سلام
دوستان جناب استاد محمد کلانتری با لطفی ذائمی که به بنده حقیر داره پستی در مورد جبر و اختیار زده که بنده جون هنوز یاد نگرفتم چگونه میشه نقل قول یک تاپیک را در تاپیک دیگر منعکس کنم ، از اینرو یک سطر از سوال ارزشمند ایشان را با پاسخ دست و پا شکسته خودم را ذیلا تقدیم میکنم غلتش اینه که قبلا در همین تاپیک راجع به جبر و اختیار صخبتی شده
سوال و نظر اقا مجمد عزیز
سوال من اینه که در زندگی ما چند درصد جبر حاکمه و چند درصد اختیار ؟
-----------------------------------------------------------------------------------------
پاسخ
محمد جان سلام
غزیز دل ، اعتقاد بنده کمترین بنا به تجربه سالهای پشت سر همینه که مرقوم فرمودید ،، اولا یه موزد بهت عرض کنم که بیشتر وقت من به تفکر در باره همین موارد میگذره ، سوالهای زیاد با فکر و درکی محدود و از همه بدتر زمان کم که در اختیارمون هست ؛ به بنده اگر میگفتند اگر قرار باشه از اول زندگی کنی ذوست داشتی جه مواردی را بیشتر داشتی ، میگفتم حاضر بودنم از اعضای بدن ، انهائی که دو هستند مثل دست و پا و گوش و کلیه ، یکی از هر کدوم را میدادم بجایش چشمی حقیقت بین و عمقی نگر میگرفتم ، تا شاید از حقایق پشت پرده وجود .و خلقت ، ذزه ای دزک میکزدم ،
این روزها صبح که بیدار میشم چشم انتطار رسیدن شب ، که در تاریکی نشسته و به عمق اسمان نظاره کنم البته با همین دید معمولی ، چون شبها مردم در خوابند یا خداقل کسب .و کار تعطیله .و لذا ارواح و افکار دروغین در اطراف فگر و ذهنمان کمتر هست ، و زاحتز میشه قکزتو به پرواز در بیاری و بتونی سفر کنی در عمق زیبائی های خلقت ؛
نتیجه این همه فکر و تعمق البته در قیاس با عمر و فرصت کوتاهی که داریم این بوده که بیش از نود در صد باور های ما از جبر جغرافیائی سر چشمه میگیره ، و وای به حال افرادی که بدیگری میگویند مثل من باید فکر کنی و مثل من باور داشته باشی ، چه کوته فکرانند این گروه که البته شکل انسان هم دارند ،
رفتم روی منبر ببخشید ، هز چند خیلی حرفها را اینچا نمیشه زد ولی در مورد جبر و اختیار ، اره غزیز انجه بنده ذیذه و درک کرده ام اینکه ما انسانها در یک جبر مادر زادی ، یک باریکه ای از اختیار نیز داریم ، بلا نسبت دوستان مثل اسبی هستیم که ان نیروی ناشناخته سوارمان شده و افسارمان بدستش هست ، ولی بنذه بعنوان ان اسب در مسیری که ان سوار کار مرا میراند ، به اختیار میتونم گاهی شیهه بکشم و یا سرم را اینور انور بجرخانم ، و یا یورتمه بروم ، .ولی در اصل مسیر نمیتونم تغیر ایجاد کنم ؛ در مورد نیروئی که با بنده همراهیم میکنه عجیب دوست داره با من شوخی کنه و سر به سرم بگذاره ؛ گاهی ( به کرات و مکررا ) مواردی پیش اومده که دیگه فاتحه خودم را خوندم .ولی ساعتی بعد میبینم این مشگل بزرگ از راهی که اصلا در مخیله ام نبوده رفع شده و وچدانا اون نیرو را میبینم ( با چشم دل ) که انطرفتر ایستاده و به تشویش من میخندد ،
اره مجمد جان بنظرم ما در مخدوده بزرگ جبر یک راه باریک احتیار هم داریم ،، که اینچا توضیح بیشتر بدهم به دیوانگی متهم میشم
ذنیا و زندگی موهبت زیبائی هست بشرط اینکه چشم حقیقت بین داشته باشیم که دشمن درجه یک ان پول و پولدوستی و همنشین بودن یا زیستن با افراد کاسب مسلک و زنان غیبت گو و افراد حسود هست ،
زیاده حزف زدم
شاد باشی و دارای چشمی حقیقت بین
موسوی
