اطلاعیه

بستن

راهنمای فروم - حتما بخوانید

با سلام

قابل توجه کاربران محترم تالار گفتگو

قبل از ارسال پست یا ایجاد موضوع جدید، تاپیک قوانین و راهنمای فروم را مطالعه نمائید.

کاربران و مخصوصا تازه واردین لطفا دقت باشید که هرگونه پیشنهاد مدیریت سرمایه یا فروش تحلیل و یا برگزاری کلاس و ... که خارج از محیط عمومی فروم باشد را به هیچ عنوان بدون تحقیق و کسب اطلاعات کامل و کافی دنبال نکنید در غیر این صورت مسئولیت و عواقب آن بر عهده خود شخص می باشد.

همچنین لازم به ذکر است مسئولیت ارتباطات خارج از پست های عمومی فروم اعم از پیام خصوصی یا چت یا دیداری یا شنیداری با سایر اعضای فروم کاملا با خود اعضا هست و وارد کردن آن به صورت عمومی در فروم ممنوع است. برای امنیت بیشتر جهت گرفتن پاسخ سوالات خود از انجمنها استفاده نمایید.

دوستان توجه داشته باشند که تمامی بخش های اختصاصی و عمومی فروم کاملا رایگان بوده و به هیچ عنوان نیاز به پرداخت وجه به هیچ کس برای باز شدن دسترسی نیست.

منتها به این دلیل که در این بخش ها معمولا کار تیم ورک و گروهی انجام میشود، مناسب ورود افراد با شرایط خاصی است که مدیر آن بخش تعیین میکند و برای همه افراد کارایی ندارد چون مستلزم بر عهده گرفتن مسئولیت یا دانش کافی در آن حوزه می باشد.

لذا ضمن پوزش از کاربرانی که تقاضای دسترسی آن ها به بخش های اختصاصی توسط مدیران بخش رد میشود، توصیه میکنیم که پس از فراگیری موضوعات عمومی و تخصصی فراوانی که در روی فروم قرار دارد چنانچه برنامه ویژه ای برای کار در بخش های اختصاصی و کار گروهی دارند آن را مکتوب برای مدیران هر بخش بنویسند و سپس اقدام به درخواست دسترسی بکنند.


با احترام
مشاهده بیشتر
مشاهده کمتر

دل نوشته ها

بستن
این موضوع بسته شده است
X
X
 
  • فیلتر کردن
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
پست های جدید

  • #91
    سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان

    عید همه مبارک و انشا الله همگی در پناه حضرت حق سلامت وشاد باشند.
    بسیار خوشحالم ازین که در این روز عزیز پستهای جناب موسوی عزیز را میبینم و امیدوارم و ارزو میکنم که سلامتی کامل ایشون هرچه زودتر محقق بشه و شاهد حضور پربار ایشون در فروم باشیم.

    در ضمن وظیفه خود میدونم که از همه اساتید و کسانی که در این مجموعه زحمت میکشند تشکر کنم. عزیزانی که من به شخصه واقعا مدیون آنها هستم و حق استادی به گردن من دارند.

    جناب یزدی عزیز جناب آزادی و آقا مصطفی آقا مسلم آقا پیام جناب معلمان و ......... واقعا اسم بردن همه سخته و از بزرگوارانی که اسمشون را نگفتم معذرت میخوام.

    همه شاد و سلامت باشید

    ارادتمند

    حسام

    نظر


    • #92
      به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد؛ به من گفت: نرو که بن بسته!

      گوش نکردم، رفتم. وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛ پیر شده بودم!



