آنجا که خواهد خدای ... وگر جامه بر تن درد ناخدای

                        نظر


                        • - هیچ کس همیشه و در 100 % مواقع نمی تواند برنده باشد .
                          اگر فکر میکنی کھ ھمیشھ و در ١٠٠ % اوقات برنده خواھی بود ،این یک تفکر غلط می باشد .
                          ضرر ھزینھ ای است کھ در این بیزینس باید پرداختھ شود (بھ مانند شغل ھای دیگر . کھ بدون
                          ھزینھ نمی توان سود کرد و درآمد داشت) . چگونگی رفتار تو با پوزیشن ھای ضرر ده ات
                          نشون می دھد کھ تو یک تریدر اماتوری یا اینکھ حرفھ ای ھستی.
                          تریدر ھای حرفھ ای عکس العملی بھ مانند آماتور ھا ندارند، وقتی کھ حرفھ ای ھا ضرر می
                          کنند اون ھا بھ سادگی می گویند بعدی و اون ضرر رو بھ خودشون نسبت نمی دھند.(در واقع از
                          اون پوزیشن ضرر ده چیزھای جدید یاد گرفتھ و دیگھ اون رو رھا می کنند و بھ دنبال معاملھ ی
                          بعدی می روند) .
                          همواره از استاپ لاس استفاده کنید .
                          استفاده شایستھ از استاپ لاس باعث حفظ سود ھا و جلوگیری از افزایش ضرر ھا می گردد
                          .ھنگام ورود بھ پوزیشن از استاپ لاس بھ عنوان محدود کننده ضرر استفاده می شود و وقتی کھ
                          معاملھ ما وارد سود می شود می توان از ان برای قفل کردن سود بھره برد.
                          بیشتر سرمایھ گذاران از قرار دادن استاپ لاس امتناع می کنند زیرا کھ می ترستد کھ توسط
                          استاپ از معاملھ خارج گردند . کھ این در واقع یک مشکل روانشناسی ھست کھ کاملا اشتباه می
                          باشد و شخص با این کار نمی خواھد قبول کند کھ در ورود بھ این معاملھ اشتباه کرده است .
                          ھمچنین ھمیشھ برای معانلات خود در شب استاپ لاس قرار دھید.
                          برد کشتی آنجا که خواهد خدای ... وگر جامه بر تن درد ناخدای

                          نظر


                          • با سلام و عرض خسته نباشید
                            هر چند مدتی است که این تاپیک آپ نمیشه ولی لازم دیدم که از جناب ابراهیمی تشکر کنم.
                            بنده فقط در بورس کشور خودمون فعالیت دارم و از فارکس زیاد چیزی سر در نمی آوردم ولی باخوندن این مطالب یواش یواش داریم یه چیزایی میفهمیم...
                            سپاس فراوان

                            نظر


                            • قانون ترید






                              1- روند دوست ماست :

                              در بازار صعودي
                              Buy
                              و در بازار نزولي
                              Sell
                              انجام دهيد و سعي در ايجاد بازدهي ناشي از بازگشت قيمت نداشته نباشيد. به خاطر داشته باشيد نداشتن Position
                              خود يك
                              Position
                              است.

                              2- اگر خواهي نشي رسوا:
                              آن چيزي كه در حال قوي شدن است؛ را بخريد و آن چيزي را كه در حال ضعيف شدن است بفروشيد. عموما افراد وقتي قيمت پايين مي آيد اقدام به خريد مي كنند در حاليكه حرفه ايها وقتي مي خرند كه قيمت در حال بالا رفتن است. قاعده بقا اين نيست كه "پايين بخر و بالا بفروش" بلكه به اينصورت است كه "بالا بخر و بالاتر بفروش". از اين گذشته وقتي در يك گروه در حال مقايسه هستيد قويترين را بخريد و ضعيف ترين را بفروشيد.

                              3- هميشه بهترين باشيد:

                              وقتي مي خواهيد وارد يك تريد شويد آنچنان سنجيده وارد شويد كه آن تريد قابليت اين را داشته باشد كه بهترين تريد سال شما باشد. آن چنان تدبير كنيد گويي كه يك عمليات جنگي در پيش داريد. سپس مجموعه اي از احتمالات و برنامه هايي براي خروج از ماركت تنظيم نماييد.

