مردی با صورتی سرخ و سفید را تصور کنید. در نگاه اول، ممکن است فکر کنید که او از سلامتی بسیار خوبی برخوردار است.... و از طرف دیگر، ممکن است نشانه تب باشد- دو تفسیر کاملاً مخالف از واقعیتی یکسان. بنابراین، برای تصمیم گیری، باید شرایط موجود را در نظر گرفت. همین داستان را می توان در مورد بازارهای مالی نیز بیان کرد. تورم هم می تواند نشانه اقتصادی قوی و هم وجود یک مشکل باشد. این مسئله در مورد بازده اوراق قرضه نیز صادق است.
بنابر ظاهر، به نظر می رسد اُفت ارزش طلا به این دلیل است که یک رابطه دوتایی معکوس بلند مدت با کاهش بازده اوراق قرضه (با ضریب همبستگی بیش از 93٪) برقرار کرده است و افزایش اخیر در نرخ 10 ساله باعث فروش 120 تن صندوق قابل معامله (etf) توسط نهادهای غربی (یا 3.6٪ از کل دارایی ها) شده است. اما شاید بازارها این وقایع را به درستی تعبیر نمی کنند. ارزش اوراق قرضه در حال سقوط و بازده در حال افزایش است، چون بازار تورم را پیش بینی کرده است.
اما البته تنها در مورد اوراق قرضه صحبت نمی کنیم. نزدیک به یک سال است که شاخص دلار آمریکا (usdx) در بالاترین سطح قرار دارد. در اواخر سال گذشته، یافتن سرمایه گذاری که به ارزش دلار آمریکا خوش بین باشد، دشوار بود. بازار بیشترین میزان خسارت را به بیشترین تعداد شرکت کننده وارد کرده است و افزایش کوتاه مدت ارزش دلار باعث کاهش ارزش طلا شده است. باز هم، به دلایل اساسی، نتیجه اشتباهی حاصل شده است.
بنابراین، چه نتیجه ای برای ما حاصل می شود؟ اولاً در سطح فعلی به نظر می رسد طلا فرصتی استثنایی باشد. با در نظر گرفتن تمام موارد، به نظر می رسد قیمت فعلی بازار نقطه ورود خوبی باشد.
اگر بخواهیم صادق باشیم، مسیر پیش رو نیز کاملاً روشن نیست. همه چیز به این بستگی دارد که بانک های مرکزی چه سیاستی را اتخاذ می کنند. از یک طرف، اقتصادی نابسمان در تلاش است تا اثرات واکنش های سیاسی به بیماری همه گیر کووید-19 را کاهش دهد، و از طرف دیگر، تورم و اقتصاد برافروخته قرار دارد. واضح است که غول های دنیای اقتصاد به دنبال گزینه ای طلایی (نه خیلی گرم و نه خیلی سرد) خواهند بود، اما امکان بسیار کمی برای بروز خطا وجود دارد. تحدب منفی افزایش نرخ ها به این معنی است که حتی افزایش 1 درصدی خطر بازگشت بازار به رکود را دارد و هزینه بهره دادن بابت بدهی سنگین را به شدت افزایش می دهد.
امروز صبح، به عنوان یک تمرین، لیستی تصادفی از کالاها را انتخاب کردم تا ببینم در 12 ماه گذشته، نسبت به دوران قبل از شیوع بیماری همه گیر، چگونه رشد کرده اند. اکثر مقادیر افزایش دو رقمی هستند: شکر 14%، نفت 30%، آهن 90%، لاستیک 67%، فولاد 30%، فلزات گرانبها 112%، شاخص gsci به میزان 28%، ذغال سنگ 45%، چوب 105%، کلزا 39%، گندم 22% و شاخص غلات 34%. تنها مورادی که کاهش داشتند، شیر، گاو زنده و ماهی آزاد بودند. مس که به عنوان "دکتر مس" شناخته می شود، چون به عنوان معیار خوبی برای تعیین سلامت صنعت در نظر گرفته می شود، 41٪ افزایش یافته است. مطمئناً تورم ناشی از فشار هزینه تنها بخشی از ماجرا است. با شکوفایی اقتصادی، باید منتظر تورم ناشی از فشار تقاضا نیز باشید. با در نظر گرفتن تمام موارد، انتظار داریم نرخ واقعی تورم بین 6 تا 12 درصد باشد که برای افزایش قیمت طلا کافی است.