      زندگی تراژدی است برای آن کس که احساس می کند و کمدی است برای آن که می اندیشد

      نظر


      • #93
        با تو حکایتی دگر این دل ما به سر کند
        شب سیاه قصه را هوای تو سحر کند

        باور ما نمی شود در سر ما نمی رود
        از گذر سینه ما یار دگر گذر کند

        شکوه بسی شنیده ام از دل درد کشیده ام
        کور شوم جز تو اگر زمزمه ای دگر کند

        چاره کار ما توئی یاور و یار ما توئی
        توبه نمی کند اثر مرگ مگر اثر کند

        مجرم آزاده منم تن به جزا داده منم
        قاضی درگاه توئی حکم سحرگاه توئی

        مقصد و مقصودم توئی عشقم و معبودم توئی
        از تو حذر نمی کنم سایه مگر سفر کند

        چاره کار ما توئی یاور و یار ما توئی
        توبه نمی کند اثر مرگ مگر اثر کند
        ویرایش توسط مهدی 64 : https://www.traderha.com/member/16986-مهدی-64 در ساعت 10-28-2014, 11:45 PM
        امام علی (ع) : مردم خواب هستند؛ پس هنگامی که می میرند، هشیار می شوند.

        نظر


        • #94
          پشت این پنجره ها دل می گیره
          غم و غصه ی دل رو تو می دونی
          وقتی از بخت خودم حرف می زنم
          چشام اشک بارون می شه تو می دونی
          عمریه غم تو دلم زندونیه
          دل من زندون داره تو می دونی
          هرچی بهش می گم تو آزادی دیگه
          می گه من دوست دارم تو می دونی

          می خوام امشب با خدا شکوه کنم
          شکوه های دلم رو تو می دونی
          بگم ای خدا چرا بختم سیاهست
          چرا بخت من سیاهست تو می دونی
          پنجره بسته بشه ، شب می رسه
          چشام آروم نداره تو می دونی
          اگه امشب بگذره ، فردا می شه
          مگه فردا چی می شه تو می دونی
          عمریه غم تو دلم زندونیه
          دل من زندون داره تو می دونی
          هر چی بهش می گم تو آزادی دیگه
          می گه من دوست دارم تو می دونی

          پشت این پنجره ها دل می گیره
          غم و غصه ی دل رو تو می دونی
          وقتی از بخت خودم حرف می زنم
          چشام اشک بارون می شه تو می دونی
          عمریه غم تو دلم زندونیه
          دل من زندون داره تو می دونی
          هر چی بهش می گم تو آزادی دیگه
          می گه من دوست دارم تو می دونی
          امام علی (ع) : مردم خواب هستند؛ پس هنگامی که می میرند، هشیار می شوند.

          نظر


          • #95
            دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
            گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟
            کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندارم
            که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من
            نه بسته ام به کس دل، نه بسته دل به من کس
            چو تخته پاره بر موج، رها... رها... رها... من
            ز من هرآن که او دور، چو دل به سینه نزدیک
            به من هر آن که نزدیک، از او جدا جدا من
            نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
            که تر کنم گلویی، به یاد آشنا من
            ز بودنم چه افزون؟ نبودنم چه کاهد؟
            که گویدم به پاسخ که زنده ام چرا من؟
            ستاره ها نهفتم، در آسمان ابری
            دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من


            سیمین بهبهانی
            امام علی (ع) : مردم خواب هستند؛ پس هنگامی که می میرند، هشیار می شوند.

            نظر


            • #96
              نگفتم ؟

              ************

              گفتم که مرا قدر نگه دار*** نگفتم؟؟
              ما را تو چنین فا صـــــــله مگذار*** نگفتم؟

              گفتم که مرنجان دلم این مرغ نه رام است
              ننشســـــــته به یک بام دگر بار *** نگفتم؟

              گفتم قضا وت چو رسد عشق گریزد
              مــــــــــگذار بدینجا برسد کار ***نگفتم؟

              گفتم که دگر باره ستاره نشود سبز
              حالـــــــــی که منم مغتنمــــم دار*** نگفتم؟

              گفتم ببرد آبروی شب رخ خورشید
              در نقش ریایــــی مکن اصرار ***نگفتم؟

              گفتم که در این خشکی ویران شده عشق
              گنجی است چنین چشمه سرشار*** نگفتم؟

              امروز ندارم غم وامی به تو زیرا
              آن نیست که گویی که به تکرار ***نگفتم