                              4- در جهت روند بازار خود را تقويت کنيد:

                              به هنگام بازگشت هاي كوچك بازار به حجم تريد خود اضافه كنيد. در ماركت صعودي روي خطوط حمايت
                              (Support)
                              و در بازارهاي نزولي روي خطوط مقاومت
                              (Resistance)
                              اقدام دوباره به تريد نماييد. در سطوح 33 تا 50% اولين اقدام را جهت سنگين نمودن
                              Position
                              خود انجام دهيد.

                              5- صبور باشيد:

                              صبور باشيد. وقتي زمان مناسب براي ورود به يك تريد را از دست داديد منتظر تصحيح قيمت بمانيد تا در نقطه مناسب وارد تريد شويد.

                              6- طاقت پولدار شدن رو داشته باشيد:

                              صبور باشيد. زمانيكه وارد يك تريد شديد به آن زمان بدهيد تا توسعه پيدا كند و زمان بدهيد تا سود مورد انتظار شما را بسازد.

                              7- سودهاي بزرگ؛ فکرهاي بزرگ
                              صبور باشيد. شايد بدترين ضرب المثلي كه گفته شده اين است كه "يك مو از خرس كندن غنيمت است" يا "به سود كم قانع باش". در حقيقت كسب سودهاي كوچك نهايتا به ضرر ختم خواهد شد. بستن Position ها با سود كم به آنها اجازه نمي دهد تا توسعه پيدا كنند و بزرگ شوند. پول هاي درست و حسابي معمولا از 2 يا 3 تريد بزرگ در سال بوجود مي آيند كه به تدريج بزرگ شده اند. شما بايد اين توانايي را در خودتان ايجاد كنيد كه نسبت به تريدهاي سودآور صبور باشيد تا اجازه يابند كه جزء بهترين تريدها باشند.

                              8- به تحليل تان ايمان بياورد:
                              صبور باشيد. وقتي كه يك تريد را شكل مي دهيد به آن زمان بدهيد تا كار خودش را انجام دهد. به او زمان بدهيد تا از نوسانات اتفاقي در امان بماند. به او زمان بدهيد تا ديگران شايستگي آنچه را شما زودتر از آنها به آن پي برده ايد مشاهده كنند.

                              9- چشم ها را بايد شست؛
                              جور ديگر
                              ...!
                              نا شكيبا و بي تاب نباشيد. معمولا ضررهاي كوچك و ضررهاي سريع و كوتاه مدت بهترين ضررها هستند. از دست دادن پول آنقدر مهم نيست. بلكه آنچه مهم است اين است كه آن ضرر سرمايه ذهني و فكر شما را به دست مي گيرد و شما را خسته ميكند. تا زمانيكه به يك تريد شكست خورده مي انديشيد اين گونه خواهد بود.

                              10- بر اشتباهاتان پافشاري نکنيد:
                              هرگز و تحت هيج شرايطي به يك تريد زيان آور اضافه نكنيد و ميانگين و معدل نگيريد. چنانچه شما در حال خريد هستيد هيچ خريد ديگري نبايد پايين تر از قيمت قبلي صورت گيرد. واگر شما در حال فروش هستيد هيچ فروش ديگري نبايد بالاتر از قيمت قلبي انجام شود. اين موضوع را آويزه گوش خود قرار دهيد.

                              11- آهسته اما پيوسته:
                              آن كاري را كه به نفع شماست بيشتر انجام دهيد و آن كاري را كه به ضرر شماست كمتر. هر روز نگاهي به Position
                              هاي خود بيندازيد و سعي كنيد به آنهايي كه بازدهي بيشتري داشته اند بيافزاييد و از آنهايي كه بي ثمر بوده اند بكاهيد. اين امر پايه و اساس ضرب المثلي است كه ميگويد "كاري كه يك بار نتيجه داد دوباره هم نتيجه مي دهد" وبرعكس آن "آدم عاقل از يك سوراخ دوبار گزيده نمي شود".

                              12- منطقي و با تحليل باشيد:
                              تا زمانيكه عوامل تكنيكال و فاندامنتال يكديگر را تاييد نكرده اند تريد نكنيد. اين قاعده يك فروتني كارشناسانه است. من نگران نيستم و غمي ندارم. چون تا زمانيكه مطمئن نشوم قواعد ساده تكنيكال كه من از آن پيروي مي كنم و تحليل هاي فاندامنتال من در يك جهت حركت مي كنند اقدام به تريد نمي كنم. بعد از آن ميتوانم با قدرت و اطمينان عمل كنم و با صبر و حوصله و فرصت كافي
                              Position
                              بگيرم.