دوستان جناب استاد محمد کلانتری با لطفی ذائمی که به بنده حقیر داره پستی در مورد جبر و اختیار زده که بنده جون هنوز یاد نگرفتم چگونه میشه نقل قول یک تاپیک را در تاپیک دیگر منعکس کنم ، از اینرو یک سطر از سوال ارزشمند ایشان را با پاسخ دست و پا شکسته خودم را ذیلا تقدیم میکنم غلتش اینه که قبلا در همین تاپیک راجع به جبر و اختیار صخبتی شده
سوال و نظر اقا مجمد عزیز
سوال من اینه که در زندگی ما چند درصد جبر حاکمه و چند درصد اختیار ؟
-----------------------------------------------------------------------------------------
پاسخ
محمد جان سلام
غزیز دل ، اعتقاد بنده کمترین بنا به تجربه سالهای پشت سر همینه که مرقوم فرمودید ،، اولا یه موزد بهت عرض کنم که بیشتر وقت من به تفکر در باره همین موارد میگذره ، سوالهای زیاد با فکر و درکی محدود و از همه بدتر زمان کم که در اختیارمون هست ؛ به بنده اگر میگفتند اگر قرار باشه از اول زندگی کنی ذوست داشتی جه مواردی را بیشتر داشتی ، میگفتم حاضر بودنم از اعضای بدن ، انهائی که دو هستند مثل دست و پا و گوش و کلیه ، یکی از هر کدوم را میدادم بجایش چشمی حقیقت بین و عمقی نگر میگرفتم ، تا شاید از حقایق پشت پرده وجود .و خلقت ، ذزه ای دزک میکزدم ،
این روزها صبح که بیدار میشم چشم انتطار رسیدن شب ، که در تاریکی نشسته و به عمق اسمان نظاره کنم البته با همین دید معمولی ، چون شبها مردم در خوابند یا خداقل کسب .و کار تعطیله .و لذا ارواح و افکار دروغین در اطراف فگر و ذهنمان کمتر هست ، و زاحتز میشه قکزتو به پرواز در بیاری و بتونی سفر کنی در عمق زیبائی های خلقت ؛
نتیجه این همه فکر و تعمق البته در قیاس با عمر و فرصت کوتاهی که داریم این بوده که بیش از نود در صد باور های ما از جبر جغرافیائی سر چشمه میگیره ، و وای به حال افرادی که بدیگری میگویند مثل من باید فکر کنی و مثل من باور داشته باشی ، چه کوته فکرانند این گروه که البته شکل انسان هم دارند ،
رفتم روی منبر ببخشید ، هز چند خیلی حرفها را اینچا نمیشه زد ولی در مورد جبر و اختیار ، اره غزیز انجه بنده ذیذه و درک کرده ام اینکه ما انسانها در یک جبر مادر زادی ، یک باریکه ای از اختیار نیز داریم ، بلا نسبت دوستان مثل اسبی هستیم که ان نیروی ناشناخته سوارمان شده و افسارمان بدستش هست ، ولی بنذه بعنوان ان اسب در مسیری که ان سوار کار مرا میراند ، به اختیار میتونم گاهی شیهه بکشم و یا سرم را اینور انور بجرخانم ، و یا یورتمه بروم ، .ولی در اصل مسیر نمیتونم تغیر ایجاد کنم ؛ در مورد نیروئی که با بنده همراهیم میکنه عجیب دوست داره با من شوخی کنه و سر به سرم بگذاره ؛ گاهی ( به کرات و مکررا ) مواردی پیش اومده که دیگه فاتحه خودم را خوندم .ولی ساعتی بعد میبینم این مشگل بزرگ از راهی که اصلا در مخیله ام نبوده رفع شده و وچدانا اون نیرو را میبینم ( با چشم دل ) که انطرفتر ایستاده و به تشویش من میخندد ،
اره مجمد جان بنظرم ما در مخدوده بزرگ جبر یک راه باریک احتیار هم داریم ،، که اینچا توضیح بیشتر بدهم به دیوانگی متهم میشم
ذنیا و زندگی موهبت زیبائی هست بشرط اینکه چشم حقیقت بین داشته باشیم که دشمن درجه یک ان پول و پولدوستی و همنشین بودن یا زیستن با افراد کاسب مسلک و زنان غیبت گو و افراد حسود هست ،
زیاده حزف زدم
شاد باشی و دارای چشمی حقیقت بین
موسوی
نظر