              ویرایش توسط Modi : https://www.traderha.com/member/7320-modi در ساعت 10-29-2014, 02:37 PM

              نظر


              • #97
                يادم آيد تو به من گفتی: از اين عشق حذر کن!
                لحظه ای چند بر اين آب نظر کن!
                آب، آيئنه عشق گذران است،
                تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است!
                باش فردا که دلت با دگران است!
                تا فراموش کنی، چندی ازين شهر سفر کن!
                با تو گفتم حذر از عشق؟ ندانم
                سفر از پيش تو؟ هرگز نتوانم
                روز اول که دل من به تمنای تو پرزد
                چون کبوتر لب بام تو نشستم
                تو به من سنگ زدی! من نه رميدم نه گسستم.
                باز گفتم که تو صيادی و من آهوی دشتم!
                تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم!
                حذر از عشق ندانم. سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم

                نظر


                • #98
                  تو روزهای مرا بی دريغ می شكنی
                  تو اشكهای مرا ناتمام می گذری
                  تو نامه های مرا نا نوشته می خوانی
                  تو خواهش نگاه مرا نديده می نگری
                  مگر من آن نبوده ام كه مرز شب برای تو عذاب بود ،
                  مگر من آن نبوده ام كه شب به شب برای تو سراب بود،
                  مگر من آن نبوده ام كه از شبت ستاره پر فروغ شد !
                  مگر من آن نبوده ام كه چشم تو ، نديده، به قلبت آشنا شدم؟
                  آهای تو به رد نگاه من نداشتی حسد ؟
                  آهای تو به رد پای من نداشتی نظر؟
                  همان بس است ،
                  برای من همان بس است
                  بمان ببين كه من تورا به قاب خالی كنار پنجره سپرده ام،
                  كه ديدنت مرا بياد هديه نديدنت بياورد .
                  همين منم
                  تو آن گذشته نيستی
                  ولی بدان ،سراب تو ،
                  همان سراب خشك و بی اميد روزهای گذشته است ...

                  نظر


                  • #99
                    در دیاری که در آن نیست کسی یار کسی, کاش یا رب نیفتد به کسی کار کسی

                    نظر


                    • از چوپان پیری که دیگر توان چوپانی نداشت پرسیدند چه خبر؟با لحن تلخی گفت:گرگ شد! آن بره ای که نوازشش میکردم

                      نظر


                      • خداجونم،من مسیر زندگی ام را با تو طی کردم به خیال اینکه توشه ای دارماما الان هرچه دست کردم و نگاه کردم به جیب هایم دیدم هیچی ندارم، خالیه خالی … فقط یک آه و افسوس که مفت مفت عمرم از دستم رفت …ما رو می رسونی؟؟؟ یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مان میکنی؟؟؟!

                        نظر


                        • جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت :بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت :آری من مسلمـانم.جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا.پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد.پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید:آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند.پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :چرا نگاه میکنید؟ به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمی شود!