                              13- سيستم خود را خاموش کنيد:
                              زمانيكه ضرر زيادي در اصل سرمايه خود تجربه كرديد برويد و مدتي استراحت كنيد. تمام
                              Position
                              هاي خود را ببنديد و تريد را براي چند روز متوقف كنيد. ذهن شما مي تواند خودش را بازسازي كند و دوباره براي قاعده ضرر خوب ضرر سريع و كم آماده شود. اصرار بر اينكه "من بايد پولم را برگردانم" بسيار خطرناك است و بايد طرد شود.

                              14- جسارت را تجربه کنيد:
                              وقتي وضعيت تريدينگ شما خوب است قدري بزرگتر تريد كنيد. همه ما زمانهاي غير قابل باوري را كه همه Position هاي ما مثبت و پربازده بوده اند تجربه كرده ايم. وقتي جنين اتفاقي افتاد جسورانه تر و بزرگتر تريد كنيد. ما بايد فرياد خوشحالي بزنيم و تا زماني كه درهاي خوش اقبالي و خوش وقتي به روي ما باز است اينطور عمل كنيم.

                              15- قواعد بازي را بلد باشيد:
                              هنگامي كه يك
                              Position
                              سودمند داريد حداكثر بين 4/1 تا 2/1 به آن اضافه كنيد. اين كار باعث مي شود تا متوسط قيمت شما كمتر از‘ نصف سود شما به ضرر شما حركت كند و اين امنيت را براي شما ايجاد كند تا از هم اكنون بدون نقطه اي ضرر تا 50% بازگشت ماركت را تحمل كنيد و آن موقع هنوز هم در سود هستيد.

                              16- گلادياتور يا تريدر ؟
                              شبيه يك پارتيزان و مبارز جنگجو رفتار كنيد. ما آرزو داريم كه همواره در طرف برنده جنگ بجنگيم نه اينكه وقت و سرمايه خود را با تلاش بيهوده در طرف ديگر براي اينكه غرورآميز در پايين بخريم و در بالا بفروشيم هدر دهيم. وظيفه ما اين است كه در كنار نيروهاي برنده براي كسب سود بجنگيم. اگر طرف برنده اي وجود ندارد شما هم لازم نيست بجنگيد.

                              17- عرش ها و فرش ها:
                              بازارها نقاط بالايي را با سرعت و شدت شكل مي دهند و درعوض نقاط پاييني را به آهستگي لمس مي كنند.

                              18- من نابغه ام ... "؟!". "از علامت سوال تا علامت تعجب"
                              در يك بازار صعودي معمولا 50% يا بيشتر از 50% بازدهي در 10% آخر دوره صعود اتفاق مي افتد. بنابراين 50% ابتدايي بازده مورد انتظار ما در حدود 90% از كل زمان رشد را به خود اختصاص مي دهد و قاعدتا نيازمند بيشترين تحمل و پشتيباني خواهد بود. مديريت اين زمان به مراتب مشكل تر از مديريت زمان 50% آخر بازدهي خواهد بود.
                              در اين قواعد هيج نبوغي نهفته نيست. آنها يك سري احساس عمومي
                              (Common Sense)
                              هستند و نه چيز ديگر. اما همانطور كه والتر ميگويد: "احساسات عمومي غيرعادي اند"
                              (Common Sense is Uncommon)
                              . تريد يك كسب و كار مبتني بر احساس عموم است. وقتي ما بر خلاف احساس عموم تريد مي كنيم ما خواهيم باخت. شايد نه هميشه اما به دفعات و نهايتا خواهيم باخت.
                              با روشهاي ساده تريد كنيد. از متدولوژيهاي پيچيده كه سيستم هاي تكنيكال را مبهم مي سازند دوري كنيد و فقط بر طبق ترندهاي اصلي تريد كنيد.
                              ویرایش توسط ebrahimi : https://www.traderha.com/member/4021-ebrahimi در ساعت 07-15-2012, 02:53 PM
                              برد کشتی آنجا که خواهد خدای ... وگر جامه بر تن درد ناخدای

                              نظر


                              • خیلی ممنون از تاپیک خوبتون
                                واقعا مواردی توضیح داده میشه که شاید کمتر در کتابا بشه پیدا کرد.ما که خیلی استفاده کردیم........
                                ویرایش توسط شاهین : https://www.traderha.com/ در ساعت 07-15-2012, 10:02 PM

                                نظر

                                پردازش ...
                                X