آخرین بار، در بین سال های 1976 تا 1982، شاهد نرخ تورم بالای 5٪ بودیم و در آن دوره، نرخ رشد ترکیبی سالیانه طلا کمی کمتر از 20٪ در سال، تقریباً نزدیک به 2 سال گذشته ما، بود. از این رو، عنوان دیگری که می توان برای این مقاله در نظر گرفت، "بازگشت طلا به دهه 1970" می تواند باشد. شاید 40 سال نیروهای ضد تورمی رو به زوال باشند و ترکیب سنتی 60/40 نیاز به بررسی مجدد دارد.
بنابر ظاهر، به نظر می رسد اُفت ارزش طلا به این دلیل است که یک رابطه دوتایی معکوس بلند مدت با کاهش بازده اوراق قرضه (با ضریب همبستگی بیش از 93٪) برقرار کرده است و افزایش اخیر در نرخ 10 ساله باعث فروش 120 تن صندوق قابل معامله (etf) توسط نهادهای غربی (یا 3.6٪ از کل دارایی ها) شده است. اما شاید بازارها این وقایع را به درستی تعبیر نمی کنند. ارزش اوراق قرضه در حال سقوط و بازده در حال افزایش است، چون بازار تورم را پیش بینی کرده است.
اما البته تنها در مورد اوراق قرضه صحبت نمی کنیم. نزدیک به یک سال است که شاخص دلار آمریکا (usdx) در بالاترین سطح قرار دارد. در اواخر سال گذشته، یافتن سرمایه گذاری که به ارزش دلار آمریکا خوش بین باشد، دشوار بود. بازار بیشترین میزان خسارت را به بیشترین تعداد شرکت کننده وارد کرده است و افزایش کوتاه مدت ارزش دلار باعث کاهش ارزش طلا شده است. باز هم، به دلایل اساسی، نتیجه اشتباهی حاصل شده است.
بنابراین، چه نتیجه ای برای ما حاصل می شود؟ اولاً در سطح فعلی به نظر می رسد طلا فرصتی استثنایی باشد. با در نظر گرفتن تمام موارد، به نظر می رسد قیمت فعلی بازار نقطه ورود خوبی باشد.
اگر بخواهیم صادق باشیم، مسیر پیش رو نیز کاملاً روشن نیست. همه چیز به این بستگی دارد که بانک های مرکزی چه سیاستی را اتخاذ می کنند. از یک طرف، اقتصادی نابسمان در تلاش است تا اثرات واکنش های سیاسی به بیماری همه گیر کووید-19 را کاهش دهد، و از طرف دیگر، تورم و اقتصاد برافروخته قرار دارد. واضح است که غول های دنیای اقتصاد به دنبال گزینه ای طلایی (نه خیلی گرم و نه خیلی سرد) خواهند بود، اما امکان بسیار کمی برای بروز خطا وجود دارد. تحدب منفی افزایش نرخ ها به این معنی است که حتی افزایش 1 درصدی خطر بازگشت بازار به رکود را دارد و هزینه بهره دادن بابت بدهی سنگین را به شدت افزایش می دهد.
امروز صبح، به عنوان یک تمرین، لیستی تصادفی از کالاها را انتخاب کردم تا ببینم در 12 ماه گذشته، نسبت به دوران قبل از شیوع بیماری همه گیر، چگونه رشد کرده اند. اکثر مقادیر افزایش دو رقمی هستند: شکر 14%، نفت 30%، آهن 90%، لاستیک 67%، فولاد 30%، فلزات گرانبها 112%، شاخص gsci به میزان 28%، ذغال سنگ 45%، چوب 105%، کلزا 39%، گندم 22% و شاخص غلات 34%. تنها مورادی که کاهش داشتند، شیر، گاو زنده و ماهی آزاد بودند. مس که به عنوان "دکتر مس" شناخته می شود، چون به عنوان معیار خوبی برای تعیین سلامت صنعت در نظر گرفته می شود، 41٪ افزایش یافته است. مطمئناً تورم ناشی از فشار هزینه تنها بخشی از ماجرا است. با شکوفایی اقتصادی، باید منتظر تورم ناشی از فشار تقاضا نیز باشید. با در نظر گرفتن تمام موارد، انتظار داریم نرخ واقعی تورم بین 6 تا 12 درصد باشد که برای افزایش قیمت طلا کافی است.
آخرین بار، در بین سال های 1976 تا 1982، شاهد نرخ تورم بالای 5٪ بودیم و در آن دوره، نرخ رشد ترکیبی سالیانه طلا کمی کمتر از 20٪ در سال، تقریباً نزدیک به 2 سال گذشته ما، بود. از این رو، عنوان دیگری که می توان برای این مقاله در نظر گرفت، "بازگشت طلا به دهه 1970" می تواند باشد. شاید 40 سال نیروهای ضد تورمی رو به زوال باشند و ترکیب سنتی 60/40 نیاز به بررسی مجدد دارد.