                          نظر


                          • مرغ ماهی خوار و مرداب


                            مرغ ماهی خوار با مرداب گفت: از چه در صحرا نداری جفت؟
                            رنگ و رویت، رنگ و روی آب نیست سطح آبت لایق مهتاب نیست
                            نه کبوتر می پرد اینجا نه قوی نیستی آیینه ی روی نکوی
                            زالویت خون خلایق می مکد خستگی از عمق جانت می چکد
                            اصل تلخ و فرع تلخ و جوی تلخ آب تلخ و رنگ تلخ و روی تلخ
                            مرغ خوش رنگی از اینجا پر نزد آهویی یک دفعه اینجا سر نزد
                            ساحلت بد رنگِ مشتی زرد نی کی به فکر خویش میافتی تو کی؟
                            در دل تاریک تو راهی نبود روزی من از تو یک ماهی نبود
                            چیست تدبیر تو و فکر تو چیست؟ با چنین در ماندگی ذکر تو چیست؟
                            تا شنید این گفته ها مرداب پیر گفت ای در چنگ بدبینی اسیر
                            آنچه راگفتی تو هستم، چاره چیست؟ عیبجویی چاره ی بی چاره نیست
                            سالهای سال تنها مانده ام شاید ازسیلابها جا مانده ام
                            اولش آب زلالی بوده ام صاحب حسن و جمالی بوده ام
                            تا که پای رفتنم بی تاب شد نام آب پاک من مرداب شد
                            رفته رفته در فشار روزگار رفتم از اندیشه ی یار و دیار
                            آنچه می بینی زیک جا ماندن است بی تحرک بودن و افسردن است
                            آب اگر جاری نگردد آب نیست مثل من غیر از همین مرداب نیست
                            بی تحرک هر که ماند روز و شب
                            همچو من گردد دچار رنج و تب
                            دوست دارم جاری و جاری شدن فارغ از این رنج و بیماری شدن
                            لیک پایم بسته دست روزگار زین سبب پیش تو ام بی اعتبار
                            عیب جوئیت از ره تدبیر نیست آنچه میگویی تورا تقصیر نیست
                            تو برای صید ماهی آمدی خسته و خواهی نخواهی آمدی
                            چون به چنگت ماهی مطلوب نیست چهره ی من پیش تو محبوب نیست
                            سرزنش هایت همه بی حاصل است
                            چونکه گفتارت نه از روی دل است
                            من اگر بدرنگ و رخسارم چه باک سرنوشتم اینچنین شد روی خاک
                            گرچه چون آب بهشتی نیستم در پی کتمان زشتی نیستم!
                            گرچه تنها هستم اندر این دیار نیستم مثل تو بی صبر و قرار
                            گرچه در من قدرت پرواز نیست در کویرم هیچکس همراز نیست
                            سینه ام پراز گل نیلوفر است پرگل از نیلوفر رنگین پر است
                            ابر و باران و مه و خورشید و باد می کنند از من به هر ترتیب یاد
                            ضربه های تند باران بهار میدهد بر پیکرم صبر و قرار
                            قرص مه تا عمق من جا می کند نیمه شب با خویش نجوا می کند
                            تو چه میدانی که در دنیای من چیست راز خلوت رویای من
                            بی نیازم اندر این تنهائیم یک جهانم با همین بی پائیم
                            هرکه گوید در خموشی ساز نیست
                            گوش جانش محرم این راز نیست
                            لحظه ای در خویش بنگر، کیستی؟
                            کمتر از مرداب بد بو نیستی!
                            اعتبارت رفت، عمرت گشت طی!
                            بی تحرک، بی تفاوت تا به کی؟
                            علی حیدری

                            نظر


                            • زندگی بافتن یک قالیست
                              نه همان نقش ونگاری که تو می اندیشی... نقشه را اوست که تعیین کرده تو در این بین فقط میبافی.. نقشه را خوب ببین , نکند آخرکار قالی زندگیت رانخرند

                              نظر


                              • زير باران بيا قدم بزنيم
                                حرف نشنيده اي به هم بزنيم

                                ::

                                نو بگوييم و نو بينديشيم
                                عادت كهنه را به هم بزنيم

                                :


                                و ز باران كمي بياموزيم
                                كه بباريم و حرف كم بزنيم

                                :

                                كم بباريم اگر، ولي همه جا
                                عالمي را به چهره نم بزنيم

                                :


                                چتر را تا كنيم و خيس شويم
                                لحظه اي پشت پا به غم بزنيم

                                :


                                سخن از عشق خود بخود زيباست
                                سخن عاشقانه اي به هم بزنيم


                                :

                                قلم زندگي به دست دل است
                                زندگي را بيا رقم بزنيم

                                :


                                «سوفیم» قطره ها در انتظار تواند
                                زير باران بيا قدم بزنيم

                                مجتبي كاشاني
                                تحلیل طلا در بازه های زمانی گوناگون در کانال https://t.me/sofitahlil
                                قابل استفاده برای تریدر های مبتدی

                                نظر

                                پردازش ...
                                X